موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

بررسی موجودات ترکیبی که در هر کدام از فرهنگ‌های باستانی مصر، آناتولی، هند و سامی نام و ویژگی‌های متفاوتی داشتند.

برای انواع موجود ترکیبی افسانه‌ای باید جایگاه مهمی را در هنر، اساطیر و ادیان خاور باستان در نظر گرفت. موجودات ترکیبی در هرکدام از این فرهنگ‌های باستانی نام و ویژگی‌های متفاوتی داشتند و نقشی ویژه برای برآوردن آرزوهای مردمان به عهده می‌گرفتند. برخی از آنها نیز به انگاره‌هایی اهریمنی بدل شده بودند که انسان را آسیب می‌رساندند.

عاجکند موجود ترکیبی گوپت از ارسلان تاش و مجسمه برنزی گارودا (شیردال) از هند

موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستانی 

 

مصر:

از آنجایی که بیشتر خدایان مصر باستان از ترکیب انسان با جانوران شکل گرفته بودند، شمار بسیاری از موجودات ترکیبی را می‌توان در هنر مصری بازیافت.

کهن‌ترین تندیس‌ها از گوپت یا شیر – مرد را مصریان در میانه هزاره سوم پ.م ساخته‌اند. این پیکره‌ها فرعون را با سر آدمی و ریش و به هیات شیری خمیده نشان می‌دادند، که نماد نیروی فرابشری او بود (هال، ۱۳۸۰: ۲۰). این تندیس‌ها هنوز بدون بال هستند، اما در برخی موارد بال‌هایی چسبیده به بدن بر روی پیکره تراشیده شده است.

نامی که مصریان برای این تندیس‌ها داشته‌اند و دلیل ساختشان آشکار نیست. اما شاید فرعون‌ها برای نشان دادن نزدیکی خویش با ایزدبانوی نیرومند شیر سر سخمت به ساختن این پیکره‌ها پرداخته‌اند.

از دیگر سو در اندیشه مصریان باستان بخشی از روح انسان به نام «با» پس از مرگ به سان پرنده‌ای با سر انسان از بدن جدا می‌شد و زندگی پس از مرگ را در کنار «کا» ادامه می‌داد. «با» جنبه‌ای از روح بود که ویژگی‌های شخصی و فردی انسان را در بر داشت. طبق نوشتارهای کتاب مردگان، «با» جسمانی است و پس از مرگ انسان هنوز به خوردن، نوشیدن و نزدیکی می‌پردازد.

برخی از پژوهشگران «با» را خود شخص می‌دانند نه یک روح معنوی و غیرمادی آنچنان که در اندیشه امروزی پذیرفته شده (162 :1968 ,Zabkar). «با» می‌توانست در اشیای بی‌جان نیز متجلی شود چونان که هر یک از اهرام را نمایانگر «با» برای فرعون سازنده‌اش می‌دانسته‌اند (28 :2003 ,Allen). مصریان تعويذهای زرینی از «با» می‌ساخته‌اند (تصویر 1). از آنجایی که هر گوپت با سر یک فرعون خاص ساخته شده است شاید بتوان گفت که گوپت‌ها نمایانگر «با» برای آن فرعون و نشانه‌ای از زنده ماندن وی پس از مرگ بوده‌اند.

به نظر می‌رسد نخستین گوپت مصری را ملکه هتشپسوت دوم، از سلسله چهارم (سده های ۲۶ تا ۲۸ پ.م) ساخته باشد (تصویر 2). بزرگترین و مشهورترین این تندیس‌ها در جیزه قرار دارد که به عربی آن را ابوالهول (پدر ترس) نام داده‌اند (تصویر 3). این نام هنگامی معنا می‌یابد که به یاد بیاوریم هدف از ساخت تندیس موجودات ترکیبی سترگ، ترساندن و دور نگه داشتن غارتگران از مجموعه گورهای شاهی بوده است.

بر پشت تخت زرین توت عنخ آمون، فرعون به سان گوپتی نیرومند دشمنانش را نابود می‌کند (تصویر 4). پادشاهان مصر در دوره‌های گوناگون نمونه‌های بسیاری از این گوپت‌ها با اندازه‌ها و جنس‌های متفاوت ساخته‌اند (تصویر 5-6) و پس از تسلط هخامنشیان بر مصر در سده ۵ پ.م نیز هنوز ساخت این تندیس‌ها ادامه داشته است.

سوبِک خدای قدرت شاهانه و نظامی در اندیشه مصری را همچون مردی با سر تمساح تصویر می‌کنند. این موجود ترکیبی بیش از هر جا در شهرهای ناحیه فیوم پرستش می‌شد (153 :2010 ,Zecchi). مهم‌ترین نیایشگاه او در کوم‌اومبو قرار داشت (تصویر 7).

مصریان آنوبیس خدای مرگ و تدفین و محافظ مقبره‌ها را موجودی ترکیبی با تن انسان و سر سگ یا شغال تصویر کرده‌اند (تصویر 8). ایزدبانو بَستِت بانویی بود با سر گربه که مردمان مصر پایین او را نماد جنگاوری می‌دانستند (تصویر 9). تحوت ایزد دیگری است با تن انسان و سر لک لک که در پاپیروس‌ها به سان كاتب خدایان تصویر شده است (تصویر 10).

دیگر خدایان ترکیبی مصریان سخمت (انسان – شیر)، خنوم (انسان – قوچ) و هوروس و رع (انسان – شاهین) هستند که در مقاله‌های دیگر به آنها اشاره شده است.

آناتولی، سوریه و اورارتو:

در دو سوی دروازه شهر آلاجاهویوک ترکیه بزرگ‌ترین گوپت‌های ساخته شده به دست هیتیان از سده ۱۴ پ.م جای گرفته‌اند (تصویر 11).

بازنمایی موجودات ترکیبی اساطیری در دوره نوهیتی با تاثیر از هنر آشوری افزون می‌شود. یک لوح سنگی یافت شده در تل حلف سوریه گوپتی ریش‌دار را تصویر می‌کند (تصویر 12). یک نقش برجسته دیگر نشانگر ایزدی است با سه جفت بال و شاخ‌هایی بر سر (تصویر 13). بر لوح سنگی دیگری از این تپه نقش مرد – ماهی رسم شده است (تصویر 14).

یک نمونه کمیاب از کارکمیش تصویر موجود ترکیبی تراشیده شده بر سنگ با بدن شیر، بال‌ها‌ی عقاب، دم مارگون و دو سر انسان و شیر است (تصویر 15). شاید این موجود ترکیبی پیش الگویی برای کیمرا در هنر یونانی باشد. سنگ نگاره‌ای دیگر دو انسان – عقاب را تصویر می‌کند که دستانشان را بالا گرفته‌اند (تصویر 16). بر یک دیوار دیگر در کارکمیش دو شیر – مرد (اوگالو) در کنار دو گاو – مرد (کوساریکو) نقش شده‌اند (تصویر 17).

در کاوش‌های روساهینیلی ترکیه چند تندیس از شیردال‌های مفرغی اورارتویی به دست آمده و گوپت‌هایی که دست‌ها را بر روی سینه به هم چسبانده‌اند (تصویر 18-19). انسان – عقاب‌های عاجی روساهینیلی و نمونه‌های همسان آنها از آلتین تپه (سده ۸ پ.م) آشکارا تاثیر گرفته از هنر نوآشوری هستند (تصویر 20). گوپت‌ها در عاج کندهای یافت شده از ارسلان تاش سوریه نیز همسان برخی آثار نوآشوری از روبرو تصویر شده‌اند (تصویر 21).

دیگر موجود ترکیبی بازنمایی شده در هنر آناتولی باستان اسب – ماهی است. یک آویز زرین از گنجینه لیدی (سده ۷پ.م) به سان این موجود ترکیبی ساخته شده (تصویر 22). نقش اسب – ماهی بر پشت سکه‌های بیبلوس (سده ۴ پ.م) نیز ضرب شده است (تصویر 23).

