نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان

نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان

نماد مار بر روی تابوت مصری

نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان

نگاهی به مارهای اساطیری تمدن‌های باستانی بین‌النهرین، مصر، هند، یونان و سامی و تاثیر آن بر آثار هنری این مردمان

نماد مار بر کوزه‌های آب نشانگر همبستگیش با برکت و بارندگی و پاییدن آب است. دو مار پیچیده در هم را می‌توان نمادی برای باروری دانست و انگاره ماری که دم خود را به دهان گرفته (اوروبوروس) اشاره‌ای به زمان بی‌کرانه است. خدایان مارتن که نیمه مار – نیمه انسان نمایانده می‌شوند، از نمادهای رایج هنر عیلامی و اکدی هستند. خدایان مارگونی همچون تیامت، لخموو لخامو و نین گیش زیدا در میان رودان و رنه‌نوتت، کادِش، واجت، نِهِب‌کا و مِرت‌سه‌گر در مصر پرستیده می‌شدند. هندوان ماران ناگا را مقدس می‌دانستند و برای یونانیان مار نماد نگهبان و شفابخش داشت.

اما در دوره تاریخی پس از تنزل مقام خدای بانوان و رواج پرستش خدای نرینه، به ویژه در میان سامیان و آریایی‌ها مار جایگاهی شیطانی می‌یابد و با نیروهای پلید اهریمنی همبسته می‌گردد.

مجسمه سنگی ایزدبانو مِرت‌سه‌گِر- مصر

نماد مار در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

1.میانرودان:

از ارپاچیه، دوره حلف (هزاره ۶ پ.م) تکه سفالی یافت شده که نماد ماری چنبره زده بر آن دیده می‌شود (تصویر 1). از کهن‌ترین نمونه‌های ایزدبانوان با سر مار، پیکرک‌های دوره عبيد (هزاره ۵ و ۴ پ.م) است (تصویر 2).

تیامِت:

در اسطوره‌های آفرینش میان رودانی خدایان ابتدایی با اندامی مارگون پدیدار می‌شوند. تیامت، اقیانوس آغازین آب‌های شور و نخستین مادرخدای آفریننده، در اساطیر سومری با نماد ماری بزرگ جلوه‌گر می‌شود. اسطوره آفرینش بابلی «انومه اليش» اشاره دارد که فرزندانی به شکل مار نیز از تیامت زاده می‌شوند  .(Jacobsen, 1968: 104)

لخمو و خامو نخستین فرزندان تیامت بودند که از آن دو خدایان بعدی زاده شدند. آنان نیز ایزدانی هستند که گاه چون زوجی مارگون وصف می‌شوند .(Jordan, 2002: 180)

نین‌گیش‌زیدا:

دیگر خدای مارگون میان رودانی نین‌گیش‌زیدا فرمانروای دنیای زیرزمین در اساطیر سومری است. تصویر او بر گلدان لاگاش از ۲۱۰۰ پ.م (تصویر 3) کهن‌ترین نمونه دو مار پیچیده دور یک محور به شمار می‌رود (47‌:1900,Price).

نقشی که مار در داستان گیلگمش بازی می‌کند نشان از باور مردمان میان رودان به نیروهای افسانه‌ای این موجود دارد. هنگامی که گیلگمش خسته از راه دشواری که برای یافتن گیاه زندگی پیموده به خواب می‌رود، مار از راه می‌رسد و گیاه را می‌بلعد. بنابراین زندگی جاوید نصیب مار و مرگ سهم انسان می‌گردد.

ظرفی با کتیبه اینانا و نماد مار را که از نیایشگاه اینانا در نیپور یافت شده و پیشتر بدان اشاره شد، به سبب همسانی کامل با نمونه‌های پرشماری از جیرفت، باید ساخت آن منطقه دانست (تصویر 4).

بر ظرفی از سنگ صابون که در خفاجه يافت شده شخصی در میان دو شیر ماده ایستاده و در هر دست خود ماری را نگه داشته است (تصویر 5). در سوی دیگر انسانی بر روی دو گاو نر نشسته و خطهای مواج نشانگر آب جاری را در دست گرفته است. به سبب ایستادن انسان مار به دست بر پشت شیر می‌توان او را خدای بانوی باروری و آب‌ها دانست، زیرا نمونه‌های بسیاری از ایستادن یا نشستن ایزدبانوان بر پشت شیر در هنر خاور باستان دیده می‌شود (طاهری، ۸۳:۹۱ ). بودن گاوها و جریان آب این فرض را نیرو می‌بخشد. به دلیل همسانی‌های بسیار فنی و هنری، این ظرف را نیز می‌توان از آثار جيرفت دانست که به دربار سومر فرستاده شده است.

بر روی بسیاری از مهرهای میان رودانی ارتباط ایزدان و خدای بانوان با مار دیده می‌شود. بیشتر این نمادها را در سه بخش می‌توان دسته بندی کرد:

  1.  انسان مارتن
  2.  انسان مار به دست
  3.  انسان نشسته یا ایستاده بر مار

بر روی مهری از تل اسمر بازمانده از ۲۳۰۰ پ.م برخی از خدایان سومری بر روی زورقی به سان مار ایستاده‌اند (تصویر 6). این مهر شاید نشانگر داستان سیل بزرگ در اساطیر سومری باشد.

بر یک مهر اکدی دیگر ایزدبانویی که بر شیر ایستاده، باهر دست خود سه مار را گرفته است (تصویر 7). یک مهر اکدی نیز انسان – ماری را در برابر سه خدای دیگر تصویر می‌کند که پاهای یکی از آنها به مار بدل شده (تصویر 8). مهر دیگری نماد مار را در کنار دو ایزد نشسته در دو سوی درخت مقدس نشان می‌دهد (تصویر 9). برخی از پژوهشگران این تصویر را با داستان فریفته شدن آدم و حوا به دست مار مرتبط دانسته‌اند.

روی برخی از مهرهای اکدی با خدای مارتنی روبرو می‌شویم که گاه کلاه شاخدار بر سر دارد، در برابرش آتشدانی نهاده‌اند، شاخه گیاهی به دست گرفته است و پرستشگرانش روبروی او به نیایش ایستاده‌اند (تصویر 10-11). این مهرها همسانی بسیاری با نمونه های عیلامی همزمان خود دارند.

شمار بسیاری از این گونه مهرها از دوره اکدی در دست است. شاید دارنده مهر بر این باور بوده که در پناه چنین نقشی می‌تواند خود را از خشکسالی دور بدارد (بیانی، ۱۳۷۵: ۷۷).

ایزدبانو ایشتاران و نیراح:

بر دیوارهای نیایشگاه ایزدبانو اینانا در اوروک از ۱۴۰۰ پ.م مارهایی در میان خدایان تصویر شده‌اند (تصویر 12). نماد مار همواره در کناره کودوروها نقش می‌شود. بر روی کودوروهای بابلی که در بابل، سیپار و شوش يافت شده، مار شاخدار به گونه کمربندی در یکسوی سنگ از پایین به بالا در حرکت است (تصویر 13-18).