هند:

موجودی ترکیبی شبیه به گوپت در اندیشه هندی وجود دارد که او را پوروشام‌ریگا (سانسکریت: مرد – جانور) می‌نامند. برخلاف گوپت‌های مصری، میان رودانی، ایرانی و یونانی که امروز به افسانه‌ها پیوسته‌اند باور به این موجود ترکیبی هنوز در هند پابرجاست و تندیس‌هایش را بر در نیایشگاه‌های هندوان می‌توان دید که گناهان زایران پارسا را می‌برد و از ورود نیروهای اهریمنی پیشگیری می‌کند (تصویر 24).

ناراسیما (سانسکریت: مرد – شیر) در نوشتارهای پورانی کالبد ویشنو در چهارمین هبوطش است (34 :2004 ,Deekshitar). ناراسیما با گوپت تفاوت دارد، زیرا بدنش از انسان و سرش از شیر گرفته شده است (تصویر 25).

شیردال در اندیشه هندی گارودا نامیده می‌شود که شهریار پرندگان و مرکب ویژه خدای ویشنو است. این موجود ترکیبی اندام انسانی ورزیده و سر شاهین دارد و چون بال می‌گشاید روی خورشید را می‌پوشاند (2231 ;1916 ,Russel). گارودا در برخی نگاره‌های هندی ویشنو و همسرش لاکشمی را در قالب کریشنا و رادها بر دوش گرفته و پرواز می‌کند (تصویر 26).

کامادهِنو (سورابهی) در اندیشه هندوان مادر همه گاوها دانسته می‌شود (تصویر 27)، او را به سان گاوی سپید با سر یک بانو تصویر می‌کنند که سرچشمه همه کامیابی‌ها است (99 :1993 ,Biardeau).

گانشا را که ایزد فرزانگی و محافظ دانش و هنر است، هندوان با بدن انسان و سر فیل بازنمایی کرده‌اند (تصویر 28).

نوشتارهای سامی:

نیایش خدای نگاهبانی مرکب از انسان، گاو، شیر و عقاب در میان رودان بر نوشتارهای مذهبی یهودیان و سپس مسیحیان نیز تاثیر نهاد. فرشتگان نگاهبان باغ عدن در نوشتارهای عبری کروب یا کروبیم نامیده شده‌اند. اهمیت کروبیم چنان است که در مجموعه عبری کتاب مقدس ۹۱ بار از آن نام برده شده (2 :2008 ,Wood). در کتاب حزقیل نبی (سده ۶ پ.م) کروبیم‌های گرد آمده به دور اورنگ خداوند چنین وصف می‌شوند: با چهار جفت بال و چهار سیمای گوناگون؛ انسان، شیر، گاو نر و عقاب» (حزقیل، ۱: ۱۱۵ و نیز ۹:۱۰-۱۴). در فرسکویی بر دیوار کلیسای یونانی متیورا در کالامباکا، کروبیم برپایه توصیف حزقیل نبی به سان موجودی ترکیبی با چهار سر بازنمایی شده است (تصویر 29).

اهمیت این چهار موجود در سنت یهودی چنان بوده است که به عنوان علامت‌های چهارگانه قرارگاه‌های بنی اسرائیل نیز به کار رفته‌اند. به گونه‌ای که بر بیرق‌ها نشان‌ها و تصاویری از یک شیر برای یهودا، یک انسان برای روبین، یک گاو نر برای افرایم و یک شاهین برای دان برگزیده شده بود تا ترکیب آنها سازنده کروبیم رویای حزقیال نبی باشد (660 :2002 , Keil & Delitzch).

در تلمود نیز این چهار موجود نشانه چهار گونه زندگی در آفرینش هستند، برای همین اسباط دوازده گانه بنی‌اسراییل در زیر پرچم‌هایی با این چهار نشان قرار می‌گیرند (84 ,1999 ,McArthur). در اندیشه مسیحی این موجود ترکیبی به نمادهای چهار انجیل نگار بدل می‌شود که پیرامون سریر خدا گرد آمده‌اند. انسان برای ماتیو (متی)، شیر برای مارک (مرقس)، گاو نر برای لوک (لوقا) و عقاب برای جان (یوحنا). بر سردر کلیسای آرل این چهار تن دیده می‌‌شوند که تخت مسیح را بر دوش گرفته‌اند (تصویر 30).

همچنین این چهار موجود را نشانه دوران‌های متفاوت زندگی مسیح نیز دانسته‌اند. انسان نمادی از زاده شدن مسیح، شیر نمادی از بلوغ او، گاو نشانه قربانی شدنش و عقاب نشانه رستاخیز و عروجش به آسمان (44 :1987 ,Getting).

شیردال نیز به نوشتارهای عبری راه یافته. در مزامیر از پرنده‌ای به نام زیز یاد شده که سر شاهین و تن شیر دارد و چنان بزرگ است که بال‌هایش آسمان را می‌پوشاند (111 :2008 ,Wazana).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. هال، جیمز، (۱۳۸۰)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر.
  2. Zabkar, Louis V., (1968), A Study of the Ba Concept in Ancient Egyptian Texts, Chicago: University of Chicago Press.
  3. Allen, James P., (2003), Oxford Guide: The Essential Guide to Egyptian Mythology, New York: Berkley.
  4. Zecchi, Marco, (2010), Sobek of Shedet: The Crocodile God in the Fayyum in the Dynastic Period, Umbria: Tau Editrice.
  5. Deekshitar, Raja, (2004), Discovering the Anthropomorphic Lion in Indian Art, Marg. A Magazine of the Arts. 55. 4.
  6. Russel, R., & Lal, H., (1916), The tribes and castes of the central provinces of India, Vol. I. London: Macmillan & Co.
  7. Biardeau, Madeleine (1993), Kamadhenu: ‘The Religious Cow, Symbol of Prosperity, in: Yves Bonnefoy, Asian mythologies. Chicago: University of Chicago Press.
  8. Wood, Alice, (2008), Of Wings and Wheels: A Synthetic Study of the Biblical Cherubim, Berlin: Walter de Gruyter.
  9. Keil, Carl Friedrich, Franz Delitzsch, (2002), Commentary on the Old Testament, Peabody: Hendrickson.
  10. MacArthur, John, (1999), The MacArthur New Testament Commentary, Chicago: Moody Press.
  11. Getting, Fred. (1987), The secret zodiac: The hidden art in mediaeval astrology, New York: Routledge & Kegan Paul.
  12. Wazana, Nili, (2008), Anzu and Ziz: Great Mythical Birds in Ancient Near Eastern, Biblical, and Rabbinic Traditions, Journal of the Ancient Near Eastern Society

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

4 جانور اساطیری در ایران باستان

4 جانور اساطیری در ایران باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

4 جانور اساطیری در ایران باستان

نگاهی به گوپت، شیردال، مرتی خُوار و خَرَ، جانوران اساطیری ترکیبی ایران باستان

هر جانور اساطیری در اندیشه باستان دارای نیروی سحرآمیز و فرمانروای قلمرو خویشتن است. انسان از ابتدا به نیروهای این جانوران اساطیری غبطه خورده و برای دستیابی به آنها کوشیده است. رسیدن به توان پرواز همچون پرندگان تیزچنگالی مثل شاهین، دلاوری به سان شیر یا بی‌مرگی همپای مار آرزوهایی بوده که انسان باستانی همواره به آنها اندیشیده و در هنر و ادبیات ثبتشان کرده است.

هنگامی که این جانوران درهم آمیخته یا با انسان ترکیب می‌شدند موجودی فراطبیعی و شکست ناپذیر حاصل می‌آمد که توانایی‌های چندگانه داشت. چرا که اندام‌های نیرومند جانوران گوناگون (مثل ذهن اندیشه گر انسان، بال‌های پرنیروی شاهین، تن زورمند گاو یا شیر، نیش گزنده مار یا کژدم و…) را یکجا گرد آورده بود.

4 جانور اساطیری در ایران باستان

گوپت:

یا گوپت شاه جانور اساطیری بال‌داری با تن گاو یا شیر و سر انسان است. بر پایه زادسپرم سریشوک (گاو آسمانی) را گوپت شاه (باشنده‌ای گاو۔ مرد که نیمی از او انسان و نیمه دیگر او گاو است) به دقت مراقبت می‌کند.

در کتاب دادستان دینیک آمده: «گوپت شاه فرمانروای گوپت زمین است، که با کشور ایرانویج در کرانه آبهای داییتی هم مرز است» (پرسش ۹۰، بند ۴). اغریرث، برادر نیک و ستوده شده افراسیاب که به دست او کشته می‌شود، در بندهش ایرانی و بندهش هندی، گوپت/گوبد (نگهبان گاو) لقب دارد.

گوبدشاه در ایرانویج در کشور خونیرث است.این  جانور اساطیری از پای تا نیمه تن گاو و از نیمه تن به بالا انسان است و همواره در کنار دریا می‌نشیند، و پرستش ایزدان می‌کند و زوهر به آب می‌ریزد. و به سبب آن زوهر ریختن او حیوانات موذی بیشماری در دریا می‌میرند (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۳۱ تا ۳۵).

در ماتیکان یوشت فریان نیز به داستانی بر می‌خوریم که از یک جانور اساطیری گاو – مرد حکایت دارد.

یکی از قصه‌های مرزبان نامه در باب چهارم با عنوان «در دیو گاو‌پای و دانای دینی» از ماتیكان يوشت فریان ریشه گرفته. در مرزبان نامه، دیو گاو‌پای در پاسخ دادن به پرسش‌های دانای دینی شکست می‌خورد و از این رو همه دیوان، رویه گیتی را فرو می‌گذارند و به زیرزمین و غارها می‌پناهند و دیگر با آدمی‌زاده در نمی‌آمیزند. ماتیکان يوشت فریان سیزده سده پیش از مرزبان نامه نوشته شده است (معین، ۱۳۲۲: ۱۰).

داستان کوتاه شده چنین است: جادوگری به نام اَخت با هفتاد هزار سپاهی وارد شهری به نام شهر پرسش گزاران (به پارسی میانه: فرشن وزاران) می‌شود. اَخت می‌گوید که اگر کسی از مردم شهر بتواند به پرسش‌هایش پاسخ دهد از شهر خواهد گذشت، وگرنه شهر را نابود خواهد کرد. وی برای پاسخگو شرایطی نیز می‌گذارد از جمله اینکه سن او نباید از پانزده سال بیشتر باشد. مردی به نام ماراسپند به اخت خبر می‌دهد که جوانی به نام یوشت فریان آماده پاسخگویی است.

قرار می‌شود تا اخت نیز در پایان به سه پرسش یوشت پاسخ دهد وگرنه بر سر او همان آید که خود تعیین کرده بود. یوشت (با همراهی و یاری ماراسپند) به همه ۳۳ پرسش چیستان وار اخت جادوگر که در زمینه‌های علوم طبیعی، جستارهای دینی، اخلاقی، اجتماعی و گاه کودکانه و شگفت آورند پاسخ می‌دهد. او در این پاسخ‌ها گاه با امشاسپندان و فرشتگانی که او را در پناه دارند مشورت می‌کند. در پایان یوشت سه پرسش از اَخت می‌پرسد که اَخت نمی‌تواند پاسخ بدهد و‌ جادوگر به دست یوشت کشته می‌شود.

به گفتار شاهنامه، اسکندر نیز در خواب موجودی به سان گوپت می‌بیند و خواب گزاران آن را نشان مرگ او می‌دانند:

«سرش چون سر شیر و بر پای سم

چو مردم بر و کتف و چون گاو دم»

شیردال:

دال از بزرگ‌ترین پرندگان جهان و از پرندگان بومی ایران و هم خانواده عقاب است که پهنای بال‌های گشوده گونه‌ای از آن به نام دال سیاه گاه به بیش از سه متر می‌رسد. این پرنده در بندهش دامان نام دارد و نیروی بیناییش ستوده شده (بخش ۹، بند ۱۵۶). شیردال موجودی اساطیری با تن شیر، سر عقاب (به پارسی: دال) و گوش اسب است (345 :1990 ,MacKenzie). در پاره‌ای از نوشتارهای پارسی میانه از آن با نام بَشكوچ یاد شده (19 :2005، Buyaner)

مرتی خُوار:

 مرتی خُوار (مرد خوار) در باورهای ایرانی جانوری اساطیری است که سر انسان و بدن شیر داشته باشد. این واژه از طریق زبان یونانی به شکل مانتیکور در اروپا رایج شده و در هنر سده‌های میانه اروپا جایگاه ویژه‌ای داشته است (تصویر 1).

کتسیاس پزشک یونانی دربار هخامنشی در کتاب ایندیکا مرتی خوار را چنین وصف می‌کند: این جانور اساطیری چهره‌ای انسان گون، پوستی به سرخی شنگرف و بدنی چون شیر دارد. سه ردیف دندان دارد و چشمانی به رنگ آبی. دمش به سان کژدم است با نیشى به درازای یک زرع بر آن که زخمی همواره کشنده به جا می‌نهد (106 :2011 ,Nichols).

خَرَ:

این جانور اساطیری در اوستا ستایش شده است (یسنا، هات ۴۲، بند ۴). او تنی سپید، سه پا، نه دهان، شش چشم و یک شاخ زرین دارد. به بزرگی کوهی است چنان که گرداگرد هر پایش به درازای یک هزار مرد با اسب و گردونه است.

این جانور اساطیری چون بانگ بر می‌آورد همه مادگان مزدا آفريده دریا باردار می‌شوند، و همه خرفستران ماده آبستن جنین فرو می‌نهند. اگر مزدا او را نمی‌آفرید آب دریا از گزند اهریمن زهرآگین می‌شد و همه جانداران نابود می‌شدند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۲). او در میان دریای ورکش (فراخكرت نشسته و هر آب آلوده‌ای که به او می‌رسد پاک می‌سازد (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۲۷).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. معین، محمد، (۱۳۲۲)، يوشت فریان و مرزبان نامه، تهران.
  2. MacKenzie, D, N., (1990), A concise Pahlavi dictionary. Reissue, with
  3. Buyaner, D., (2005), On the Etymology of Middle Persian Baškuč (Winged Monster), Studia Iranica, vol. 34. 1.
  4. Nichols, Andrew G. (2011), Ctesias: On India, Translation and Commentary, London: Bristol Classical Press. Ovid, (2008)

بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

نگاهی به موجوداتی همچون گریفین، اسفنکس، سنتاور، مینوتور، پگاسوس و … در اساطیری یونان باستان

اعتقاد به موجوداتی ترکیبی مانند اسفنکس، در باورهای کهن یونان نیز همچون دیگر تمدن‌های باستانی، اعتقادی رایج بوده است. چرا که عقاب، ماهی، مار و اسب هرکدام دارنده افسون و نیرویی خاص بوده‌اند که چون به هم آمیخته می‌شد حاصلش موجودی فراطبیعی، زیرک، زورمند و گاه بی‌مرگ می‌شد. بدین سان است که این جانوران گاه نقشی از نیروی شاهان بوده‌اند، گاه چون پشتیبانی دینی رخ نموده‌اند و گاه به سان موجودی هراسناک و خون ریز با توانی فرابشری ضد قهرمان داستان‌های اساطیری گشته‌اند. این موجودات ترکیبی را می‌توان از مهم‌ترین کهن الگوهای اساطیر یونان باستان به شمار آورد.

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

 

1.گریفین:

شیردال را یونانیان گریفین (یا گریفون، لاتین: گریفوس) نامیده‌اند. شیر، پادشاه درندگان و شاهین، پادشاه پرندگان بود و انباشتن این دو در انگاره گریفین او را شاهانه و بسیار نیرومند می‌ساخت. او را نگاهبان گنجینه‌ها نیز می‌دانستند (173 :1987 ,Friar). برخی پژوهشگران واژه گریفین را از ریشه عبری کروبیم دانسته‌اند (304 :1885 ,Wellhausen). گریفین کاخ كنوسوس کرت از کهن‌ترین نمونه‌های بازنمایی این موجود در یونان است (تصویر 1).