این نماد مار ممکن است ایشتاران ایزدبانوی شهر در در کرانه خاوری دجله یا نیراح مارخدای همکار او باشد. ایشتاران را شارات دری (شهبانویدِر) نیز می‌نامیده‌اند و پرستش او از ۳۰۰۰ تا ۱۰۰۰ پ.م در میان رودان رایج بوده است (33 :1997 : Finkel & Geller).

تغییر ساختار مادرمرکز به پدرمرکز در پیش از تاریخ، گاه به سبب یورش بیابان گردانی بوده که پس از پیروزی بر یکجانشینان و دست یافتن به سرزمین و پیشرفت‌های آنان، باورها و کیش‌ها و خدایان خود را رایج کرده‌اند.

این دوران گذار را می‌توان با نشستن یک خدای نرینه به جای یک مادرخدای آغازین در جایگاه ریاست خاندان‌های ایزدی هم زمان دانست، برای نمونه نشستن مردوک به جای تیامت در میان رودان، هومبان به جای پینیگیر در عیلام، سه مهادوه (برهما، ويشنو، شیوا) به جای پریتیوی ماتار در هند، اورانوس به جای گایا در یونان و… (طاهری،۱۵:۱۳۹۳ ).

 از این رو شاید بتوان پیروزی نهایی ایزد مردوک (نماد مردانگی) بر خدای بانو تیامت را داستانی دانست که در دوره نشاندن ایزدان به جای مادرخدایان در راس هرم ادیان شرقی شکل گرفته است.نماد مار نیز در همین دوران چهره ای اهریمنی می‌یابد. مهری نوآشوری از سده نهم پ.م این رخداد اساطیری را به تصویر کشیده است (تصویر 19).

2. مصر:

از دوران پیش از سلسله‌ها در مصر تندیس‌های زنانه‌ای با سر مارگون به دست آمده که شاید نشانگر ایزدبانوی مورد پرستش در آن دوران باشند، از جمله نمونه‌ای از تپه معماریه (نیمه دوم هزاره چهارم پ.م) که سر و دستانی به سان مار دارد (تصویر 20).

بر اساس اسطوره‌های کیهان آفرینی مصری، ابتدا در تاریکی اقیانوس بیکرانه‌ای از آب ساکن به نام نون وجود داشت. مصریان باستان همیشه از این بابت در هراس بودند که مبادا نون از آسمان به زمین سقوط کند. هنگامی که این زوال خدایان رخ دهد تنها بازماندگان آن آتوم و اوزیریس به شکل مار خواهند بود (ویو،۸:۱۳۸۱).

مصریان در دوره پادشاهی میانه کادش (قِتِش) ایزدبانوی کنعانی را در دین خود پذیرفتند. او همواره ایستاده بر پشت شیر و با مارهایی در دست تصویر می‌شود (تصویر 21-22).

رِنه‌نوتِت:

در مصر ایزدبانو رنه نوبت به صورت نماد نیمه مار – نیمه انسان ظاهر می‌شد (هال، ۱۳۸۰: ۹۸). او خدای بانوی ناظر بر خوراک و خرمن بود که مصریان برای پربرکت شدن محصول کشاورزی نیایشش می‌کردند (103 :2003 ,Pinch). رنه نوتت را به سان زنی با سر مار تصویر می‌کردند (تصویر 23).

در برخی از مجموعه‌های گورستانی مصری مثل مقبره زوسر در سقاره، ردیفی از نماد مارهای کبرای نگهبان از سنگ تراشیده شده (تصویر 24).

واجت:

واجت (به معنای سبزفام یا به رنگ پاپیروس) دیگر خدای بانوی مصریان باستان بود که به سان ماری چنبره زده بر روی تاج سرخ مصر پایین قرار داشت (268 :1963 , Erman & Grapow). او به عنوان پشتیبان دلتای نیل و سرزمین مصر پایین و نگهبان فرعون برای دورانی دراز در مصر پرستیده شده است. آنها راه شیری را در آسمان نشانی از واجت می‌دانستند. او در کنار بسیاری از دیگر خدایان مصری چون هوروس و نخبت تصویر شده است (تصویر 25-26).

نقش او در کنار نخبت یکی از نامدارترین نمادهای مصری به نام چشم رع یا چشم هوروس را شکل می‌دهد (تصویر 27). همنشینی این نماد با کرکس نخبت (نماد مصر بالا) نشانه پیوستگی دو بخش مصر است. اورا‌اوس یکی دیگر از نمادهای همبسته با واجت بود که به عنوان نشانی شاهانه بر تاج خدایان یا سیماچه فرعون قرار می‌گرفت (تصویر 28-29).

نِهِب‌کا:

 نِهِب‌کا در دین مصریان باستان، نماد مار دو سری بود که پس از مرگ از «کا» و «با» (روان مردگان) پاسداری می‌کرد. او گاهی چون ماری دوسر و گاه با بال تصویر گردیده است (تصویر 30).

مِرت‌سه‌گِر:

مِرت‌سه‌گِر (به معنای کسی که سکوت را دوست دارد) دیگر ایزدبانوی مارگون مصری بود (تصویر 31-32) که از کارگران سازنده مقبره‌ها پشتیبانی می‌کرد (91 :2005 ,Hart).

سایر ایزدبانوان مصری چون ایزیس و نفتیس نیز گاهی به شکل نماد مار تصویر می‌شدند (تصویر 33-34).

آپِپ:

در دوران پادشاهی نو داستانی ساخته شد درباره ماری سترگ به نام آپپ که در جهان زیرزمین جای دارد. شب‌ها وقتی رع با زورقش خورشید را از افق پایین می‌برد آپپ با او به جدال برمی‌خاست (تصویر 35). این نبرد تا صبح گاه و برآمدن دوباره خورشید ادامه داشت. مصریان در آن زمان سبب خورشید گرفتگی را هجوم آپپ در روز به قایق رع میدانستند (49 :1995 ,Assmann)

از آنجایی که نماد مار پیش از آن همواره در اندیشه مصری جایگاهی مقدس و برکت بخش داشته، افزودن این داستان به اساطیر مصریان را می‌توان حاصل ارتباط آنها با اقوام سامی یا آریایی دانست که مار را موجودی اهریمنی می‌پنداشتند.

۳. هند:

ساکنان دراویدی دره سند در هزاره سوم پ.م کشاورز بودند و ایزدانی را نیایش می‌کردند که به گونه‌ای با باروری و حاصلخیزی پیوند داشتند. آثار یافت شده از هاراپا و موهنجودارو نشان می‌دهد که آنان ایزدبانوی مادر را می‌پرستیده‌اند (ایونس، ۱۳۷۳: ۱۴). برخی از پیکرک‌های خدای بانوان یافت شده از دره ایندوس مارهایی پیچیده به دور بدن یا در دستانشان دارند (تصویر 36-37). بر مهرهایی از این دوران خدا یا پهلوانی دیده می‌شود که دو مار بزرگ را در دستان خود نگه داشته است (تصویر 38).