2. اسفنکس:

اسفنکس در اساطیر و هنر یونان هیولایی با سر زن، بدن شیر ماده، بالهای عقاب و دمی با سر مار بود که نقشی بدخواهانه داشت و موجب خرابی و شوربختی می‌شد. به نظر می‌رسد واژه اسفنکس از فعل اسفینگو (به معنای فشردن) آمده باشد. شاید بدین سبب که شیر گلوی شکارش را می‌فشارد (312 :1996 ,Liddell). هزیود در معرفی اسفنکس، پدر او را اورثوس (هیولایی با دو سر سگ) و مادرش را اکیدنه یا کیمرا می‌داند (327 ;1914 ,Hesiod).

آنها از موجودات دنیای زیرزمین و متعلق به اساطیر اولیه یونانی هستند، پیش از آن که خدایان اولمپ به شهریاری برسند. اسفنکس همچنین نماد شهر باستانی خيوس بود و از سده ۶ پ.م بر روی سکه‌ها و مهرهای مردم این شهر نقش می‌شد. ساخت تندیس‌هایی از اسفنکس با چهره زنانه اغلب نشسته بر یک سرستون در یونان رایج بود (تصویر 2).

هرودوت در توصیف تندیس‌های ترکیبی مصری، نمونه های با سر گاو را «کریو اسفنکس» و نمونه‌های با سر شاهین را «هيراكو اسفنکس» نامیده است.(Gwynn-Jones, 1998: 213)

مشهورترین داستان یونانی مرتبط با اسفنکس پرسش او از اودیپ است (تصویر 3). بنا بر اسطوره، اسفنکس بر دروازه شهر تبس به نگهبانی ایستاده بود و برای راه دادن مسافران به درون شهر از آنان چیستانی می‌پرسید که متن آن در نوشتارهای نخستین آشکار نشده است (21 ;1981 ,Lowell). در روایت‌های بعدی چنین آمده است: هرا (یا آرس) اسفنکس را از زادگاهش در اتیوپی (اشاره به ریشه خارجی جانور) به تبس فرستاده بودند؛ و این مشهورترین چیستان تاریخ این گونه بود: «کدام جانور روز را با چهار پا می‌آغازد، در میانه روز بر دو پا و در شامگاه بر سه پا تکیه می‌زند و هرچه شمار پاها افزون شود ناتوان‌تر است؟» او هرکس که پاسخ را نمی‌دانست خفه می‌کرد و می‌بلعید.

اودیپوس پاسخ را که انسان بود دریافت. برخی پژوهشگران از چیستان دیگری نیز یاد کرده اند: «کدام دو خواهرند که هریک از درون دیگری زاده می‌شوند؟» پاسخ شب و روز است که در یونانی هر دو واژه مادینه‌اند (324 :1996 ,Grimal). اسفنکس در پایان خود را از صخره‌ای که بر آن ایستاده بود فرو می‌افکند و می‌میرد. اودیپوس را نماد گذار از دین کهن یونانی به دین نو (پرستش خدایان المپی) دانسته‌اند.

3. مینوتور:

بنا بر اساطیر یونانی موجودی با سر گاو و بدن انسان به نام مینوتور توسط مینوس شاه کرت در بنایی پر پیچ و خم به نام لابیرنت نگهداری می‌شد. مینوتور سرانجام به دست تسیوس پهلوان آتنی کشته شد. نگاره جدال مینوتور و تسیوس بر روی بسیاری از سفال‌های یونانی به چشم می‌‌خورد (تصویر 4).

4. پان:

پان خدای یونانی محافظ جانوران و شبانان است. او را به سان مردی با پایین‌تنه و شاخ‌های بز کوهی تصویر کرده‌اند (تصویر 5). پان را پسر هرمس و همبسته با باروری و فصل بهار دانسته‌اند. اويد در متامورفوسس آورده پان در نواختن نی چنان زبردست بوده است که آپولو را به رقابت دعوت می‌کند (146 ,11 ;2008 ،Ovid) دو موجود همسان پان در اساطیر یونانی (با تن مرد و پاهای بز کوهی) فاون و ساتیر هستند.

5. تریتون:

 تریتون خدایی یونانی و از فرزندان پوزییدون ايزد دریا است که به سان مرد – ماهی بازنمایی می‌شود (332 ,1 :2008 ،Ovid) او با دمیدن در صدفی حلزونی امواج دریا را بر می‌انگیزد یا آرام می‌کند (تصویر 6). همسان او نریوس است، از فرزندان گایا و پدر نرپیدها که در دریای اژه زندگی می‌کند و لقبش پیرمرد دریا است(233 :1914 ،Hesiod) او را همچون مردی با پایین تنه و دم ماهی تصویر کرده‌اند (تصویر 7).

6. کیمرا:

 کیمرا در اساطیر یونانی جانور ماده‌ای است با سر و بدن شیر، یک سر بز افزوده شده بر شانه و دمی به سان مار که از دهانش آتش بیرون می‌ریزد (تصویر 8). نخستین اشاره به کیمرا در نوشتارهای یونانی توصیف هومر از این موجود در ایلیاد است(179 :1987 ،Homer) هزيود او را فرزند اکیدنه می‌داند اما اشاره به آمدنش از لیسیا نشان دهنده ریشه این موجود ترکیبی در اساطیر آناتولی است (319 :1914 ،Hesiod) فرجام کیمرا کشته شدن به دست بلروفون است.

7. اکیدئه و تیفون:

اکیدئه هیولایی است نیم زن و نیم مار (تصویر 9)، نیرومند و گوشت‌خوار که نه می‌میرد و نه پیر می‌شود و خانه‌اش غاری است در ژرفای زمین(295 :1914 ،Hesiod) جفت او تیفون پسر تنومند گایا است که از شانه‌هایش صد مار روییده که از دهانشان آتش بیرون می‌ریز(306 ;1914 ،Hesiod) در برخی بازنمایی‌ها پاهای تیفون به سان مار تصویر شده‌اند (تصویر 10). بسیاری از هیولاهای اساطیری یونانی از زوج اکیدنه و تیفون زاده شده‌اند. از جمله سربروس موجودی با سه سر سگ و دم‌های مارگون (تصویر 11).

8. کاپریکورن:

از دیگر موجودات ترکیبی اندیشه یونانی می‌توان به کاپریکورن (تصویر 12) اشاره کرد که یک بز کوهی با دم ماهی است و احتمالا بازمانده‌ای از انکی (اِآ) خدای میان رودانی، یونانیان کاپریکورن را نشانه دهمین خانه آبامگاه برج جدی می‌دانستند.

9. هیپوکمپ:

اسب با دم ماهی را یونانیان هیپوکمپ می‌نامیدند که مرکب پوزئیدون بود (24 :1987 ,Homer). نقش هیپوکمپ را مردمان فنیقیه بر سکه‌هایشان ضرب کرده و رمی‌ها در موزاییک‌هایشان تصویر نموده‌اند (تصویر 13).

10. سنتاور:

سِنتاور دیگر موجود ترکیبی اساطیر یونان است که بدن اسب و به جای سر نیمتنه انسان دارد (تصویر 14). سنتاورها در شب عروسی هیپودامیا تلاش می‌کنند او و دیگر زنان مهمانی را بدزدند اما شکست می‌خورند (210 ,12 :2008 ,Ovid).

11. هارپی:

هارپی پرنده‌ای است مادینه با چهره انسان که نامش معنای رباینده می‌دهد (تصویر 15). هارپی‌ها شریر و خشن بودند و گاه وظیفه بردن انسان‌های درگذشته به دنیای زیر زمین را به عهده داشتند. هزیود در نسب نامه خدایان آنها را دو خواهر می‌داند (265 :1914 ,Hesiod) اما ویرژیل در انه‌اید آنان را سه خواهر معرفی می‌کند (309 ,3 :1997 ,Virgil).

در کنار آنها از سیرن‌ها می‌توان یاد کرد، دو یا پنج دختر زیبای بالداری که دریانوردان را با آوازی دلفریب اغوا می‌کردند تا کشتی شان به صخره بخورد (353 :2011 , Dowden & Livingstone). اودیسه برای گریختن از وسوسه سیرن‌ها گوش ملوانانش را با موم پر کرد، اما خود را به دکل کشتی بست تا بتواند آوازشان را بشنود (تصویر 16).

12. پگاسوس:

 پگاسوس در اساطیر یونانی نریان بالدار سپید رنگی است (تصویر 17) که بلروفون بر پشت او به آسمان پرواز می‌کند تا به جنگ کیمرا برود. در داستان‌های بعدی از او به عنوان مرکب پرسیوس یاد می‌شود.(Grimal, 1996: 349)

13. هیپالکتریون:

یکی دیگر از موجودات ترکیبی در هنر یونانی هیپالکتریون است که نیم اسب و نیم خروس تصویر گردیده است (تصویر 18).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Friar, Stephen, (1987), A New Dictionary of Heraldry, New York: Alphabooks.
  2. Wellhausen, Julius, (1885), Prolegomena to the History of Israel, Edinburgh: Black
  3. Liddell, Henry George, Robert Scott, Henry Stuart Jones, and Roderick McKenzie, (1996), Greek-English Lexicon, Oxford: Oxford University Press.
  4. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  5. Gwynn-Jones, P., (1998), The Art of Heraldry: origins, symbols, designs, London : Parkgate.
  6. Lowell, Edmunds, (1981), The Sphinx in the Oedipus Legend. Königstein: Hain.
  7. Grimal, Pierre, (1996), The Dictionary of Classical Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.
  8. Ovid, (2008), Metamorphoses, Translated by A. D. Melville, introduction and notes by E. J. Kenney. Oxford: Oxford University Press.
  9. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  10. Homer (1987), The Iliad, Translated by Martin Hammond, London: Penguin Classics.
  11. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  12. Virgil. (1997), Aeneid, John Dryden (Translator), Frederick M. Keener (Editor), London: Penguin Classics.
  13. Dowden, Ken, Niall Livingstone, (2011). A Companion to Greek Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.
  14. Grimal, Pierre, (1996), The Dictionary of Classical Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

گوپت و 12 موجود ترکیبی اساطیری میان رودان

گوپت و 12 موجود ترکیبی اساطیری میان رودان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

گوپت و 12 موجود ترکیبی اساطیری میان رودان

بررسی موجودات ترکیبی اساطیری بین‌النهرین همچون گوپت، شیردال، باشمو، آنزو، لاماشتو، اوگالو و …

موجودات ترکیبی مانند گوپت از انگاره‌های مهم اندیشه و هنر باستان میان رودان به شمار می‌آیند. هنگامی که عقاب، انسان، شیر و گاو درهم می‌آمیختند برای نیایشگاه‌ها به نگاهبانی شکست ناپذیر بدل می‌شدند که در هرکدام از فرهنگ‌های کهن نام و ویژگی متفاوتی داشت. از آنجایی که هرکدام از آنان در اندیشه سنتی فرمانروای قلمروی ویژه‌ای است، ترکیبشان می‌توانست نماد شهریاری بر آسمان و زمین باشد. بعدها ترکیب این چهار جانور به سنت‌های مذهبی سامیان نیز راه می‌یابد و برای یهودیان و مسیحیان به نشانه‌ای مقدس بدل می‌شود.

در باورهای مردم میان رودان نیز جانوران ترکیبی گوناگونی حضور دارند که نقش‌های متفاوتی از نگهبانی معابد تا هیولاهای خشمگین در اساطیر این مردمان دارند.

گوپت و موجودات ترکیبی در اساطیر  میان رودان

 

1.گوپت:

در پایان هزاره ۳ پ.م تندیس‌های گوپت با تاثیر از نمونه‌های مصری در هنر نوسومری نیز دیده می‌شوند، از جمله پیکره‌ای از گیرسو (تصویر 1). این موجود افسانه‌ای در میان رودان نشانه‌ای از دو نیروی آسمانی بود: گونه‌های ماده از خدای‌بانو لامار (سومری) یا لاماسو (اندی) برگرفته شده‌اند؛ و گونه‌های نرینه از خدای شدو (سومری) یا آلاد (اندی) که هر دو ایزدانی نگهبان و مراقبت کننده هستند ( 2003:112 ,‌Black & Green). نگاره‌هایی از شدو یا لاماسو برای نگهبانی از خانه‌ها بر روی لوح‌های گلی تراشیده می‌شد که در زیر آستانه درها دفن می‌شدند. این ایزد اغلب در دو سوی ورودی کاخ‌ها تراشیده شده بر سنگ به نگاهبانی می‌پرداخت. نمونه‌های بسیار بزرگی از آنها نیز در دو سوی دروازه شهر قرار می‌گرفت.

گوپت‌ها بر روی مهرهای استوانه‌ای آشوری و با گستردگی بیشتری از سده و پ.م به عنوان تندیس های نگاهبان نیایشگاه‌ها و کاخ‌ها دیده می‌شوند. نمونه‌های بسیار ارزشمندی از این پیکره‌ها از خرساباد و نمرود يافت شده‌اند (تصویر2-3). این پیکره‌های آشوری برای ایجاد تصور حرکت از روبرو با دو پا دیده می‌شوند و از کنار با چهار پا که یکی از این پاها مشترک است. بیشتر آنها تاجی با چهار یا شش شاخ بر سر دارند. شاخ می‌تواند تاکیدی بر قدرت و ذات ایزدی آنها باشد.

بر عاج‌های آشور نو دو گونه گوپت دیده می‌شوند:

  1. گوپت‌های تاج داری که از نیمرخ نقش شده‌اند و لبه سربند تا زانویشان آویخته (تصویر 4)
  2. گوپت‌هایی با سیمای زنانه که اندامشان از کنار و چهره‌شان از روبرو حک گردیده (تصویر 5).

مهم‌ترین تفاوت گوپت‌های آشوری با نمونه‌های مصری افزودن بال‌های بزرگ جدا از بدن به آنهاست. از آنجایی که این بال‌ها نیروی افسانه‌ای گوپت را افزون می‌کنند پس از آن در همه بازنمایی‌ها به عنوان یک شاخصه اصلی باقی می‌مانند. بدین ترتیب گوپت به ترکیبی از چهار موجود نیرومند و مهم بدل می‌شود: سر انسان، بدن گاو، پاهای شیر و بال های عقاب.

این جاندار همچنین می‌تواند ترکیبی از نمادهای چهار فصل سال و چهار کانون اصلی گاهشماری خورشیدی نیز باشد: گاو (ثور) برای میانه بهار، شیر (اسد) برای میانه تابستان، عقاب (امروز عقرب) برای میانه پاییز و آبریز (دلو) برای میانه زمستان.

2. شیردال:

انسان – عقاب نیز نقش پررنگی در هنر آشوری دارد. گونه‌ای از این موجود اساطیری با پوشاک و اندام ورزیده انسانی و سر و بال های شاهین در سنگ نگاره‌های آشوری حضور دارد، در حالی که شمشیر به کمر، ظرفی در یک دست و میوه کاجی در دست دیگر دارد و غالبا رو به درخت زندگی ایستاده است (تصویر 6-7)

شیردال‌ها به شمار بسیار بر روی عاج کندهای آشور نو دیده می‌شوند. در بررسی عاج‌های نوآشوری یافت شده در کاخ شلمنصر در نمرود دستکم چهار گونه متفاوت از شیردال با سر و بال‌های شاهین و اندام شیر را می‌توان دید:

  1.  در حال خوردن برگی از درخت زندگی (تصویر 8)
  2. در جدال با جنگاوری که شمشیری را در دهان او فرو می‌برد (تصویر 9)
  3. با تاج مصری که مغرورانه روبرو را می‌نگرد و گاه دست راست خود را بر سر انسانی نهاده که بر زمین دراز کشیده (تصویر 10 و 11)
  4. ایستاده با بال های گشوده. (تصویر 12)

بررسی این آثار نشان میدهد که این نمونه‌های گوناگون شیردال در هنر آشوری احتمالا مفاهیم متفاوتی را بازنمایی می‌کرده‌اند.

3. بز-ماهی:

ایزد آب میان رودانی انکی اغلب به شکل انسانی نمایانده شده که از شانه‌هایش یا از گلدانی که در دست دارد امواج فرا می‌جهند. اما گاه او را همچون بزی با دم ماهی تصویر کرده‌اند، مثلا در یک پیکره گلی آشوری که به این ایزد تعلق دارد (تصویر 13). بر کودورویی از دوره ملیشیپاک دوم پادشاه کاسی (۱۱۷۲ – ۱۱۸۶ پ.م) که از شوش یافته شده در کنار دیگر موجودات افسانه اِ‌آ نیز به سان بز – ماهی دیده می‌شود (تصویر 14).