 در میان آثار دره سند مهر خاصی وجود دارد که از سر دو مار ساخته شده و این رمز ویژه کهن‌ترین مردم تاریخی هند، یعنی ناگه‌های مارپرستی است که چون آریایی‌های مهاجم به هند رسیدند استان‌های شمالی را در تملک آنها یافتند (دورانت، ۱۳۶۵ : ۴۵۹). آنها خدای ماری را که به صورت نیمه مار – نیمه انسان ظاهر می‌شود، پرستش می‌نمودند (دورانت، ۱۳۶۵: ۴۵۶).

شِشا:

ناگا (زنانه: ناگای یا ناگینی) در سانسکریت برای اشاره به مار و گاه مار کبرا به کار می‌رود (234 :2000 ،Elgood) . این نام در سراسر تاریخ اساطیری هندوان به چشم می‌خورد. دو ناگای به هم پیچیده (تصویر 39) مظهر آب‌های بارورشده هستند (کوپر، ۱۳۷۹: ۳۳۵).

شِشا از ناگاهای نامدار است که تمام کیهان را با سرهای فراوانش به هم پیوسته نگاه داشته و با همه دهان‌هایش ویشنو را نیایش می‌کند(300 :2007 ،Jones). او را به سان سریری تصویر می‌کنند که ویشنو بر آن در کنار لاکشمی آرمیده است (تصویر 40).

ماناسا و واسوکی:

ایزدبانو ماناسا که او را نیز پیش آریایی می‌دانند همانند بسیاری از دیگر خدای بانوان باستانی، اهدا کننده باروری و حاصلخیزی است و با نماد مارهایی در دست نمایان می‌شود (196 :2003 ,Dowson). برادر او واسوکی پادشاه ناگاها و مار نابودگری است که به شیوا خدمت می‌کند (300 :2007 ,Jones).

اِهی:

تبدیل نماد مار به نیرویی اهریمنی سرانجام در هند نیز با ورود آریاییان رخ می‌دهد. اژی اوستایی در ریگودا اهی نامیده شده که در کوه مسکن دارد و دیوان را به یاری خود می‌طلبد. او با هزاران حلقه و پیچ و تاب بر فراز قله کوه راه ابرهای باران زا را می‌بندد و عامل خشکسالی است. ایندره نیرومند با این مار نبرد کرده او را می‌کشد. در وداها ويشوهروبه نیز اژدهایی سه کله است که گاوها را می‌رباید (دوستخواه، ۱۳۷۱: ۹۱۱).

کالیا:

در بهاگاواد پورانا آمده ماری سترگ به نام کالیا در رود يمنا زندگی می‌کند که از زهرش هیچ جانور یا گیاهی در امان نیست. ویشنو در کالبد کریشنا با این مار در می‌آویزد (تصویر 41) و او را شکست می‌دهد (168 :2001 ,Coomaraswamy)

با این وجود هندوان هنوز هم نماد مار را در قالب نگهبان ارزش می‌نهند. تندیس‌های بسیاری ساخته شده که بودا را در سایه ماری که بالای سر او چنبره زده در حال مراقبه نشان می‌دهد (تصویر 42).

۴. یونان:

 مرکز زندگی دینی مینوسی در مکان‌های مقدسی چون غارها و بیشه‌ها قرار داشت، و خدایان بزرگشان زنانه بودند (جنسن، ۱۳۶۸: ۷۰). در کرت نماد مار بسیار شاخص بود و شواهدی از پرستش مار توسط مردمان کرت در دست است. ایزدبانوی بزرگ پشتیبان خانواده با مارهایی در دست تصویر می‌شد (تصویر 43-44). پیکره‌های ایزدبانوی ماری مانند پیکره به دست آمده از كنوسوس، گاه به قدری کوچکند که فقط به عنوان طلسم می‌توانسته‌اند به کار آیند (گاردنر، ۱۰۷:۱۳۷۴)

برهنگی سینه‌های برجسته آنها را رمزی از باروری و برکت دانسته‌اند، اما بر پایه نوشته‌های هومر و هرودوت شاید این امر نشانه‌ای از سوگواری باشد (171 :2011 ,Bonney). در کرت نماد مار به ندرت یافت می‌شود و آیین پرستش مار باید از سرزمینی دیگر بدانجا راه یافته باشد. شکل مخروطی هیکل خدای بانو، پستان‌های درشت و ابروان کمانیش نشانگر ریشه این پیکره‌ها در هنر میان رودان است (جنسن، ۷۰:۱۳۶۸).

بر روی یک جواهر میسنی، ایزدبانویی با سینه برهنه دو مار را چون تاجی بر بالای سر نگاه داشته است (تصویر 45). نماد مار پیچان بر روی سفال و ساخت ظروفی به شکل مار چنبره زده نیز در هنر میسنی رایج است (تصویر 46-47).

سنت کهن ایرانی و میان رودانی نماد مارهای پیچان بر لبه یا گرد کوزه‌ها به یونان نیز راه می‌یابد. این نماد مارها را می‌توان بر روی بسیاری از آمفوراها در سده‌های ۸تا۶ پ.م بازیافت (تصویر 48-49).

آسکلپیوس در اساطیر یونان خدای پزشکی و درمان است که به دور چوب دستی او ماری پیچیده (62 :1996 ,Grimal). این مار پیچان به گرد عصا امروز به نمادی برای داروخانه ها بدل شده. این مساله سبب شده افرادی به اشتباه واژه پارسی بیمار را کسی که مار ندارد معنی کنند. بیمار احتمالا از بن ویمان (پهلوی: دور از خانه) آمده که برای بیماران روانی به کار می‌رفته که در مکانی بیرون از شهر جا داشته‌اند. بیماران جسمی را دردمند یا ناخوش می‌گفته‌اند. مار با دختر او هُگیایا ایزدبانوی داروها نیز همراه است (تصویر 50). دیگر خدای یونانی هرمس نیز چوب دستی دارد به نام کادوسیوس (ت 51) که دو مار به دور آن پیچیده‌اند (493 :1996 ,Liddell et al).

اوروبوروس:

 دیگر نماد همبسته با مار، اوروبوروس (یونانی: مار دمخوار) است که به سان ماری تصویر می‌شود که به گرد دایره ای حلقه زده و دم خود را فرو بلعیده.

این نماد اصالتا مصری است و با معنای خودپژواکی، درون‌گرایی یا خودباززایی به کار می‌رود و اشاره به حرکتی مداوم و ابدی دارد. نقش اوروبوروس را یونیان و رمی‌ها غالبا بر روی نگین انگشتری حک می‌کرده‌اند (تصویر 52).

در افسانه یونانی کادموس، آرس خدای جنگ مار مقدسی را به نگهبانی از چشمه آب گمارده است. کادموس با او می‌جنگد (تصویر 53) و به پادفره این گناه هشت سال با خدمتکاری برای آرس مجازات می‌شود (90 :1992 ,Wilkes).