4. کولولو :

بسیاری از موجودات ترکیبی اساطیر میان رودانی بر پایه متن انومه اليشا (اسطوره آفرینش بابلی که کامل‌ترین نسخه آن از کتابخانه آشور بانیپال در نینوا کشف شده است) توسط تیامت مادرخدای آغازین آفریده شده‌اند و در ابتدا سرشتی هیولایی داشته‌اند، اما پس از آن که مردوک جانشین تیامت شده و بر آنها غلبه می‌کند به موجوداتی محافظ و نگهبان برای دور نگاه داشتن ارواح شر و بیماری‌ها بدل می‌شوند.

یکی از آنها کولولو (مرد – ماهی) است که در میان رودان با بالاتنه انسان و پایین تنه و دم ماهی تصویر می‌شود. او کامیابی و فراوانی را برای مردمان به ارمغان می‌آورد (166 :1992 ,Wiggermann). در یک سنگ نگاره از کاخ سارگون دوم در خرساباد نقش کولولو دیده می‌شود (تصویر 15). یک پیکره گلی آشوری نیز از کولولو در دست است (تصویر 16).

5. باشمو :

باشمو جانور کوه‌پیکری است با تن مار شاخدار، دو دست و دو بال (166 :1992 ,Wiggermann). طبق اسطوره آنگیم (اسطوره بازگشت نینورتا به نیپور که در چند نسخه از بابل کهن، آشور میانه، آشور نو و بابل نو به جا مانده است.)، طی یک سفر قهرمانی نینورتا (خدای شکار و جنگ) از یازده خوان عبور می‌کند. نینورتا در یکی از یازده مرحله سفرش، بر باشمو پیروز می‌شود. دو موجودی که روی گلدان لاگاش در دو سوی خدای نین‌گیش‌زیدا نگهبانی می‌دهند احتمالا باشمو هستند (تصویر 17).

6. کوساریکو :

یکی دیگر از این هماوردان اساطیری نینورتا، گاو-مردی به نام کوساریکو است (174 :1992 ,Wiggermann). یک تندیس گلی از بابل کهن او با نیزه‌ای در دست تصویر می‌کند (تصویر 18).

7. موشماهو :

موشماهو یک اژدهای هفت سر و یکی دیگر از موجوداتی است که نینورتا در سفرش با او می‌جنگد (10 :1978 ,Cooper). یک مهر سومری از تل اسمر نشانگر جدال نینورتا با این اژدها است (تصویر 19)

8. آنزو:

 آنزو (ایمدوگود) دیگر جاندار افسانه‌ای است که با نینورتا می‌جنگد (تصویر 20). آنزو نماد باد جنوبی و ابرهای طوفان‌زا است (246 :1994 ,Bottero). از معبد نین هورساگ در عبید، نقش آنزو در حال شکار دو گوزن به دست آمده است (تصویر 21). نیمه بالای بدن آنزو از شیر و نیمه پایینش از شاهین است، بنابراین می‌توان آن را باژگونه شیردال یا گریفین دانست (تصویر 22).

9. اوگالو :

یکی دیگر از آفريدگان تیامت موجودی است با بدن انسان، پای شاهین و سر شیر شاخدار به نام اوگالو که اغلب با خنجری در دست تصویر می‌شود (108 :2007 ,Wiggermann). اوگالو به عنوان یک نیروی محافظت‌گر بر دیوارهای کاخ نینوا نقش شده است (تصویر 23).

10. گیرتاب‌ليلو (عقربوآملو):

گیرتاب‌ليلو (عقربوآملو) یا کژدم – مرد را نیز تیامت آفریده که با بالاتنه مرد و دم کژدم و گاهی یک جفت بال تصویر می‌شود (تصویر 24-25). در داستان گیلگمش کژدم – مردها نگهبانان دروازه سرزمین تاریکی هستند که شمش هر روز برای سفر در آسمان از آنجا بیرون می‌آید (493 :2003 ,George).

11. اورمالولو:

از دیگر جانوران ترکیبی میان رودانی می‌توان به اورمالولو اشاره کرد که بدن شیر و به جای سر نیم تنه کامل یک مرد را دارد و به عنوان محافظ در دیوارنگاره‌های کاخ نینوا تصویر شده (تصویر 26).

12. لاماشتو و پازوزو:

لاماشتو دختر آنو (خدای آسمان) و هیولای مادینه‌ای است که با زنان باردار دشمنی می‌ورزد و نوزادان را می‌دزدد. او را با سر شیر ماده، بدن انسان و چنگال‌های پرنده تصویر کرده‌اند (تصویر27-28). اکدیان قربانی و مراسم آیینی ویژه‌ای برای رهایی از افسون لاماشتو انجام می‌دادند (259 :2013 ,Janowski). هماورد او پازوزو بود که زنان برای محافظت از خود و کودکانشان در برابر لاماشتو او را نیایش می‌کردند. پازوزو با دو جفت بال، سر شیر، بدن انسان، پاهای شاهین و نیش کژدم بر روی سنگ نگاره‌ها و گردن آویزهای محافظ تصویر می‌شد (تصویر 29).

13. موشخوشو:

موشخوشو موجودی است با بدن فلس‌دار، سر و دم مارگون، دستان یک گربه‌سان و پاهای عقاب. او جانور مقدس خدای مردوک و پسرش نبو بود (189 ;2000 ,Bienkowski)، مشهورترین بازنمایی موشخوشو را می‌توان بر دیواره‌های دروازه ایشتار بابل دید (تصویر 30).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Black, Jeremy, Anthony Green, (2003), An Illustrated Dictionary, Gods, Demons and Symbols of Ancient Mesopotamia, London: The British Museum Press.
  2. Wiggermann, E A M., (1992), Mesopotamian Protective Spirits: The Ritual Texts, Leiden: Brill Publication.
  3. Cooper, Jerrold S., (1978), The return of Ninurta to Nippur: An-gim dim-ma (Volume 52 of Analecta orientalia), Roma: Pontificium institutum biblicum.
  4. Bottéro, Jean, (1994), L’Oriente antico, Dai sumeri alla Bibbia, Bari: Edizioni Dedalo.
  5. Wiggermann (2007), Some Demons of Time and their Functions in Mesopotamian Iconography, In: Brigitte Groneberg, Hermann Spieckermann, Die Welt Der Götterbilder, Berlin: Walter de Gruyter.
  6. George, A. R., (2003), The Babylonian Gilgamesh Epic, Oxford: Oxford University Press.
  7. Janowski, Bernd, Daniel Schwemer, Ed., (2013), Texte aus der Umwelt des Alten Testaments, Guetersloher: Verlagshaus.
  8. Bienkowski, P., Alan Ralph Millard, (2000), Dictionary of the Ancient Near East, Pennsylvania: University of Pennsylvania Press.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

موجود ترکیبی در هنر باستانی فلات ایران

موجود ترکیبی در هنر باستانی فلات ایران

دسته برنزی به شکل موجود ترکیبی شیردال - پارتی

موجود ترکیبی در هنر باستانی فلات ایران

نگاهی به نقوش موجود ترکیبی تحت تاثیر اساطیر ایران و باورهای تمدن‌های باستانی همجوار در آثار هنری فلات ایران

به جز موجودات ترکیبی شناخته شده در اساطیر ایرانی، همچون گوپت، شیردال و مرتی خوار (که در مقاله 4 جانور اساطیری ایران باستان به آنها پرداخته شد)، جانوران افسانه‌ای دیگری نیز در هنر باستانی ایران بازنموده شده‌اند. این گوناگونی را می‌توان به سبب ارتباط ژرف فرهنگی میان ایران با تمدن‌های همجوارش به ویژه میان رودان، مصر، هند و یونان دانست که در ادیان و اساطیرشان خدایان، نیمه خدایان، پهلوانان و نیز هیولاهای ترکیبی جایگاه ویژه‌ای دارند.

بازوبند طلایی با نقش موجود ترکیبی شیردال

موجود ترکیبی در هنر باستانی فلات ایران

دوره مفرغ:

احتمالا کهن‌ترین موجودات ترکیبی فلات ایران را باید در تمدن هلیل رود پی‌گرفت. کژدم – مرد بالدار از شناخته شده‌ترین نمادهای هنر جیرفتی است که بر بدنه ظرف‌های سنگ صابونی نقش شده (تصویر 1-2) یا به تنهایی برای ساخت تخته‌های بازی به کار رفته است (تصویر 3). با توجه به مراودات میان جیرفت باسومر می‌توان ارتباط نزدیکی میان کژدم – مرد جیرفتی با گیرتاب‌لیلو در اساطیر سومری و نگهبانان دروازه سرزمین تاریکی در اسطوره گیلگمش برقرار کرد.

از کنارصندل جنوبی اثر مهری نیز به دست آمده که یک گاو – مرد را تصویر می‌کند (تصویر 4).

عیلام:

شیردال‌ها در معماری عیلامی به عنوان نگهبان به کار رفته‌اند. بر ران شیردالی که در شوش يافته شده (تصویر 5) نوشته‌ای است به خط میخی عیلامی از اونتاش گال که بیان می‌کند این تندیس را برای پیشکش کردن به اینشوشیناک خدای خدایان عیلام ساخته است (390 :1966 ,Amiet). بر دیوار آجری بزرگی از عیلام میانه در شوش گاو-مردهایی در برابر درخت نخل ایستاده‌اند که شبیه به نقش کوساریکو در هنر بابلی هستند (تصویر 6). بر روی مهری از عیلام میانه تصویری از یک گوپت دیده می‌شود(تصویر 7). از هفت تپه نیز نقش گوپتی ماده با تاج به جا مانده است (تصویر 8).

موجودات ترکیبی دیگری که در این دوره گرداگرد یک حوضچه آیینی بازمانده از شوش نقش شده‌اند گروهی از بزهای کوهی با دم ماهی هستند (تصویر 9). بز با دم ماهی نماد انکی (اِآ) خدای محافظ آب‌ها در اندیشه میان رودانی است.

حلقه زرین ارجان نیز با تصویر دو شیر بال دار غران آذین یافته است (تصویر 10).

دوره آهن:

در هنر لرستان باستان جانوران ترکیبی بسیاری نقش شده‌اند. بریک لگام مفرغین مردی در جدال با دو شیردال دیده می‌شود (تصویر 11). روی صفحه سیمین دیگری دو شیردال بر جنازه گوزنی ایستاده‌اند (تصویر 12). تصویر گوپت نیز در آذین‌‌های اسبان لرستان بسیار رایج است (تصویر 13). از دیگر نقش‌های ترکیبی بازنمایی شده در هنر لرستان می‌توان به بز بالدار (تصویر 14و 15)، گوزن بالدار (تصویر 16) و شیر بالدار (تصویر 17) اشاره کرد.

از سرخ دم لکي اثر مهری به جا مانده که نشانگر کژدم – مرد بالدار است (تصویر 18). بر روی یک سر تبر آیینی مفرغی از زالوآب نقش ماهی – مرد (شبیه به کولولو) دیده می‌شود (تصویر 19). یک عاج کند بسیار خوش ساخت از تلیاب کشف شده که دو شیر بال‌دار پیوسته به هم را تصویر می‌کند (تصویر 20).

بر سینی سیمین مشهور کلماکره دو گوپت نر با سرهایی برآمده از سطح اثر، ایستاده بر روی سر و بال‌های دو گوپت ماده ترسیم شده‌اند (تصویر 21). شیری با بال و چنگال‌های شاهین زینت‌گر یک لوح برنزی کلماکره است که شاید نشانگر پازوزو نیروی محافظ میان رودانی باشد (تصویر 22). بر روی یک سربند از این مجموعه کمانداری تصویر شده که نیمه پشتی بدنش از یک پرنده است (تصویر 23).

در میان آثاری که احتمالا به کلماکره تعلق دارند نیز موجوداتی ترکیبی همچون بز بالدار (تصویر 24)، گاو بالدار (تصویر 25) و شیردال (تصویر 26) دیده می‌شوند. یکی از آثار کم نظیر این مجموعه پهلوانی را درحال نبرد بایک گوپت تصویر می‌کند (تصویر 27).

موجودات ترکیبی که در ابتدای هزاره نخست پ.م در دست ساخته‌های شمال باختری ایران به چشم می‌خورند نشانگر ارتباط نزدیک هنرمندان مانایی ساکن این منطقه با فرهنگ آشور نو هستند.

بر روی پلاکهای زرین زیویه ردیف‌هایی از گوپت‌ها، شیردال‌ها و شیرهای بالدار در برابر درخت زندگی به نگهبانی ایستاده‌اند (تصویر 28-30). بر عاج کندهای زیویه گوپت‌هایی ترسیم شده‌اند که در برابر گل نیلوفر رایج در هنر زیویه ایستاده اند، دست راست را بدان تکیه داده‌اند و به پشت سر می‌نگرند (تصویر 31و 32). بر روی یک عاج‌کند از زیویه همراه یک انسان بالدار، کژدم – مرد بالدار نیز دیده می‌شود (تصویر 33). روی عاج کندی دیگر می‌توان مرد – ماهی را در کنار یک گوپت دید (تصویر 34).

جامی از جنس آبی مصری از حسنلو یافت شده که بر روی آن شیردال‌ها در کنار گیاه زندگی ایستاده‌اند (تصویر 35).

 نمونه‌هایی از گوپت‌های ایستاده یا نشسته بر روی خشت‌های نگاره دار قالایچی تصویر شده‌اند (تصویر 36 و 37). یکی از انگاره‌های ویژه قالایچی ترکیبی از تن عقاب با سر یک بانو یا مردی شاخدار است (تصویر 38-40). موجود ترکیبی دیگر در آثار این تپه مرد بالداری است که یک زانویش را به زمین نهاده (تصویر 41).

بر روی خشت‌های یافت شده از ربط گوپتی ایستاده با بدن و سر زنانه دیده می‌شود که از روبرو تصویر شده (تصویر 42). به یاری این آثار می‌توان خشت نگاره‌داری را که در اختیار گالری برکت است نیز متعلق به ربط دانست (تصویر 43).

در هنر شمال مرکزی ایران در این دوره گوپت‌ها و شیردال‌ها با چیره دستی و شکوه بسیار بر روی جام‌های زرین نقش شده‌اند. یک تکوک زرین یافت شده از مارلیک با نقش چهار گاو بال‌دار که در برابر درخت زندگی ایستاده و پاهای خود را بدان تکیه داده‌اند آذین شده است (تصویر 44). بر جام دیگری از مارلیک یک ردیف شيردال بر فراز یک ردیف گاو بال‌دار در حرکتند (تصویر 45). یک نمونه بی‌همتا نقش جانوری برساخته از ترکیب دو شیردال درهم تنیده است که با هر دست خود یک بز کوهی را شکار کرده است (تصویر 46).

گرداگرد جامی از عمارلو را سه ردیف گوپت با چهره ریش‌دار می‌پوشانند (تصویر 47). بر روی جام زرینی از املش شیر بال‌داری دیده می‌شود که به هر دست بزی را شکار کرده است (تصویر 48).

دوران هخامنشی، پارتی و ساسانی:

در معماری دوره هخامنشی در پارسه نگاهبانان شکوهمند دروازه ملت‌ها دو گوپت با چهره مرد پارسی‌اند که با تاثیر از دروازه آلاجاهویوک و درگاه‌های کاخ‌های آشوری ساخته شده‌اند (تصویر 49). گوپت هایی نیز در سنگ نگاره‌های پارسه برابر درخت زندگی نقش شده‌اند. در شوش هم ردیف گوپت‌های نیرومند بر دیوارهای کاخ آپادانا به نگاهبانی ایستاده بوده‌اند (تصویر 50).

در پارسه شیردال‌های سنگی عظیم ستون‌های سترگ کاخ‌ها را بر دوش گرفته‌اند (تصویر 51). نمونه‌هایی از زیباترین تکوک‌های هخامنشی هم به سان شیردال ساخته شده است (تصویر 52). در یافته‌های پازیریک (تصویر 53 و 54) و آثار به جای مانده از گنجینه آموي (تصویر 55) نیز می‌توان رد پای شیردال‌ها را پی‌گرفت.