لادون:

در اسطوره‌های هراکلس و جیسون به ماری به نام لادون (تصویر 54-55) بر می‌خوریم که در باغ هسپریدس نگهبان درخت سیب طلایی است (1959:172,Kerenyi). نگهبانی از آب، درخت یا گنج ویژگی کهن ماران اسطوره‌ای است که در اندیشه یونانی نیز دیده می‌شود، اما تصمیم قهرمان به جدال با مار نگهبان در این داستان‌ها از کمرنگ شدن جایگاه قدسی ماران خبر می‌دهد.

مدوسا:

همزمان با سقوط مار در تمدن‌های دیگر مدوسا (که نام او نیز معنای نگهبان و محافظ دارد و از ایزد بانوان کهن یونانی در هزاره دوم پ.م بوده) نیز برای یونانیان شخصیتی کاملا اهریمنی می‌یابد. بر سر این زن مارها چون گیسوانی رسته‌اند و با نگاهش هر جنبنده‌ای را به سنگ بدل می‌کند (تصویر 56). پایان داستان او بریده شدن سرش به دست پرسیوس است (تصویر 57). گریوز ریشه این اسطوره را يورش گروهی از هلنی‌های پدرمرکز به نیایشگاه ایزدبانوی مار می‌داند (17 :1955 ,Graves).

5. نوشتارهای سامی:

در اندیشه و اساطیر دینی سامیان، نماد مار نکوهیده است که به یاری شیطان بر می‌خیزد تا آدم و حوا را در بهشت به سرپیچی از فرمان خداوند اغوا نماید (تصویر 58). او به حوا می‌آموزد با خوردن میوه منع شده درخت آگاهی، همچون خدایان توان تشخیص نیک از بد را بیابد (پیدایش، باب سوم، ۵۳).

«پس خداوند خدا به مار گفت: چون که این کار کردی، از جمیع بهایم و از همه حیوانات صحرا ملعون‌تر هستی. بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاك خواهی خورد، و عداوت در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی می‌گذارم. او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی کوبید»

در برخی نوشتارهای یهودی زنی به نام لیلیث حضور دارد که همزمان با آدم و از یک خاک آفریده شده (در قیاس با حوا که در روایت کتاب مقدس از دنده چپ آدم آفریده شده و ماهیتی فروتر از وی دارد). او همسر نخست آدم پیش از حوا است اما از آنجایی که حاضر به فرمان برداری از آدم نیست، او را ترک می‌کند (220 :1999 ,Kvam et al). لیلیث در برخی از متون مار پیچان لقب گرفته (اشعيا،۱:۲۷) و حتی در سده‌های میانه گاه همان ماری دانسته شده که حوا را در بهشت می‌فریبد.

ترکیب مار با ليليث را می‌توان در نقش برجسته وسوسه در کلیسای نوتردام دید (تصویر 59). اتصال مار با نیروی زنانه‌ای که از فرودستی مردان سر می پیچد در این اسطوره، یادآور ارتباط ماران اساطیری با ایزدبانوان و قداست مار در میان جوامع مادرمرکز باستانی است.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Jacobsen, Thorkild, (1968), The Battle between Marduk and Tiamat, Journal of the American Oriental Society, 88.
  2. Jordan, Michael, (2002), Encyclopedia of Gods, London: Kyle Cathie Limited.
  3. Price, Ira Maurice, (1900), Notes on the Pantheon of the Gudean Cylinders, The American Journal of Semitic Languages and Literatures, Vol. 17, No. 1.
  4. طاهری، صدرالدین، (۱۳۹۱)، کهن الگوی شیر در ایران، میان رودان و مصر باستان، مجله هنرهای زیبا، شماره ۴۹
  5. Finkel, Irving L., (Ed.), Markham J. Geller, (1997), Sumerian Gods and their Representations, Cuneiform Monographs 7, Groningen: Styx.
  6. طاهری، صدرالدین (۱۳۹۳)، ایزدبانوان در فرهنگ و اساطیر ایران و جهان، تهران: روشنگران و مطالعات زنان
  7. ويو، ژ، (۱۳۸۱)، اساطیر مصر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: کاروان.
  8. هال، جیمز، (۱۳۸۰)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر.
  9. Pinch, Geraldine, (2003), Egyptian mythology: a guide to the gods, goddesses and traditions of ancient Egypt, New York: Oxford University Press.
  10. Erman, Adolf, Hermann Grapow, (1963), Wörterbuch der ägyptischen sprache, Berlin: Akademie-Verlag,
  11. Hart, George (2005), The Routledge dictionary of Egyptian gods and goddesses, London: Routledge.
  12. Assmann, J. (1995), Egyptian Solar Religion in the New Kingdom, London: Routledge.
  13. ایونس، ورونیکا، (۱۳۷۳)، اساطیر هند، ترجمه باجلان فرخی، تهران: گلشن.
  14. دورانت، ويل، (۱۳۶۵)، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
  15. Elgood, Heather, (2000), Hinduism and the Religious Arts, London: Cassell.
  16. کوپر، جی. سی. (۱۳۷۹)، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران: فرشاد
  17. Jones, Constance, (2007), Encyclopedia of Hinduism, New York: Infobase Publishing
  18. Dowson, John, (2003), Classical Dictionary of Hindu Mythology and Religion, Geography, History, Montana: Kessinger Publishing.
  19. دوستخواه، جلیل، (۱۳۷۱)، اوستا: کهن ترین سرودها و متن های ایرانی، تهران: مروارید.
  20. Coomaraswamy, Ananda K., (2001), Myths and Legends of the Hindus and Bhuddhists, Kolkata: Advaita Ashrama
  21. جنسن، ۵. و.، (۱۳۶۸)، تاریخ هنر، ترجمه پرویز مرزبان، تهران: کتیبه
  22. گاردنر، هلن، (۱۳۷۴)، هنر در گذر زمان، ترجمه محمد تقی فرامرزی، تهران: نگاه.
  23. Bonney, Emily M., (2011), Disarming the Snake Goddess: a Reconsideration of the Faience Figurines from the Temple Repositories at Knossos, Journal of Mediterranean Archaeology, 24.2.
  24. جنسن، ه. و.، (۱۳۶۸)، تاریخ هنر، ترجمه پرویز مرزبان، تهران: کتیبه
  25. Grimal, Pierre, (1996), The Dictionary of Classical Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.
  26. Liddell, Henry George, Robert Scott, Henry Stuart Jones, and Roderick McKenzie, (1996), Greek-English Lexicon, Oxford: Oxford University Press.
  27. Wilkes, J. J., (1992), The Illyrians, New Jersey: Blackwell Publishing
  28. Kerenyi, Karl, (1959), The Heroes of the Greeks, London: Thames & Hudson.
  29. Graves, Robert, (1955), The Greek Myths, London: Penguin Books.
  30. Kvam, Kristen E., Linda S. Schearing, Valarie H. Ziegler, (1999), Eve and Adam: Jewish, Christian, and Muslim readings on Genesis and genderby, Indiana University Press.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

نگاهی به کهن الگوی نقش مار که جایگاهی قدسی و حفاظت‌گر در اندیشه ساکنان باستانی فلات ایران داشته است.

پیش از آغاز دوره تاریخی نقش مار نه تنها نکوهیده و اهریمنی نبوده، بلکه جایگاهی قدسی و حفاظت‌گر در اندیشه ساکنان فلات ایران داشته است. در ایران چنین به نظر می‌رسد که همراه باور کهن به خدای‌بانوان باروری و فراوانی، پرستش خدای مار هم از هزاره چهارم تا هزاره اول پ.م رایج بوده است (گدار،۱۵:۱۳۷۷ ). در حقیقت سندی به دست نداریم که پیش از رواج پرستش خدایان هند و ایرانی، مار نماد موجودی پلید یا تباه‌گر به شمار رفته باشد. حتی می‌توان بهره از نقش مار به عنوان زینت اشیای کاربردی روزمره را نشانی از گرانقدر و نیرومند پنداشتن این جانور نزد مردمان بومی فلات ایران دانست.

مجسمه فلزی مار

کهن الگوی نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

 

دوره مس سنگی:

بر روی بسیاری از سفالینه‌های سیلک نقش مارهایی دیده می‌شود که روی نوک دم ایستاده‌اند. نقش مار در دوره سوم سیلک به دو شیوه نمایش داده می‌شود:

  • به شکل خزنده طويلی که تمام طول دهانه ظرف را تزیین کرده است و سر و دم آن به هم رسیده‌اند.
  • به صورت مجموعه‌ای از مارهای چنبره زده (گیرشمن، ۱۳۷۹: ۵۷).

نقش مار بر کوزه‌های آب نشانگر همبستگیش با برکت و بارندگی و پاییدن آب است. ما هنوز مار را نگاهبان گنج‌ها می‌دانیم. در ایران کهن نیز مار را حافظ زندگی و آب‌ها به شمار می‌آورده‌اند (بهار،۴۶:۱۳۷۷ ).

بر بدن پیکره‌های سفالین ایزدبانوان که از تل باکون الف یافت شده خطوط مواج مارگونی به رنگ سیاه یا قهوه‌ای دیده می‌شود که می‌تواند نمایانگر امواج آب یا نقش مار به عنوان نماد باروری باشد (تصویر 1). بر روی ظرف‌های سفالی نیز مارهای پیچان، بسیار تصویر شده‌اند (تصویر 2).

در اثر مهری یافت شده از هزاره سوم پ.م در تپه چغامیش نقش انسان مار به دستی دیده می‌شود که بر روی شیری ایستاده (تصویر 3). مارهای پیچان را بر روی مهر دیگری از این تمدن نیز می‌توان دید (تصویر 4). نقش مار بر روی آب خوری‌های چغامیش نشان از همبستگی دیرینه او با خدای بانوان ناظر بر آب‌ها دارد (تصویر 5). بر روی برخی از مهرهای بازمانده از تپه گیان انسانی ترسیم شده که مار بسیار بزرگی را در دست دارد (تصویر 6-7).

دوره مفرغ:

نقش مار در هنر جیرفت به شمار بسیار و شکل‌های گوناگون دیده می‌شود. با بررسی ظرف‌های سنگ صابونی جیرفت می‌توان نقش مار را مهم‌ترین الگوی هنری این تمدن برشمرد. بر روی این آثار انسان یا ایزدی مارتن با بیان ویژه هنرمندان جیرفتی نقش گردیده (تصویر 8).

بن‌مایه‌ای که در هنر جیرفت اهمیت بسیار دارد نقش «پهلوان ایرانی» است که دو جانور را با دستانش گرفته است. پیش از یافته شدن تمدن هلیل رود، باستان شناسان همواره این نقش را گیلگمش می‌خواندند. از آنجایی که گیلگمش تاریخی پادشاه اوروک در حدود ۲۶۰۰ پ.م بوده است (حدود ۳۰۰ سال پس از دوران شکوفایی تمدن جیرفت) می‎‌توان با اطمینان این نقش را پهلوان ایرانی خواند و از انگاره‌هایی دانست که از جیرفت به میان رودان برده شده است.

بهترین کلید برای شناختن این پهلوان، قطعه پایانی از بخش سالم مانده متن اسطوره‌ای «انمرکار و پادشاه ارت» به خط سومری است که به پهلوان ارت پوشیده در لباسی از پوست شیر اشاره می‌کند بر روی بسیاری از ظرف‌های جیرفت، پهلوان مارهایی بزرگ را در دست دارد (تصویر9-13). دیگر جانورانی که در نمونه‌های پرشمار این بن‌مایه در سراسر تاریخ آسیای باختری در دستان پهلوان دیده می‌شوند (چون گاو، شیر، بز کوهی و…) از ستوده‌ترین موجودات در اندیشه باستانی این مردمان هستند، مار در این ترکیب جانشین این جانوران شده است.

بنابراین این تصور که پهلوان در این نقش با جانداری اهریمنی به جدال پرداخته نادرست است. بلکه به نظر می‌رسد در این ترکیب پهلوان بر جانورانی سپنته غلبه می‌کند تا بتواند به نیرو یا توانایی ویژه آنها دست یابد، یا صرفا نشانگر برتری پهلوان بر دارندگان قدرت اساطیری است.

دیگر نقش ترکیبی و چرخشی در هنر جیرفت را هم‌آوردی مار با شاهین شکل می‌دهد (تصویر 14-17). با توجه به ارتباط آشکار نقوش و بن‌مایههای تمدن هلیل رود با هنر سومری و باور بسیاری از باستان شناسان به این که جیرفت و پهنه تمدنی آن می‌توانند همان اَرَتَ و مرهشی مورد اشاره در نوشتارهای سومری (و بنابراین در ارتباط فرهنگی با تمدن سومر) باشند، خوانش متن اسطوره میان رودانی اتانا که نسخه‌هایی از آن به زبان بابلی و عیلامی در دست است می‌تواند کلیدی برای فهم این انگاره باشد.

در این داستان به دشمنی میان عقاب و مار اشاره شده است. عقاب برخلاف سوگندی که نزد شَمَش خدای خورشید یاد کرده بچه مار را می‌بلعد، مار با راهنمایی شمش در لاشه یک گاو نر پنهان می‌شود. هنگامی که عقاب برای خوردن از لاشه به درون آن می‌رود، مار از او انتقام می‌گیرد (189 :2000 ,Dalley).

بر ظرف‌های جیرفت نقش مار دیگری از درآمیختن با پلنگ به چشم می‌خورد (تصویر 18-20). تنها سند باستانی که می‌تواند راهگشای فهم معنای این بن‌مایه باشد، از نیایشگاه اینانا در نیپور (۲۶۰۰-۲۴۰۰ پ.م) به دست آمده است. درون یک ظرف ویژه جیرفت از سنگ کلوریت که در نیپور کشف شده و نقشی مار درآمیخته با پلنگ را دارد به خط سومری نوشته شده است: «اینانا و مار» (87 :2003 ,Benoit). گرچه این نوشته احتمالا در نیپور به ظرف افزوده شده اما به کمک آن می‌توان این فرض را مطرح کرد که درآمیختن نقش مار با پلنگ به بخشی از اسطوره مهم سومری هبوط اینانا به جهان زیر زمین اشاره دارد.

در بخشی از این اسطوره سومری (خطهای ۳۹۸-۳۸۳) آمده که دوموزی معشوق اینانا که درگذشته و در جهان زیر زمین گرفتار آمده است، از اوتو (خدای سومری خورشید) درخواست می‌کند به او دستها و پاهایی به سان مار ببخشد تا بتواند از هیولاهای جهان زیر زمین بگریزد و اوتو با پذیرش درخواستش او را مارگون می‌سازد (ن. ک: 1996 ,Alster). ممکن است ارتباط اینانا با شیر (یا پلنگ) و رفتنش در پی دوموزی که یکی از صورت‌هایش مار است سبب شده باشد این ظرف در نیایشگاه اینانا با چنین نوشته ای زینت شود.

نقش دو مار پیچیده در هم که بارها در هنر جیرفت پدیدار شده‌اند را می‌توان نمادی برای باروری دانست (تصویر 24-21). مار در جیرفت نیز به سبب نقش کهنش برای نگهبانی از آب دور آب‌خوری‌ها و تنگ‌ها حلقه زده است (تصویر 25-28).

دیگر نشانه همبستگی مار با آب‌ها در اندیشه مردمان جیرفت نقش خیال بافانه‌ای است از ابرهای آبستن بارانی که به هنگام بارش به سان مارهایی پیچان بر زمین و بر دوش گاو (مظهر و نماینده زمین) می‌ریزند. این نقش را می‌توان سند محکمی برای فهم معنای نمادین نقش مار دانست (تصویر 29-30). یک نمونه بی‌همتای دیگر کوزه‌ای است که ایزدبانویی سر از آن بیرون آورده و مار در دو سوی آن به نگهبانی ایستاده. نقش موج‌های آب بر روی کوزه معنای کهن الگویی این ترکیب را نیرویی افزون می‌بخشد (تصویر 31).

 آثار ارزشمند دیگری که از تمدن هلیل رود به جا مانده تخته‌های بازی ظریفی است که خانه‌هایشان با چرخش مارهایی که دم خود را به دهان گرفته‌اند شکل می‌گیرد (تصویر 32-33).

با توجه به ارتباط نقش مار با جاودانگی در اندیشه مردمان خاور باستان شاید انگاره ماری که دم خود را به دهان گرفته (به یونانی: اوروبوروس) اشاره‌ای به زمان بی‌کرانه باشد، از این رو نقش آن بر روی یک بازی وابسته به بخت و احتمال می‌تواند نمادی باشد از بی‌پایانی چرخه زندگی و بازی زمانه.

یک تخته بازی همسان از همین دوره در شهرسوخته به دست آمده که با چوب آبنوس ساخته شده است (تصویر 34). این آثار که حدود دو سده پیش از تخته بازی اور III و سه سده پیش از تخته بازی مصری یافته شده از گور آمنهوتپ سوم، ساخته شده‌اند را می‌توان کهن‌ترین نمونه‌های تخته بازی در جهان دانست.

مهم‌ترین اثر یافته شده در شهداد از نیمه هزاره سوم پ.م پرچمی مفرغین است که کهن‌ترین پرچم جهان نامیده شده. نقش اصلی آن ایزدبانویی نشسته بر سریر است که چهار نیایشگر گردش حلقه زده‌اند. چهار زوج از مارهای درهم تنیده در بالا و پایین این تصویر دیده می‌شوند که دیگر بار به وابستگی مارها و ایزدبانوان در اندیشه مردمان آن دوران اشاره دارد (تصویر 35).

روی سفالینه‌های بزرگ شهداد که برای نگهداری آب يا غلات به کار می‌رفته‌اند نیز نقش مار حضور دارد (تصویر 36). از باورهای کهن درباره مار نگهبانیش از گنج هاست. نقش ماری چنبره زده بر روی يك گوهردان شهداد شاید با همین اندیشه تراشیده شده باشد (تصویر 37). مارهای حلقه زده را می‌توان در کف ظرف‌های مفرغین این تپه نیز دید (تصویر 38). این سبک تصویر کردن نقش مار را در این دوره می‌شود در آثار مجموعه باختر- مرو هم پی گرفت (تصویر 39).

بر روی یک کوزه آب از شاه تپه (۲۴۰۰ پ.م) ماری دیده می‌شود که حلقه‌های بدنش را از پایین تا بالای ظرف کشانده است (تصویر 40).

عیلام:

فرض مطرح شده درباره همبستگی پیشا تاریخی پرستش خدای‌بانوان و تقدس مارها، با بررسی آثار بازمانده از تمدن عیلام استحکام بیشتری می‌یابد.

بر سفالینه‌های هزاره سوم و چهارم پ.م شوش نقش‌های پیچیده مار بسیار دیده می‌شود. نقش مار روی در کوزه‌ها و سرپوش ظرف‌ها به نشانه نگهبان پدیدار می‌گردد. مار گرد ظرف‌های آیینی می‌پیچد، دسته ابزارهایی چون تیر، عصا و چوگان شاهی را می‌سازد و به صورت مارپیچی ایستاده سرير شاهان و خدایان را تشکیل می‌دهد. از دیگر تصاویر کهن عیلامی، نقش ماری است که به دور درخت زندگی پیچیده است و نیز نماد باروری عیلامی به سان دو مار در حال جفت گیری.

 از کهن‌ترین نمونه‌های بازنمایی نقش مار در شوش ، ایزدبانویی با گیسوان بلند از هزاره پنجم پ.م است که دو مار بزرگ را در دست دارد (تصویر 41). حضور مار بر روی آب‌خوری‌های هزاره چهارم پ.م شوش يادآور نقش او در نگهبانی از آب‌هاست (تصویر 42-43). در این دوران نقش مار بر روی نخستین مهرهای این منطقه نیز دیده می‌شود (تصویر 44).

نقش مار بر روی دسته تنگ‌های آب خوری شوش II نیز حضور دارد (تصویر 45). بر روی سنگ نگاره‌ای از پایان هزاره چهارم پ.م دو نیایشگر برهنه دیده می‌شوند. در میان آنها و بر فراز دستانشان ماری با دو سر در خود پیچیده است (تصویر 46). نمونه دیگری از ارتباط نقش مار با ایزدبانوان در این دوره تندیسی سفالین از شوش است. بانویی که ماری پیچیده بر گرد بدن خود دارد و سر مار بر سینه او قرار گرفته است (تصویر 47).

 خدایان مارتن که نیمه مار – نیمه انسان نمایانده می‌شوند، از نقش مایه‌های کهن تمدن عیلام به شمار می‌روند که همزمان بر آثار میان رودانی نیز بازنمایی شده‌اند. بر یک نقش مهر از عیلام قديم مارخدایی در برابر آتشدانی با آتش زبانه کشیده ایستاده است. او به نشانه نیروی ایزدی کلاهی شاخدار بر سر دارد و شاخه گیاهی را بر بالای آتش مقدس نگه داشته است. در بالای آتشدان هلال ماه به چشم می‌خورد (تصویر 48).

 در نقش برجسته کورانگون (۲۱۵۰ پ.م) دو شخصیت اصلی تصویر، یکی مردی نشسته بر سریر مار و دیگری بانویی مار به دست‌اند. هر دو آنها تاج شاخدار بر سر دارند (تصویر 49). خدای نشسته بر سریر مار بر روی سنگ نگاره‌ای از دوره سوکالماخ ( ۱۶۰۰-۱۹۰۰پ.م) هم تصویر شده (تصویر 50). مهر دیگری از این دوران نشانگر پرستشگری است که برابر در نیایشگاه روبروی مارخدا ایستاده است (تصویر 51).

 شخصی که در سنگ نگارهای دیگر از شوش بر تخت مار نشسته باید ایزدبانو باشد. او بر دستان نیایشگری که پیش رویش ایستاده آب می‌افشاند (تصویر 52). گرد سر تندیس خدایی از پایان دوره سوکالماخ در شوش که بر ارابه نشسته ماری چنبره زده است (تصویر 53).

 تندیس خدایی از عیلام میانه به جا مانده که دو مار در دست دارد و ماری نیز به گرد سرش حلقه زده است (تصویر 54). اثر مهری از این دوره ایزدانی را تصویر می‌کند که مار در دست گرفته‌اند یا دستانشان به شکلی مارگون کشیده شده است. یکی از آنان مار (یا دستان مارگونه‌اش) را بر فراز نیایشگاهی شاید برای پاسداری آن از نیروهای اهریمنی گسترده است (تصویر 55). نقش برجسته دیگری انسانی را نشان می‌دهد که سه مار بر بالای سرش به نگهبانی ایستاده‌اند (تصویر 56).

 بر روی مهرهای عیلام میانه هم نقش مار بسیار دیده می‌شود. گاه به سان ایزدی که مارها از شانه‌اش سر زده‌اند، گاه چون ایزدی سوار بر پشت مار و گاه به همان شکل رایج ایزد مارتن (تصویر 59-57).

نقش اصلی سنگ یادمان اونتش ناپیریشا نیز مار است. دورادور نقش برجسته را دو مار بزرگ پوشانده‌اند (8 :1981 ,Miroschedji). در این یادمان از ۱۳۰۰ پ.م دو مار دیگر هم به چشم می‌خورد، یکی از آنها به صورت چنبره زده تخت خدا را شکل می‌دهد و دیگری در دستان خدا جای دارد (تصویر 60). دو سوی یک مذبح مفرغی از این دوره، نقش دو مار بزرگ است (تصویر 61).

دوره آهن:

در میان آثاری که از لرستان هزاره دوم و اول پ.م یافت گردیده سنجاق سرهایی با نقش رام کننده یا پهلوان به چشم می‌خورد که به هر دست ماری را نگه داشته است (تصویر 62). این انسان یا ایزد با تاج شاخدار یادآور نقش‌های همسان در هنر جیرفت است. نقش مار روی تبرهای مفرغی لرستان هم دیده می‌شود (تصویر 63). بر میانه سنجاقی از سرخ دم لری ماری پیچان نقش شده که دو شیر در دو سویش نشسته‌اند (تصویر 64).

 بر بدنه بسیاری از کوزه های بازمانده از سیلک VI مارهای پیچان از کف تا بالای دسته ظرف ترسیم شده‌اند (تصویر 65-66). تکرار نقش مار بر روی ظرف‌هایی که برای نوشیدن به کار می‌روند اشاره‌ای دیگر به نقش احتمالی مار در قالب نگهبان آب است.

از آنجایی که مار در دوران تاریخی ایران به موجودی اهریمنی تبدیل شده، بر آثار بازمانده از این دوران بسیار کمتر نقش گردیده است.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. گدار، آندره، (۱۳۷۷)، هنر ایران، ترجمه بهروز حبیبی، تهران: شهید بهشتی
  2. گیرشمن، رومان (۱۳۷۹)، سیلک کاشان، ترجمه اصغرکریمی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور
  3. بهار(۱۳۷۷)، از اسطوره تا تاریخ، تهران: چشمه.
  4. Dalley, Stephanie, ed., (2000), Myths from Mesopotamia, Creation, The Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford: Oxford University Press.
  5. Benoit, Agnès, (2003), Acquisitions, in: Revue du Louvre, No. 3.
  6. Miroschedji, P., (1981), Le dieu élamite au serpent et aux eaux jaillissantes, Iranica Antiqua, 16.

 

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

مار در اندیشه و اساطیر ایران باستان

مار در اندیشه و اساطیر ایران باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

مار در اندیشه و اساطیر ایران باستان

بررسی اساطیری مار که با نام‌هایی همچون مار پردار، اژدهای دو سر، گرزه دم سیاه، زهرابه‌دار بیشه‌ای، ماران‌دوش، ماربانک، مار سگ‌نما، مار شیبا و اژی‌دهاکه در باورهای کهن شناخته می‌شود.

مار در بیشتر تمدن‌های پیش از تاریخ با باروری همبسته بوده است. پیکره بسیاری از ایزدبانوان برکت خیزی با ماری پیچیده به دور بدن یا در دستان آنها ساخته شده و تصویر این نماد بر صخره‌ها، دروازه‌ها و ظرف‌ها نشان از جایگاه ویژه مار در اندیشه کهن دارد. پوست اندازی سالانه مار برای مردمان جهان باستان پندار بی‌مرگی این موجود را برساخته، و در بسیاری از فرهنگ‌ها مار را همبسته با داروها و درمان می‌دانسته‌اند. گاهی نیز مار به سان نگهبان به دور گیاه مقدس یا گرد عصای خدایان پیچیده است.

اما به نظر می‌رسد این دیدگاه در دوره تاریخی دگرگون شده و مار در ایران و سرزمین‌های همجوارش چهره‌ای اهریمنی یافته. پی‌جویی تغییرات بنیادینی که طی هزاره‌ها در فهم این کهن الگو رخ داده نشانی است بر پایدار نبودن نمادها و امکان دگرگونه شدن معانی آنها در گذر زمان.

مار در اندیشه و اساطیر ایران باستان

مار در ادیان دوره تاریخی ایران جایگاهی اهریمنی یافته است. ریشه نام این جانور شاید ماره سانسکریت به معنی میراننده و مئریا در زبان اوستایی به معنی تباه کننده باشد. بندهش مار را از خرفستران و آفریده اهریمن می‌داند که نمونه‌هایی دارد چون مار پردار، اژدهای دوسر و هفت سر، گرزه دم سیاه، گرزه کوتاه، زهرابه‌دار بیشه‌ای، ماران دوش و… (بخش نهم، بند ۱۴۳).

در توصیف مار پردار آمده: «اگر سایه بر کسی از مردم افکند میرد. دادار باز سپید را برای از میان بردن آن مار آفريده» (بندهش، بخش نهم، بند ۱۴۶).

وندیداد گونه‌های دیگری از مار را نیز نام می‌برد: مار بانک یا مار سگ نمای که روی بخش پسین تن خود می‌نشیند (فرگرد چهاردهم، بند ۵) و مار شیبا یا مار تندخزنده (فرگرد هجدهم، بند ۶۵).

در متون پارسی نیز به نام مار شیبا و مار گرزه اشاره شده:

«سر دیوار او پر مار شیبا

 جهان از زخم آنها ناشکیبا»             «فخرالدین اسعد گرگانی»

بدی مار گرزه است ازو دور باش

که بد، بدتر از مار گرزه گزد»                 «ناصرخسرو»

 در ششمین هزاره اوشیدرماه آن دروج از تخمه را که مار است با دیگر خرفستران نابود کند (بندهش، بخش هجدهم، بند ۲۱۹).

اوستا اژی (مار) را چنین توصیف می‌کند: «آن دیو بسیار زورمند دروج، آن دروند آسیب رسان جهان، آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه به پتیارگی در جهان استومند بیافرید» (یسنا، هات ۹، بند 8). برپایه وندیداد از جمله شرط‌های پذیرش توبه و طلب آمرزش برای گناهان بزرگ، کشتن مار است (فرگرد چهاردهم، بند ۵).

در مینوی خرد گرشاسب سام برای کشتن مار شاخدار ستایش شده (پرسش ۲۶، بند ۵۰).

اژی‌دهاکه را اوستا اژدهای شاخدار، کشنده اسب و کشنده مرد، آن زهرآلود زرد رنگ که زهرش به بلندای نیزه ای روان است وصف می‌کند (زامیادیشت، کرده ششم، بند ۴۰). این اژدها از زبان گرشاسب چنین تصویر شده: «… که دندانش به اندازه بازوی من بود و گوشش به اندازه چهارده نمد و چشمش به اندازه گردونه‌ای و شاخش به بلندی شاخه‌ای. نیم روز بر پشت او تاختم تا سرش را به دست آورم و گرزی بر گردنش زدم و بکشتمش. اگر آن اژدها را نکشته بودم همه جهان اورمزد را نابود کرده بود (سوتکرنسک، کتاب نهم دینکرد).

از آنجایی که بر پایه همین یشت گرشاسپ پیش از نبرد با اژدها بر روی زهری که از دهان او جاریست در آوندی آهنین خوراک می‌پزد، به نظر می‌رسد این اژدها تصویر جان‌مند شده کوه آتشفشان است. در نگارگری دوره اسلامی نیز معمولا اژدها با آتشی که از تنش زبانه می‌کشد بازنمایی می‌شود (تصویر 1).

ضحاک در شاهنامه نیز برگرفته از اژی‌دهاکه است و مار بر شانه دارد، فریدون او را فرو می‌کوبد و به بند می‌کشد.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نگاهی به روش‌های نماد و نشانه‌ شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن‌ الگوها

اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینه‌دار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرک‌های گلی سراب و على کش و زاغه، نقش‌های مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگاره‌های بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچه‌ها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.

ایستادن در رهگذار شکل گیری مهم‌ترین تمدن‌های تاریخ، خاک فلات ایران را سم‌کوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانه‌های ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگی‌های برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعل‌‎های افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.

با این وجود بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون می‌کند.

نقش برجسته نمادین تخت جمشید

انسان، جاندار نمادپرداز

فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسب‌هایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافته‌های جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این توانایی‌ها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند فکر می‌کنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز می‌شود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر می‌گزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر می‌کشد.

بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانسته‌ها و تجربه‌هایش را  به همنوعانش انتقال دهد و برای نسل‌های آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده  تا انسانی گردد که امروز هست.

مهم‌ترین دلیل پیشرفت‌هایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بی‌واسطه حسی شکل می‌گیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورت‌های نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)

انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکل‌ها را تغییر می‌دهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایه‌های نمادین پیچیده شود تاثیر ژرف‌تر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهره‌ها از نمادپردازی تصویری را ادیان برده‌اند.

نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند.

نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

زبان‌ شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

روش‌های تفسیر و واکاوی نمادها

اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور می‌کنیم:

هرمنوتیک

دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیده‌اند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گسترده‌تر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابه‌جایی و غیره.

نشانه شناسی

دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانه‌ها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانه‌ها، اشاره‌ها، دلالت‌ها، نام گذاری‌ها، قياس‌ها، تمثيل‌ها، استعاره‌ها، مجازها و رمزگان‌های ارتباطی است. نشانه‌ها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی می‌شوند که می‌تواند آواهای خاص، علامت‌های الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعه‌ای از انسان‌ها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.

نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگان‌های کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانه‌ها است. یک نشانه زبانی را می‌توان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (هم‌زمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،

نشانه‌ها را می‌توان به سه دسته بخش کرد:

  •  نماد:

نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطه‌ای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)

  • شمايل:

نشانه ای که با موضوع خود گونه‌ای همسانی یا ویژگی‌های مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).

  • نمایه:

نشانه‌ای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانه‌های طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامت‌های ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامت‌های جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگ‌تر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیخته‌تر است.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

اسطوره شناسی تطبیقی

 اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.

پژوهشگرانی که در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطوره‌ها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعه‌‎ای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطوره‌ای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار می‌رود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.

اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.

کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بن‌مایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده می‌شود.

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگاره‌ها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را می‌یابند.

گرچه در اندیشه ملت‌های گوناگون کهن الگوهای بیشماری می‌توان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگی‌هایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهم‌ترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

شمایل نگاری و شمایل شناسی

مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانه‌‎ها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل‌ شناسی نامیده شده است. شمایل‌شناسی گامی فراتر از شمایل نگاری می‌‌نهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر می‌پردازد.

شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست می‌آید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.

در پی آن شمایل شناسی که بر بنیان‌های حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش می‌کند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل می‌دهند.

شمایل نگاری

هنر ایران سرشار از نقش مایه‌هایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شده‌اند و هرکدام ریشه‌ای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگ‌های بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونه‌های متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگاره‌های هنری ایرانیان جهان شمول‌تر و رازگونه‌تر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.

خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون می‌گوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانه‌ها در گرو شناخت گفتمان‌ها و بافت‌های فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پی‌جویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسست‌هایی است که میان آنها با فرهنگ‌های پرمایه و نیرومند همسایه در دوران‌های گوناگون رخ داده است.

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگاره‌ها مجموعه‌ای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کرده‌اند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایل‌ها جای می‌گیرند.

در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای  آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا می‌مانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل می‌شوند.

کاشی با طرح نمادین خورشیدخانم

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
  2. Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
  3. یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
  4. Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
  5. Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
  6. Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)

جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

0
    0
    سبد خرید
    سبد شما خالی استبازگشت به فروشگاه