نگاره‌هایی از دیگر موجودات ترکیبی همچون شیر بال‌دار (تصویر 56-58) و گاو بالدار (تصویر 59) هم بر زیورها و ظرف‌های دوره هخامنشی حک گردیده است. گاوهای بالدار بر دیوارهای آپادانای شوش نیز نقش شده‌اند (تصویر 60). موجود ترکیبی دیگری که در دیوارنگاره‌های شوش حضور دارد همسان خدای طوفان میان رودانی آنزو است (تصویر 61). جانوری که در ورودی کاخ تچر با شاه در جدال است نیز شاید با الهام از سنگ نگاره‌های آشوری انزو در جنگ با نینورتا آفریده شده باشد، اما از آنجایی که دمش به سان نیش کژدم رسم شده است به موجود ترکیبی اساطیری اکدی پازوزو هم شباهت دارد (تصویر 62).

بز بالداری از جنس نقره زرکوب که بر روی سر بس خدای مصری ایستاده است بازمانده یک ظرف آیینی هخامنشی است. این نماد در سال ۱۳۵۱ خ. به عنوان نشانه جشنواره فیلم تهران برگزیده شد که تا سال ۱۳۵۶ خ. برگزار می‌شد. بز بالدار بر آرایه های زرین پوشاک این دوره نیز دیده می‌شود (تصویر 63 و 64).

کژدم – مرد بالدار از دیگر موجودات ترکیبی است که بر مهرهای این دوره تصویر شده است (تصویر 65 و 66). در میان بازمانده‌های یافت شده در تل آجری موجودی ترکیبی را می‌توان تشخیص داد که برگرفته از نقش موشخوشو در دروازه ایشتار بابل است (تصویر 67)

نقش موجودات ترکیبی اسطوره‌ای در دوره پارتی را بیشتر باید نزدیک به هنر هلنی دانست. تکوک‌های عاجی نسا غالبا با سر شیردال ساخته شده‌اند (تصویر 68 و 69). شیرهای بالدار در نقش برجسته‌ای از این دوره در دو سوی گیاه زندگی ایستاده‌اند (تصویر 70). نقش گاو یا اسب بالدار بر پشت سکه‌های پارتیان نیز دیده می‌شود (تصویر 71).

شیردال‌ها بر روی شمار بسیاری از ظرف‌های سیمین دوره ساسانی نقش شده‌اند (تصویر 72 و 73). این نقش توسط پژوهشگران گوناگون سیمرغ خوانده شده، اما همان گونه که در فصل ششم آمد این فرض نادرست است، زیرا سیمرغ همواره در نوشتارهای ایرانی به سان پرنده – و نه موجودی ترکیبی – توصیف شده است. در برخی نمونه‌ها ایزدبانویی بر پشت این شیردال‌ها نشسته (تصویر 74 و 75) که می‌تواند یادآور نشستن ویشنو و لاکشمی بر پشت گارودا باشد. نمونه های همسان این شیردال‌ها در گچبری‌های چال ترخان نیز دیده می‌شود (تصویر 76).

تصویر شیردال بر روی پارچه پوشاک را در نقش برجسته‌های طاق بستان (تصویر 77) و دیوارنگاره‌های افراسیاب (تصویر 78) می‌توان دید. نمونه‌های بازمانده از پارچه‌های ساسانی نشان می‌دهد که این نقش مایه‌های اساطیری به راستی زینت بخش دست بافته‌های ابریشمی آن دوران بوده است (تصویر 79). یکی از این موجودات ترکیبی نقش شده بر پارچه اسب بالدار است که تصویرش بر ظرفهای سیمین و پلاک‌های مفرغی ساسانی نیز دیده می‌شود (تصویر 80-82). این بن مایه ممکن است برگرفته از پگاسوس اسب بالدار اساطیر یونانی باشد.

بر روی یک ظرف ساسانی یافت شده از رشی تصویر چهار جانور (شیر، بزکوهی، قوچ و اسب) با بال و دم‌هایی همچون ماهی قلم زنی شده است (تصویر 83)

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Amiet, Pierre, (1966), Elam, Paris: Arché éditeur.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نگاهی به روش‌های نماد و نشانه‌ شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن‌ الگوها

اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینه‌دار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرک‌های گلی سراب و على کش و زاغه، نقش‌های مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگاره‌های بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچه‌ها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.

ایستادن در رهگذار شکل گیری مهم‌ترین تمدن‌های تاریخ، خاک فلات ایران را سم‌کوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانه‌های ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگی‌های برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعل‌‎های افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.

با این وجود بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون می‌کند.

نقش برجسته نمادین تخت جمشید

انسان، جاندار نمادپرداز

فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسب‌هایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافته‌های جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این توانایی‌ها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند فکر می‌کنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز می‌شود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر می‌گزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر می‌کشد.

بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانسته‌ها و تجربه‌هایش را  به همنوعانش انتقال دهد و برای نسل‌های آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده  تا انسانی گردد که امروز هست.

مهم‌ترین دلیل پیشرفت‌هایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بی‌واسطه حسی شکل می‌گیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورت‌های نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)

انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکل‌ها را تغییر می‌دهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایه‌های نمادین پیچیده شود تاثیر ژرف‌تر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهره‌ها از نمادپردازی تصویری را ادیان برده‌اند.

نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند.

نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

زبان‌ شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

روش‌های تفسیر و واکاوی نمادها

اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور می‌کنیم:

هرمنوتیک

دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیده‌اند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گسترده‌تر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابه‌جایی و غیره.

نشانه شناسی

دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانه‌ها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانه‌ها، اشاره‌ها، دلالت‌ها، نام گذاری‌ها، قياس‌ها، تمثيل‌ها، استعاره‌ها، مجازها و رمزگان‌های ارتباطی است. نشانه‌ها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی می‌شوند که می‌تواند آواهای خاص، علامت‌های الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعه‌ای از انسان‌ها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.

نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگان‌های کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانه‌ها است. یک نشانه زبانی را می‌توان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (هم‌زمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،

نشانه‌ها را می‌توان به سه دسته بخش کرد:

  •  نماد:

نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطه‌ای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)

  • شمايل:

نشانه ای که با موضوع خود گونه‌ای همسانی یا ویژگی‌های مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).

  • نمایه:

نشانه‌ای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانه‌های طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامت‌های ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامت‌های جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگ‌تر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیخته‌تر است.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

اسطوره شناسی تطبیقی

 اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.

پژوهشگرانی که در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطوره‌ها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعه‌‎ای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطوره‌ای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار می‌رود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.

اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.

کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بن‌مایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده می‌شود.

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگاره‌ها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را می‌یابند.

گرچه در اندیشه ملت‌های گوناگون کهن الگوهای بیشماری می‌توان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگی‌هایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهم‌ترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

شمایل نگاری و شمایل شناسی

مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانه‌‎ها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل‌ شناسی نامیده شده است. شمایل‌شناسی گامی فراتر از شمایل نگاری می‌‌نهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر می‌پردازد.

شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست می‌آید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.

در پی آن شمایل شناسی که بر بنیان‌های حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش می‌کند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل می‌دهند.

شمایل نگاری

هنر ایران سرشار از نقش مایه‌هایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شده‌اند و هرکدام ریشه‌ای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگ‌های بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونه‌های متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگاره‌های هنری ایرانیان جهان شمول‌تر و رازگونه‌تر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.

خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون می‌گوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانه‌ها در گرو شناخت گفتمان‌ها و بافت‌های فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پی‌جویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسست‌هایی است که میان آنها با فرهنگ‌های پرمایه و نیرومند همسایه در دوران‌های گوناگون رخ داده است.

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگاره‌ها مجموعه‌ای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کرده‌اند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایل‌ها جای می‌گیرند.

در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای  آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا می‌مانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل می‌شوند.

کاشی با طرح نمادین خورشیدخانم

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
  2. Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
  3. یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
  4. Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
  5. Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
  6. Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)

جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه