موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

بررسی موجودات ترکیبی که در هر کدام از فرهنگ‌های باستانی مصر، آناتولی، هند و سامی نام و ویژگی‌های متفاوتی داشتند.

برای انواع موجود ترکیبی افسانه‌ای باید جایگاه مهمی را در هنر، اساطیر و ادیان خاور باستان در نظر گرفت. موجودات ترکیبی در هرکدام از این فرهنگ‌های باستانی نام و ویژگی‌های متفاوتی داشتند و نقشی ویژه برای برآوردن آرزوهای مردمان به عهده می‌گرفتند. برخی از آنها نیز به انگاره‌هایی اهریمنی بدل شده بودند که انسان را آسیب می‌رساندند.

عاجکند موجود ترکیبی گوپت از ارسلان تاش و مجسمه برنزی گارودا (شیردال) از هند

موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدن‌های باستانی 

 

مصر:

از آنجایی که بیشتر خدایان مصر باستان از ترکیب انسان با جانوران شکل گرفته بودند، شمار بسیاری از موجودات ترکیبی را می‌توان در هنر مصری بازیافت.

کهن‌ترین تندیس‌ها از گوپت یا شیر – مرد را مصریان در میانه هزاره سوم پ.م ساخته‌اند. این پیکره‌ها فرعون را با سر آدمی و ریش و به هیات شیری خمیده نشان می‌دادند، که نماد نیروی فرابشری او بود (هال، ۱۳۸۰: ۲۰). این تندیس‌ها هنوز بدون بال هستند، اما در برخی موارد بال‌هایی چسبیده به بدن بر روی پیکره تراشیده شده است.

نامی که مصریان برای این تندیس‌ها داشته‌اند و دلیل ساختشان آشکار نیست. اما شاید فرعون‌ها برای نشان دادن نزدیکی خویش با ایزدبانوی نیرومند شیر سر سخمت به ساختن این پیکره‌ها پرداخته‌اند.

از دیگر سو در اندیشه مصریان باستان بخشی از روح انسان به نام «با» پس از مرگ به سان پرنده‌ای با سر انسان از بدن جدا می‌شد و زندگی پس از مرگ را در کنار «کا» ادامه می‌داد. «با» جنبه‌ای از روح بود که ویژگی‌های شخصی و فردی انسان را در بر داشت. طبق نوشتارهای کتاب مردگان، «با» جسمانی است و پس از مرگ انسان هنوز به خوردن، نوشیدن و نزدیکی می‌پردازد.

برخی از پژوهشگران «با» را خود شخص می‌دانند نه یک روح معنوی و غیرمادی آنچنان که در اندیشه امروزی پذیرفته شده (162 :1968 ,Zabkar). «با» می‌توانست در اشیای بی‌جان نیز متجلی شود چونان که هر یک از اهرام را نمایانگر «با» برای فرعون سازنده‌اش می‌دانسته‌اند (28 :2003 ,Allen). مصریان تعويذهای زرینی از «با» می‌ساخته‌اند (تصویر 1). از آنجایی که هر گوپت با سر یک فرعون خاص ساخته شده است شاید بتوان گفت که گوپت‌ها نمایانگر «با» برای آن فرعون و نشانه‌ای از زنده ماندن وی پس از مرگ بوده‌اند.

به نظر می‌رسد نخستین گوپت مصری را ملکه هتشپسوت دوم، از سلسله چهارم (سده های ۲۶ تا ۲۸ پ.م) ساخته باشد (تصویر 2). بزرگترین و مشهورترین این تندیس‌ها در جیزه قرار دارد که به عربی آن را ابوالهول (پدر ترس) نام داده‌اند (تصویر 3). این نام هنگامی معنا می‌یابد که به یاد بیاوریم هدف از ساخت تندیس موجودات ترکیبی سترگ، ترساندن و دور نگه داشتن غارتگران از مجموعه گورهای شاهی بوده است.

بر پشت تخت زرین توت عنخ آمون، فرعون به سان گوپتی نیرومند دشمنانش را نابود می‌کند (تصویر 4). پادشاهان مصر در دوره‌های گوناگون نمونه‌های بسیاری از این گوپت‌ها با اندازه‌ها و جنس‌های متفاوت ساخته‌اند (تصویر 5-6) و پس از تسلط هخامنشیان بر مصر در سده ۵ پ.م نیز هنوز ساخت این تندیس‌ها ادامه داشته است.

سوبِک خدای قدرت شاهانه و نظامی در اندیشه مصری را همچون مردی با سر تمساح تصویر می‌کنند. این موجود ترکیبی بیش از هر جا در شهرهای ناحیه فیوم پرستش می‌شد (153 :2010 ,Zecchi). مهم‌ترین نیایشگاه او در کوم‌اومبو قرار داشت (تصویر 7).

مصریان آنوبیس خدای مرگ و تدفین و محافظ مقبره‌ها را موجودی ترکیبی با تن انسان و سر سگ یا شغال تصویر کرده‌اند (تصویر 8). ایزدبانو بَستِت بانویی بود با سر گربه که مردمان مصر پایین او را نماد جنگاوری می‌دانستند (تصویر 9). تحوت ایزد دیگری است با تن انسان و سر لک لک که در پاپیروس‌ها به سان كاتب خدایان تصویر شده است (تصویر 10).

دیگر خدایان ترکیبی مصریان سخمت (انسان – شیر)، خنوم (انسان – قوچ) و هوروس و رع (انسان – شاهین) هستند که در مقاله‌های دیگر به آنها اشاره شده است.

آناتولی، سوریه و اورارتو:

در دو سوی دروازه شهر آلاجاهویوک ترکیه بزرگ‌ترین گوپت‌های ساخته شده به دست هیتیان از سده ۱۴ پ.م جای گرفته‌اند (تصویر 11).

بازنمایی موجودات ترکیبی اساطیری در دوره نوهیتی با تاثیر از هنر آشوری افزون می‌شود. یک لوح سنگی یافت شده در تل حلف سوریه گوپتی ریش‌دار را تصویر می‌کند (تصویر 12). یک نقش برجسته دیگر نشانگر ایزدی است با سه جفت بال و شاخ‌هایی بر سر (تصویر 13). بر لوح سنگی دیگری از این تپه نقش مرد – ماهی رسم شده است (تصویر 14).

یک نمونه کمیاب از کارکمیش تصویر موجود ترکیبی تراشیده شده بر سنگ با بدن شیر، بال‌ها‌ی عقاب، دم مارگون و دو سر انسان و شیر است (تصویر 15). شاید این موجود ترکیبی پیش الگویی برای کیمرا در هنر یونانی باشد. سنگ نگاره‌ای دیگر دو انسان – عقاب را تصویر می‌کند که دستانشان را بالا گرفته‌اند (تصویر 16). بر یک دیوار دیگر در کارکمیش دو شیر – مرد (اوگالو) در کنار دو گاو – مرد (کوساریکو) نقش شده‌اند (تصویر 17).

در کاوش‌های روساهینیلی ترکیه چند تندیس از شیردال‌های مفرغی اورارتویی به دست آمده و گوپت‌هایی که دست‌ها را بر روی سینه به هم چسبانده‌اند (تصویر 18-19). انسان – عقاب‌های عاجی روساهینیلی و نمونه‌های همسان آنها از آلتین تپه (سده ۸ پ.م) آشکارا تاثیر گرفته از هنر نوآشوری هستند (تصویر 20). گوپت‌ها در عاج کندهای یافت شده از ارسلان تاش سوریه نیز همسان برخی آثار نوآشوری از روبرو تصویر شده‌اند (تصویر 21).

دیگر موجود ترکیبی بازنمایی شده در هنر آناتولی باستان اسب – ماهی است. یک آویز زرین از گنجینه لیدی (سده ۷پ.م) به سان این موجود ترکیبی ساخته شده (تصویر 22). نقش اسب – ماهی بر پشت سکه‌های بیبلوس (سده ۴ پ.م) نیز ضرب شده است (تصویر 23).

هند:

موجودی ترکیبی شبیه به گوپت در اندیشه هندی وجود دارد که او را پوروشام‌ریگا (سانسکریت: مرد – جانور) می‌نامند. برخلاف گوپت‌های مصری، میان رودانی، ایرانی و یونانی که امروز به افسانه‌ها پیوسته‌اند باور به این موجود ترکیبی هنوز در هند پابرجاست و تندیس‌هایش را بر در نیایشگاه‌های هندوان می‌توان دید که گناهان زایران پارسا را می‌برد و از ورود نیروهای اهریمنی پیشگیری می‌کند (تصویر 24).

ناراسیما (سانسکریت: مرد – شیر) در نوشتارهای پورانی کالبد ویشنو در چهارمین هبوطش است (34 :2004 ,Deekshitar). ناراسیما با گوپت تفاوت دارد، زیرا بدنش از انسان و سرش از شیر گرفته شده است (تصویر 25).

شیردال در اندیشه هندی گارودا نامیده می‌شود که شهریار پرندگان و مرکب ویژه خدای ویشنو است. این موجود ترکیبی اندام انسانی ورزیده و سر شاهین دارد و چون بال می‌گشاید روی خورشید را می‌پوشاند (2231 ;1916 ,Russel). گارودا در برخی نگاره‌های هندی ویشنو و همسرش لاکشمی را در قالب کریشنا و رادها بر دوش گرفته و پرواز می‌کند (تصویر 26).

کامادهِنو (سورابهی) در اندیشه هندوان مادر همه گاوها دانسته می‌شود (تصویر 27)، او را به سان گاوی سپید با سر یک بانو تصویر می‌کنند که سرچشمه همه کامیابی‌ها است (99 :1993 ,Biardeau).

گانشا را که ایزد فرزانگی و محافظ دانش و هنر است، هندوان با بدن انسان و سر فیل بازنمایی کرده‌اند (تصویر 28).

نوشتارهای سامی:

نیایش خدای نگاهبانی مرکب از انسان، گاو، شیر و عقاب در میان رودان بر نوشتارهای مذهبی یهودیان و سپس مسیحیان نیز تاثیر نهاد. فرشتگان نگاهبان باغ عدن در نوشتارهای عبری کروب یا کروبیم نامیده شده‌اند. اهمیت کروبیم چنان است که در مجموعه عبری کتاب مقدس ۹۱ بار از آن نام برده شده (2 :2008 ,Wood). در کتاب حزقیل نبی (سده ۶ پ.م) کروبیم‌های گرد آمده به دور اورنگ خداوند چنین وصف می‌شوند: با چهار جفت بال و چهار سیمای گوناگون؛ انسان، شیر، گاو نر و عقاب» (حزقیل، ۱: ۱۱۵ و نیز ۹:۱۰-۱۴). در فرسکویی بر دیوار کلیسای یونانی متیورا در کالامباکا، کروبیم برپایه توصیف حزقیل نبی به سان موجودی ترکیبی با چهار سر بازنمایی شده است (تصویر 29).

اهمیت این چهار موجود در سنت یهودی چنان بوده است که به عنوان علامت‌های چهارگانه قرارگاه‌های بنی اسرائیل نیز به کار رفته‌اند. به گونه‌ای که بر بیرق‌ها نشان‌ها و تصاویری از یک شیر برای یهودا، یک انسان برای روبین، یک گاو نر برای افرایم و یک شاهین برای دان برگزیده شده بود تا ترکیب آنها سازنده کروبیم رویای حزقیال نبی باشد (660 :2002 , Keil & Delitzch).

در تلمود نیز این چهار موجود نشانه چهار گونه زندگی در آفرینش هستند، برای همین اسباط دوازده گانه بنی‌اسراییل در زیر پرچم‌هایی با این چهار نشان قرار می‌گیرند (84 ,1999 ,McArthur). در اندیشه مسیحی این موجود ترکیبی به نمادهای چهار انجیل نگار بدل می‌شود که پیرامون سریر خدا گرد آمده‌اند. انسان برای ماتیو (متی)، شیر برای مارک (مرقس)، گاو نر برای لوک (لوقا) و عقاب برای جان (یوحنا). بر سردر کلیسای آرل این چهار تن دیده می‌‌شوند که تخت مسیح را بر دوش گرفته‌اند (تصویر 30).

همچنین این چهار موجود را نشانه دوران‌های متفاوت زندگی مسیح نیز دانسته‌اند. انسان نمادی از زاده شدن مسیح، شیر نمادی از بلوغ او، گاو نشانه قربانی شدنش و عقاب نشانه رستاخیز و عروجش به آسمان (44 :1987 ,Getting).

شیردال نیز به نوشتارهای عبری راه یافته. در مزامیر از پرنده‌ای به نام زیز یاد شده که سر شاهین و تن شیر دارد و چنان بزرگ است که بال‌هایش آسمان را می‌پوشاند (111 :2008 ,Wazana).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. هال، جیمز، (۱۳۸۰)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر.
  2. Zabkar, Louis V., (1968), A Study of the Ba Concept in Ancient Egyptian Texts, Chicago: University of Chicago Press.
  3. Allen, James P., (2003), Oxford Guide: The Essential Guide to Egyptian Mythology, New York: Berkley.
  4. Zecchi, Marco, (2010), Sobek of Shedet: The Crocodile God in the Fayyum in the Dynastic Period, Umbria: Tau Editrice.
  5. Deekshitar, Raja, (2004), Discovering the Anthropomorphic Lion in Indian Art, Marg. A Magazine of the Arts. 55. 4.
  6. Russel, R., & Lal, H., (1916), The tribes and castes of the central provinces of India, Vol. I. London: Macmillan & Co.
  7. Biardeau, Madeleine (1993), Kamadhenu: ‘The Religious Cow, Symbol of Prosperity, in: Yves Bonnefoy, Asian mythologies. Chicago: University of Chicago Press.
  8. Wood, Alice, (2008), Of Wings and Wheels: A Synthetic Study of the Biblical Cherubim, Berlin: Walter de Gruyter.
  9. Keil, Carl Friedrich, Franz Delitzsch, (2002), Commentary on the Old Testament, Peabody: Hendrickson.
  10. MacArthur, John, (1999), The MacArthur New Testament Commentary, Chicago: Moody Press.
  11. Getting, Fred. (1987), The secret zodiac: The hidden art in mediaeval astrology, New York: Routledge & Kegan Paul.
  12. Wazana, Nili, (2008), Anzu and Ziz: Great Mythical Birds in Ancient Near Eastern, Biblical, and Rabbinic Traditions, Journal of the Ancient Near Eastern Society

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

4 جانور اساطیری در ایران باستان

4 جانور اساطیری در ایران باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

4 جانور اساطیری در ایران باستان

نگاهی به گوپت، شیردال، مرتی خُوار و خَرَ، جانوران اساطیری ترکیبی ایران باستان

هر جانور اساطیری در اندیشه باستان دارای نیروی سحرآمیز و فرمانروای قلمرو خویشتن است. انسان از ابتدا به نیروهای این جانوران اساطیری غبطه خورده و برای دستیابی به آنها کوشیده است. رسیدن به توان پرواز همچون پرندگان تیزچنگالی مثل شاهین، دلاوری به سان شیر یا بی‌مرگی همپای مار آرزوهایی بوده که انسان باستانی همواره به آنها اندیشیده و در هنر و ادبیات ثبتشان کرده است.

هنگامی که این جانوران درهم آمیخته یا با انسان ترکیب می‌شدند موجودی فراطبیعی و شکست ناپذیر حاصل می‌آمد که توانایی‌های چندگانه داشت. چرا که اندام‌های نیرومند جانوران گوناگون (مثل ذهن اندیشه گر انسان، بال‌های پرنیروی شاهین، تن زورمند گاو یا شیر، نیش گزنده مار یا کژدم و…) را یکجا گرد آورده بود.

4 جانور اساطیری در ایران باستان

گوپت:

یا گوپت شاه جانور اساطیری بال‌داری با تن گاو یا شیر و سر انسان است. بر پایه زادسپرم سریشوک (گاو آسمانی) را گوپت شاه (باشنده‌ای گاو۔ مرد که نیمی از او انسان و نیمه دیگر او گاو است) به دقت مراقبت می‌کند.

در کتاب دادستان دینیک آمده: «گوپت شاه فرمانروای گوپت زمین است، که با کشور ایرانویج در کرانه آبهای داییتی هم مرز است» (پرسش ۹۰، بند ۴). اغریرث، برادر نیک و ستوده شده افراسیاب که به دست او کشته می‌شود، در بندهش ایرانی و بندهش هندی، گوپت/گوبد (نگهبان گاو) لقب دارد.

گوبدشاه در ایرانویج در کشور خونیرث است.این  جانور اساطیری از پای تا نیمه تن گاو و از نیمه تن به بالا انسان است و همواره در کنار دریا می‌نشیند، و پرستش ایزدان می‌کند و زوهر به آب می‌ریزد. و به سبب آن زوهر ریختن او حیوانات موذی بیشماری در دریا می‌میرند (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۳۱ تا ۳۵).

در ماتیکان یوشت فریان نیز به داستانی بر می‌خوریم که از یک جانور اساطیری گاو – مرد حکایت دارد.

یکی از قصه‌های مرزبان نامه در باب چهارم با عنوان «در دیو گاو‌پای و دانای دینی» از ماتیكان يوشت فریان ریشه گرفته. در مرزبان نامه، دیو گاو‌پای در پاسخ دادن به پرسش‌های دانای دینی شکست می‌خورد و از این رو همه دیوان، رویه گیتی را فرو می‌گذارند و به زیرزمین و غارها می‌پناهند و دیگر با آدمی‌زاده در نمی‌آمیزند. ماتیکان يوشت فریان سیزده سده پیش از مرزبان نامه نوشته شده است (معین، ۱۳۲۲: ۱۰).

داستان کوتاه شده چنین است: جادوگری به نام اَخت با هفتاد هزار سپاهی وارد شهری به نام شهر پرسش گزاران (به پارسی میانه: فرشن وزاران) می‌شود. اَخت می‌گوید که اگر کسی از مردم شهر بتواند به پرسش‌هایش پاسخ دهد از شهر خواهد گذشت، وگرنه شهر را نابود خواهد کرد. وی برای پاسخگو شرایطی نیز می‌گذارد از جمله اینکه سن او نباید از پانزده سال بیشتر باشد. مردی به نام ماراسپند به اخت خبر می‌دهد که جوانی به نام یوشت فریان آماده پاسخگویی است.

قرار می‌شود تا اخت نیز در پایان به سه پرسش یوشت پاسخ دهد وگرنه بر سر او همان آید که خود تعیین کرده بود. یوشت (با همراهی و یاری ماراسپند) به همه ۳۳ پرسش چیستان وار اخت جادوگر که در زمینه‌های علوم طبیعی، جستارهای دینی، اخلاقی، اجتماعی و گاه کودکانه و شگفت آورند پاسخ می‌دهد. او در این پاسخ‌ها گاه با امشاسپندان و فرشتگانی که او را در پناه دارند مشورت می‌کند. در پایان یوشت سه پرسش از اَخت می‌پرسد که اَخت نمی‌تواند پاسخ بدهد و‌ جادوگر به دست یوشت کشته می‌شود.

به گفتار شاهنامه، اسکندر نیز در خواب موجودی به سان گوپت می‌بیند و خواب گزاران آن را نشان مرگ او می‌دانند:

«سرش چون سر شیر و بر پای سم

چو مردم بر و کتف و چون گاو دم»

شیردال:

دال از بزرگ‌ترین پرندگان جهان و از پرندگان بومی ایران و هم خانواده عقاب است که پهنای بال‌های گشوده گونه‌ای از آن به نام دال سیاه گاه به بیش از سه متر می‌رسد. این پرنده در بندهش دامان نام دارد و نیروی بیناییش ستوده شده (بخش ۹، بند ۱۵۶). شیردال موجودی اساطیری با تن شیر، سر عقاب (به پارسی: دال) و گوش اسب است (345 :1990 ,MacKenzie). در پاره‌ای از نوشتارهای پارسی میانه از آن با نام بَشكوچ یاد شده (19 :2005، Buyaner)

مرتی خُوار:

 مرتی خُوار (مرد خوار) در باورهای ایرانی جانوری اساطیری است که سر انسان و بدن شیر داشته باشد. این واژه از طریق زبان یونانی به شکل مانتیکور در اروپا رایج شده و در هنر سده‌های میانه اروپا جایگاه ویژه‌ای داشته است (تصویر 1).

کتسیاس پزشک یونانی دربار هخامنشی در کتاب ایندیکا مرتی خوار را چنین وصف می‌کند: این جانور اساطیری چهره‌ای انسان گون، پوستی به سرخی شنگرف و بدنی چون شیر دارد. سه ردیف دندان دارد و چشمانی به رنگ آبی. دمش به سان کژدم است با نیشى به درازای یک زرع بر آن که زخمی همواره کشنده به جا می‌نهد (106 :2011 ,Nichols).

خَرَ:

این جانور اساطیری در اوستا ستایش شده است (یسنا، هات ۴۲، بند ۴). او تنی سپید، سه پا، نه دهان، شش چشم و یک شاخ زرین دارد. به بزرگی کوهی است چنان که گرداگرد هر پایش به درازای یک هزار مرد با اسب و گردونه است.

این جانور اساطیری چون بانگ بر می‌آورد همه مادگان مزدا آفريده دریا باردار می‌شوند، و همه خرفستران ماده آبستن جنین فرو می‌نهند. اگر مزدا او را نمی‌آفرید آب دریا از گزند اهریمن زهرآگین می‌شد و همه جانداران نابود می‌شدند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۲). او در میان دریای ورکش (فراخكرت نشسته و هر آب آلوده‌ای که به او می‌رسد پاک می‌سازد (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۲۷).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. معین، محمد، (۱۳۲۲)، يوشت فریان و مرزبان نامه، تهران.
  2. MacKenzie, D, N., (1990), A concise Pahlavi dictionary. Reissue, with
  3. Buyaner, D., (2005), On the Etymology of Middle Persian Baškuč (Winged Monster), Studia Iranica, vol. 34. 1.
  4. Nichols, Andrew G. (2011), Ctesias: On India, Translation and Commentary, London: Bristol Classical Press. Ovid, (2008)

بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان

نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان

نماد مار بر روی تابوت مصری

نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان

نگاهی به مارهای اساطیری تمدن‌های باستانی بین‌النهرین، مصر، هند، یونان و سامی و تاثیر آن بر آثار هنری این مردمان

نماد مار بر کوزه‌های آب نشانگر همبستگیش با برکت و بارندگی و پاییدن آب است. دو مار پیچیده در هم را می‌توان نمادی برای باروری دانست و انگاره ماری که دم خود را به دهان گرفته (اوروبوروس) اشاره‌ای به زمان بی‌کرانه است. خدایان مارتن که نیمه مار – نیمه انسان نمایانده می‌شوند، از نمادهای رایج هنر عیلامی و اکدی هستند. خدایان مارگونی همچون تیامت، لخموو لخامو و نین گیش زیدا در میان رودان و رنه‌نوتت، کادِش، واجت، نِهِب‌کا و مِرت‌سه‌گر در مصر پرستیده می‌شدند. هندوان ماران ناگا را مقدس می‌دانستند و برای یونانیان مار نماد نگهبان و شفابخش داشت.

اما در دوره تاریخی پس از تنزل مقام خدای بانوان و رواج پرستش خدای نرینه، به ویژه در میان سامیان و آریایی‌ها مار جایگاهی شیطانی می‌یابد و با نیروهای پلید اهریمنی همبسته می‌گردد.

مجسمه سنگی ایزدبانو مِرت‌سه‌گِر- مصر

نماد مار در اساطیر و هنر تمدن‌های باستان

1.میانرودان:

از ارپاچیه، دوره حلف (هزاره ۶ پ.م) تکه سفالی یافت شده که نماد ماری چنبره زده بر آن دیده می‌شود (تصویر 1). از کهن‌ترین نمونه‌های ایزدبانوان با سر مار، پیکرک‌های دوره عبيد (هزاره ۵ و ۴ پ.م) است (تصویر 2).

تیامِت:

در اسطوره‌های آفرینش میان رودانی خدایان ابتدایی با اندامی مارگون پدیدار می‌شوند. تیامت، اقیانوس آغازین آب‌های شور و نخستین مادرخدای آفریننده، در اساطیر سومری با نماد ماری بزرگ جلوه‌گر می‌شود. اسطوره آفرینش بابلی «انومه اليش» اشاره دارد که فرزندانی به شکل مار نیز از تیامت زاده می‌شوند  .(Jacobsen, 1968: 104)

لخمو و خامو نخستین فرزندان تیامت بودند که از آن دو خدایان بعدی زاده شدند. آنان نیز ایزدانی هستند که گاه چون زوجی مارگون وصف می‌شوند .(Jordan, 2002: 180)

نین‌گیش‌زیدا:

دیگر خدای مارگون میان رودانی نین‌گیش‌زیدا فرمانروای دنیای زیرزمین در اساطیر سومری است. تصویر او بر گلدان لاگاش از ۲۱۰۰ پ.م (تصویر 3) کهن‌ترین نمونه دو مار پیچیده دور یک محور به شمار می‌رود (47‌:1900,Price).

نقشی که مار در داستان گیلگمش بازی می‌کند نشان از باور مردمان میان رودان به نیروهای افسانه‌ای این موجود دارد. هنگامی که گیلگمش خسته از راه دشواری که برای یافتن گیاه زندگی پیموده به خواب می‌رود، مار از راه می‌رسد و گیاه را می‌بلعد. بنابراین زندگی جاوید نصیب مار و مرگ سهم انسان می‌گردد.

ظرفی با کتیبه اینانا و نماد مار را که از نیایشگاه اینانا در نیپور یافت شده و پیشتر بدان اشاره شد، به سبب همسانی کامل با نمونه‌های پرشماری از جیرفت، باید ساخت آن منطقه دانست (تصویر 4).

بر ظرفی از سنگ صابون که در خفاجه يافت شده شخصی در میان دو شیر ماده ایستاده و در هر دست خود ماری را نگه داشته است (تصویر 5). در سوی دیگر انسانی بر روی دو گاو نر نشسته و خطهای مواج نشانگر آب جاری را در دست گرفته است. به سبب ایستادن انسان مار به دست بر پشت شیر می‌توان او را خدای بانوی باروری و آب‌ها دانست، زیرا نمونه‌های بسیاری از ایستادن یا نشستن ایزدبانوان بر پشت شیر در هنر خاور باستان دیده می‌شود (طاهری، ۸۳:۹۱ ). بودن گاوها و جریان آب این فرض را نیرو می‌بخشد. به دلیل همسانی‌های بسیار فنی و هنری، این ظرف را نیز می‌توان از آثار جيرفت دانست که به دربار سومر فرستاده شده است.

بر روی بسیاری از مهرهای میان رودانی ارتباط ایزدان و خدای بانوان با مار دیده می‌شود. بیشتر این نمادها را در سه بخش می‌توان دسته بندی کرد:

  1.  انسان مارتن
  2.  انسان مار به دست
  3.  انسان نشسته یا ایستاده بر مار

بر روی مهری از تل اسمر بازمانده از ۲۳۰۰ پ.م برخی از خدایان سومری بر روی زورقی به سان مار ایستاده‌اند (تصویر 6). این مهر شاید نشانگر داستان سیل بزرگ در اساطیر سومری باشد.

بر یک مهر اکدی دیگر ایزدبانویی که بر شیر ایستاده، باهر دست خود سه مار را گرفته است (تصویر 7). یک مهر اکدی نیز انسان – ماری را در برابر سه خدای دیگر تصویر می‌کند که پاهای یکی از آنها به مار بدل شده (تصویر 8). مهر دیگری نماد مار را در کنار دو ایزد نشسته در دو سوی درخت مقدس نشان می‌دهد (تصویر 9). برخی از پژوهشگران این تصویر را با داستان فریفته شدن آدم و حوا به دست مار مرتبط دانسته‌اند.

روی برخی از مهرهای اکدی با خدای مارتنی روبرو می‌شویم که گاه کلاه شاخدار بر سر دارد، در برابرش آتشدانی نهاده‌اند، شاخه گیاهی به دست گرفته است و پرستشگرانش روبروی او به نیایش ایستاده‌اند (تصویر 10-11). این مهرها همسانی بسیاری با نمونه های عیلامی همزمان خود دارند.

شمار بسیاری از این گونه مهرها از دوره اکدی در دست است. شاید دارنده مهر بر این باور بوده که در پناه چنین نقشی می‌تواند خود را از خشکسالی دور بدارد (بیانی، ۱۳۷۵: ۷۷).

ایزدبانو ایشتاران و نیراح:

بر دیوارهای نیایشگاه ایزدبانو اینانا در اوروک از ۱۴۰۰ پ.م مارهایی در میان خدایان تصویر شده‌اند (تصویر 12). نماد مار همواره در کناره کودوروها نقش می‌شود. بر روی کودوروهای بابلی که در بابل، سیپار و شوش يافت شده، مار شاخدار به گونه کمربندی در یکسوی سنگ از پایین به بالا در حرکت است (تصویر 13-18).

این نماد مار ممکن است ایشتاران ایزدبانوی شهر در در کرانه خاوری دجله یا نیراح مارخدای همکار او باشد. ایشتاران را شارات دری (شهبانویدِر) نیز می‌نامیده‌اند و پرستش او از ۳۰۰۰ تا ۱۰۰۰ پ.م در میان رودان رایج بوده است (33 :1997 : Finkel & Geller).

تغییر ساختار مادرمرکز به پدرمرکز در پیش از تاریخ، گاه به سبب یورش بیابان گردانی بوده که پس از پیروزی بر یکجانشینان و دست یافتن به سرزمین و پیشرفت‌های آنان، باورها و کیش‌ها و خدایان خود را رایج کرده‌اند.

این دوران گذار را می‌توان با نشستن یک خدای نرینه به جای یک مادرخدای آغازین در جایگاه ریاست خاندان‌های ایزدی هم زمان دانست، برای نمونه نشستن مردوک به جای تیامت در میان رودان، هومبان به جای پینیگیر در عیلام، سه مهادوه (برهما، ويشنو، شیوا) به جای پریتیوی ماتار در هند، اورانوس به جای گایا در یونان و… (طاهری،۱۵:۱۳۹۳ ).

 از این رو شاید بتوان پیروزی نهایی ایزد مردوک (نماد مردانگی) بر خدای بانو تیامت را داستانی دانست که در دوره نشاندن ایزدان به جای مادرخدایان در راس هرم ادیان شرقی شکل گرفته است.نماد مار نیز در همین دوران چهره ای اهریمنی می‌یابد. مهری نوآشوری از سده نهم پ.م این رخداد اساطیری را به تصویر کشیده است (تصویر 19).

2. مصر:

از دوران پیش از سلسله‌ها در مصر تندیس‌های زنانه‌ای با سر مارگون به دست آمده که شاید نشانگر ایزدبانوی مورد پرستش در آن دوران باشند، از جمله نمونه‌ای از تپه معماریه (نیمه دوم هزاره چهارم پ.م) که سر و دستانی به سان مار دارد (تصویر 20).

بر اساس اسطوره‌های کیهان آفرینی مصری، ابتدا در تاریکی اقیانوس بیکرانه‌ای از آب ساکن به نام نون وجود داشت. مصریان باستان همیشه از این بابت در هراس بودند که مبادا نون از آسمان به زمین سقوط کند. هنگامی که این زوال خدایان رخ دهد تنها بازماندگان آن آتوم و اوزیریس به شکل مار خواهند بود (ویو،۸:۱۳۸۱).

مصریان در دوره پادشاهی میانه کادش (قِتِش) ایزدبانوی کنعانی را در دین خود پذیرفتند. او همواره ایستاده بر پشت شیر و با مارهایی در دست تصویر می‌شود (تصویر 21-22).

رِنه‌نوتِت:

در مصر ایزدبانو رنه نوبت به صورت نماد نیمه مار – نیمه انسان ظاهر می‌شد (هال، ۱۳۸۰: ۹۸). او خدای بانوی ناظر بر خوراک و خرمن بود که مصریان برای پربرکت شدن محصول کشاورزی نیایشش می‌کردند (103 :2003 ,Pinch). رنه نوتت را به سان زنی با سر مار تصویر می‌کردند (تصویر 23).

در برخی از مجموعه‌های گورستانی مصری مثل مقبره زوسر در سقاره، ردیفی از نماد مارهای کبرای نگهبان از سنگ تراشیده شده (تصویر 24).

واجت:

واجت (به معنای سبزفام یا به رنگ پاپیروس) دیگر خدای بانوی مصریان باستان بود که به سان ماری چنبره زده بر روی تاج سرخ مصر پایین قرار داشت (268 :1963 , Erman & Grapow). او به عنوان پشتیبان دلتای نیل و سرزمین مصر پایین و نگهبان فرعون برای دورانی دراز در مصر پرستیده شده است. آنها راه شیری را در آسمان نشانی از واجت می‌دانستند. او در کنار بسیاری از دیگر خدایان مصری چون هوروس و نخبت تصویر شده است (تصویر 25-26).

نقش او در کنار نخبت یکی از نامدارترین نمادهای مصری به نام چشم رع یا چشم هوروس را شکل می‌دهد (تصویر 27). همنشینی این نماد با کرکس نخبت (نماد مصر بالا) نشانه پیوستگی دو بخش مصر است. اورا‌اوس یکی دیگر از نمادهای همبسته با واجت بود که به عنوان نشانی شاهانه بر تاج خدایان یا سیماچه فرعون قرار می‌گرفت (تصویر 28-29).

نِهِب‌کا:

 نِهِب‌کا در دین مصریان باستان، نماد مار دو سری بود که پس از مرگ از «کا» و «با» (روان مردگان) پاسداری می‌کرد. او گاهی چون ماری دوسر و گاه با بال تصویر گردیده است (تصویر 30).

مِرت‌سه‌گِر:

مِرت‌سه‌گِر (به معنای کسی که سکوت را دوست دارد) دیگر ایزدبانوی مارگون مصری بود (تصویر 31-32) که از کارگران سازنده مقبره‌ها پشتیبانی می‌کرد (91 :2005 ,Hart).

سایر ایزدبانوان مصری چون ایزیس و نفتیس نیز گاهی به شکل نماد مار تصویر می‌شدند (تصویر 33-34).

آپِپ:

در دوران پادشاهی نو داستانی ساخته شد درباره ماری سترگ به نام آپپ که در جهان زیرزمین جای دارد. شب‌ها وقتی رع با زورقش خورشید را از افق پایین می‌برد آپپ با او به جدال برمی‌خاست (تصویر 35). این نبرد تا صبح گاه و برآمدن دوباره خورشید ادامه داشت. مصریان در آن زمان سبب خورشید گرفتگی را هجوم آپپ در روز به قایق رع میدانستند (49 :1995 ,Assmann)

از آنجایی که نماد مار پیش از آن همواره در اندیشه مصری جایگاهی مقدس و برکت بخش داشته، افزودن این داستان به اساطیر مصریان را می‌توان حاصل ارتباط آنها با اقوام سامی یا آریایی دانست که مار را موجودی اهریمنی می‌پنداشتند.

۳. هند:

ساکنان دراویدی دره سند در هزاره سوم پ.م کشاورز بودند و ایزدانی را نیایش می‌کردند که به گونه‌ای با باروری و حاصلخیزی پیوند داشتند. آثار یافت شده از هاراپا و موهنجودارو نشان می‌دهد که آنان ایزدبانوی مادر را می‌پرستیده‌اند (ایونس، ۱۳۷۳: ۱۴). برخی از پیکرک‌های خدای بانوان یافت شده از دره ایندوس مارهایی پیچیده به دور بدن یا در دستانشان دارند (تصویر 36-37). بر مهرهایی از این دوران خدا یا پهلوانی دیده می‌شود که دو مار بزرگ را در دستان خود نگه داشته است (تصویر 38).

 در میان آثار دره سند مهر خاصی وجود دارد که از سر دو مار ساخته شده و این رمز ویژه کهن‌ترین مردم تاریخی هند، یعنی ناگه‌های مارپرستی است که چون آریایی‌های مهاجم به هند رسیدند استان‌های شمالی را در تملک آنها یافتند (دورانت، ۱۳۶۵ : ۴۵۹). آنها خدای ماری را که به صورت نیمه مار – نیمه انسان ظاهر می‌شود، پرستش می‌نمودند (دورانت، ۱۳۶۵: ۴۵۶).

شِشا:

ناگا (زنانه: ناگای یا ناگینی) در سانسکریت برای اشاره به مار و گاه مار کبرا به کار می‌رود (234 :2000 ،Elgood) . این نام در سراسر تاریخ اساطیری هندوان به چشم می‌خورد. دو ناگای به هم پیچیده (تصویر 39) مظهر آب‌های بارورشده هستند (کوپر، ۱۳۷۹: ۳۳۵).

شِشا از ناگاهای نامدار است که تمام کیهان را با سرهای فراوانش به هم پیوسته نگاه داشته و با همه دهان‌هایش ویشنو را نیایش می‌کند(300 :2007 ،Jones). او را به سان سریری تصویر می‌کنند که ویشنو بر آن در کنار لاکشمی آرمیده است (تصویر 40).

ماناسا و واسوکی:

ایزدبانو ماناسا که او را نیز پیش آریایی می‌دانند همانند بسیاری از دیگر خدای بانوان باستانی، اهدا کننده باروری و حاصلخیزی است و با نماد مارهایی در دست نمایان می‌شود (196 :2003 ,Dowson). برادر او واسوکی پادشاه ناگاها و مار نابودگری است که به شیوا خدمت می‌کند (300 :2007 ,Jones).

اِهی:

تبدیل نماد مار به نیرویی اهریمنی سرانجام در هند نیز با ورود آریاییان رخ می‌دهد. اژی اوستایی در ریگودا اهی نامیده شده که در کوه مسکن دارد و دیوان را به یاری خود می‌طلبد. او با هزاران حلقه و پیچ و تاب بر فراز قله کوه راه ابرهای باران زا را می‌بندد و عامل خشکسالی است. ایندره نیرومند با این مار نبرد کرده او را می‌کشد. در وداها ويشوهروبه نیز اژدهایی سه کله است که گاوها را می‌رباید (دوستخواه، ۱۳۷۱: ۹۱۱).

کالیا:

در بهاگاواد پورانا آمده ماری سترگ به نام کالیا در رود يمنا زندگی می‌کند که از زهرش هیچ جانور یا گیاهی در امان نیست. ویشنو در کالبد کریشنا با این مار در می‌آویزد (تصویر 41) و او را شکست می‌دهد (168 :2001 ,Coomaraswamy)

با این وجود هندوان هنوز هم نماد مار را در قالب نگهبان ارزش می‌نهند. تندیس‌های بسیاری ساخته شده که بودا را در سایه ماری که بالای سر او چنبره زده در حال مراقبه نشان می‌دهد (تصویر 42).

۴. یونان:

 مرکز زندگی دینی مینوسی در مکان‌های مقدسی چون غارها و بیشه‌ها قرار داشت، و خدایان بزرگشان زنانه بودند (جنسن، ۱۳۶۸: ۷۰). در کرت نماد مار بسیار شاخص بود و شواهدی از پرستش مار توسط مردمان کرت در دست است. ایزدبانوی بزرگ پشتیبان خانواده با مارهایی در دست تصویر می‌شد (تصویر 43-44). پیکره‌های ایزدبانوی ماری مانند پیکره به دست آمده از كنوسوس، گاه به قدری کوچکند که فقط به عنوان طلسم می‌توانسته‌اند به کار آیند (گاردنر، ۱۰۷:۱۳۷۴)

برهنگی سینه‌های برجسته آنها را رمزی از باروری و برکت دانسته‌اند، اما بر پایه نوشته‌های هومر و هرودوت شاید این امر نشانه‌ای از سوگواری باشد (171 :2011 ,Bonney). در کرت نماد مار به ندرت یافت می‌شود و آیین پرستش مار باید از سرزمینی دیگر بدانجا راه یافته باشد. شکل مخروطی هیکل خدای بانو، پستان‌های درشت و ابروان کمانیش نشانگر ریشه این پیکره‌ها در هنر میان رودان است (جنسن، ۷۰:۱۳۶۸).

بر روی یک جواهر میسنی، ایزدبانویی با سینه برهنه دو مار را چون تاجی بر بالای سر نگاه داشته است (تصویر 45). نماد مار پیچان بر روی سفال و ساخت ظروفی به شکل مار چنبره زده نیز در هنر میسنی رایج است (تصویر 46-47).

سنت کهن ایرانی و میان رودانی نماد مارهای پیچان بر لبه یا گرد کوزه‌ها به یونان نیز راه می‌یابد. این نماد مارها را می‌توان بر روی بسیاری از آمفوراها در سده‌های ۸تا۶ پ.م بازیافت (تصویر 48-49).

آسکلپیوس در اساطیر یونان خدای پزشکی و درمان است که به دور چوب دستی او ماری پیچیده (62 :1996 ,Grimal). این مار پیچان به گرد عصا امروز به نمادی برای داروخانه ها بدل شده. این مساله سبب شده افرادی به اشتباه واژه پارسی بیمار را کسی که مار ندارد معنی کنند. بیمار احتمالا از بن ویمان (پهلوی: دور از خانه) آمده که برای بیماران روانی به کار می‌رفته که در مکانی بیرون از شهر جا داشته‌اند. بیماران جسمی را دردمند یا ناخوش می‌گفته‌اند. مار با دختر او هُگیایا ایزدبانوی داروها نیز همراه است (تصویر 50). دیگر خدای یونانی هرمس نیز چوب دستی دارد به نام کادوسیوس (ت 51) که دو مار به دور آن پیچیده‌اند (493 :1996 ,Liddell et al).

اوروبوروس:

 دیگر نماد همبسته با مار، اوروبوروس (یونانی: مار دمخوار) است که به سان ماری تصویر می‌شود که به گرد دایره ای حلقه زده و دم خود را فرو بلعیده.

این نماد اصالتا مصری است و با معنای خودپژواکی، درون‌گرایی یا خودباززایی به کار می‌رود و اشاره به حرکتی مداوم و ابدی دارد. نقش اوروبوروس را یونیان و رمی‌ها غالبا بر روی نگین انگشتری حک می‌کرده‌اند (تصویر 52).

در افسانه یونانی کادموس، آرس خدای جنگ مار مقدسی را به نگهبانی از چشمه آب گمارده است. کادموس با او می‌جنگد (تصویر 53) و به پادفره این گناه هشت سال با خدمتکاری برای آرس مجازات می‌شود (90 :1992 ,Wilkes).

لادون:

در اسطوره‌های هراکلس و جیسون به ماری به نام لادون (تصویر 54-55) بر می‌خوریم که در باغ هسپریدس نگهبان درخت سیب طلایی است (1959:172,Kerenyi). نگهبانی از آب، درخت یا گنج ویژگی کهن ماران اسطوره‌ای است که در اندیشه یونانی نیز دیده می‌شود، اما تصمیم قهرمان به جدال با مار نگهبان در این داستان‌ها از کمرنگ شدن جایگاه قدسی ماران خبر می‌دهد.

مدوسا:

همزمان با سقوط مار در تمدن‌های دیگر مدوسا (که نام او نیز معنای نگهبان و محافظ دارد و از ایزد بانوان کهن یونانی در هزاره دوم پ.م بوده) نیز برای یونانیان شخصیتی کاملا اهریمنی می‌یابد. بر سر این زن مارها چون گیسوانی رسته‌اند و با نگاهش هر جنبنده‌ای را به سنگ بدل می‌کند (تصویر 56). پایان داستان او بریده شدن سرش به دست پرسیوس است (تصویر 57). گریوز ریشه این اسطوره را يورش گروهی از هلنی‌های پدرمرکز به نیایشگاه ایزدبانوی مار می‌داند (17 :1955 ,Graves).

5. نوشتارهای سامی:

در اندیشه و اساطیر دینی سامیان، نماد مار نکوهیده است که به یاری شیطان بر می‌خیزد تا آدم و حوا را در بهشت به سرپیچی از فرمان خداوند اغوا نماید (تصویر 58). او به حوا می‌آموزد با خوردن میوه منع شده درخت آگاهی، همچون خدایان توان تشخیص نیک از بد را بیابد (پیدایش، باب سوم، ۵۳).

«پس خداوند خدا به مار گفت: چون که این کار کردی، از جمیع بهایم و از همه حیوانات صحرا ملعون‌تر هستی. بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاك خواهی خورد، و عداوت در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی می‌گذارم. او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی کوبید»

در برخی نوشتارهای یهودی زنی به نام لیلیث حضور دارد که همزمان با آدم و از یک خاک آفریده شده (در قیاس با حوا که در روایت کتاب مقدس از دنده چپ آدم آفریده شده و ماهیتی فروتر از وی دارد). او همسر نخست آدم پیش از حوا است اما از آنجایی که حاضر به فرمان برداری از آدم نیست، او را ترک می‌کند (220 :1999 ,Kvam et al). لیلیث در برخی از متون مار پیچان لقب گرفته (اشعيا،۱:۲۷) و حتی در سده‌های میانه گاه همان ماری دانسته شده که حوا را در بهشت می‌فریبد.

ترکیب مار با ليليث را می‌توان در نقش برجسته وسوسه در کلیسای نوتردام دید (تصویر 59). اتصال مار با نیروی زنانه‌ای که از فرودستی مردان سر می پیچد در این اسطوره، یادآور ارتباط ماران اساطیری با ایزدبانوان و قداست مار در میان جوامع مادرمرکز باستانی است.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Jacobsen, Thorkild, (1968), The Battle between Marduk and Tiamat, Journal of the American Oriental Society, 88.
  2. Jordan, Michael, (2002), Encyclopedia of Gods, London: Kyle Cathie Limited.
  3. Price, Ira Maurice, (1900), Notes on the Pantheon of the Gudean Cylinders, The American Journal of Semitic Languages and Literatures, Vol. 17, No. 1.
  4. طاهری، صدرالدین، (۱۳۹۱)، کهن الگوی شیر در ایران، میان رودان و مصر باستان، مجله هنرهای زیبا، شماره ۴۹
  5. Finkel, Irving L., (Ed.), Markham J. Geller, (1997), Sumerian Gods and their Representations, Cuneiform Monographs 7, Groningen: Styx.
  6. طاهری، صدرالدین (۱۳۹۳)، ایزدبانوان در فرهنگ و اساطیر ایران و جهان، تهران: روشنگران و مطالعات زنان
  7. ويو، ژ، (۱۳۸۱)، اساطیر مصر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: کاروان.
  8. هال، جیمز، (۱۳۸۰)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر.
  9. Pinch, Geraldine, (2003), Egyptian mythology: a guide to the gods, goddesses and traditions of ancient Egypt, New York: Oxford University Press.
  10. Erman, Adolf, Hermann Grapow, (1963), Wörterbuch der ägyptischen sprache, Berlin: Akademie-Verlag,
  11. Hart, George (2005), The Routledge dictionary of Egyptian gods and goddesses, London: Routledge.
  12. Assmann, J. (1995), Egyptian Solar Religion in the New Kingdom, London: Routledge.
  13. ایونس، ورونیکا، (۱۳۷۳)، اساطیر هند، ترجمه باجلان فرخی، تهران: گلشن.
  14. دورانت، ويل، (۱۳۶۵)، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
  15. Elgood, Heather, (2000), Hinduism and the Religious Arts, London: Cassell.
  16. کوپر، جی. سی. (۱۳۷۹)، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران: فرشاد
  17. Jones, Constance, (2007), Encyclopedia of Hinduism, New York: Infobase Publishing
  18. Dowson, John, (2003), Classical Dictionary of Hindu Mythology and Religion, Geography, History, Montana: Kessinger Publishing.
  19. دوستخواه، جلیل، (۱۳۷۱)، اوستا: کهن ترین سرودها و متن های ایرانی، تهران: مروارید.
  20. Coomaraswamy, Ananda K., (2001), Myths and Legends of the Hindus and Bhuddhists, Kolkata: Advaita Ashrama
  21. جنسن، ۵. و.، (۱۳۶۸)، تاریخ هنر، ترجمه پرویز مرزبان، تهران: کتیبه
  22. گاردنر، هلن، (۱۳۷۴)، هنر در گذر زمان، ترجمه محمد تقی فرامرزی، تهران: نگاه.
  23. Bonney, Emily M., (2011), Disarming the Snake Goddess: a Reconsideration of the Faience Figurines from the Temple Repositories at Knossos, Journal of Mediterranean Archaeology, 24.2.
  24. جنسن، ه. و.، (۱۳۶۸)، تاریخ هنر، ترجمه پرویز مرزبان، تهران: کتیبه
  25. Grimal, Pierre, (1996), The Dictionary of Classical Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.
  26. Liddell, Henry George, Robert Scott, Henry Stuart Jones, and Roderick McKenzie, (1996), Greek-English Lexicon, Oxford: Oxford University Press.
  27. Wilkes, J. J., (1992), The Illyrians, New Jersey: Blackwell Publishing
  28. Kerenyi, Karl, (1959), The Heroes of the Greeks, London: Thames & Hudson.
  29. Graves, Robert, (1955), The Greek Myths, London: Penguin Books.
  30. Kvam, Kristen E., Linda S. Schearing, Valarie H. Ziegler, (1999), Eve and Adam: Jewish, Christian, and Muslim readings on Genesis and genderby, Indiana University Press.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

نگاهی به موجوداتی همچون گریفین، اسفنکس، سنتاور، مینوتور، پگاسوس و … در اساطیری یونان باستان

اعتقاد به موجوداتی ترکیبی مانند اسفنکس، در باورهای کهن یونان نیز همچون دیگر تمدن‌های باستانی، اعتقادی رایج بوده است. چرا که عقاب، ماهی، مار و اسب هرکدام دارنده افسون و نیرویی خاص بوده‌اند که چون به هم آمیخته می‌شد حاصلش موجودی فراطبیعی، زیرک، زورمند و گاه بی‌مرگ می‌شد. بدین سان است که این جانوران گاه نقشی از نیروی شاهان بوده‌اند، گاه چون پشتیبانی دینی رخ نموده‌اند و گاه به سان موجودی هراسناک و خون ریز با توانی فرابشری ضد قهرمان داستان‌های اساطیری گشته‌اند. این موجودات ترکیبی را می‌توان از مهم‌ترین کهن الگوهای اساطیر یونان باستان به شمار آورد.

اسفنکس و 12 موجود ترکیبی اساطیر یونان باستان

 

1.گریفین:

شیردال را یونانیان گریفین (یا گریفون، لاتین: گریفوس) نامیده‌اند. شیر، پادشاه درندگان و شاهین، پادشاه پرندگان بود و انباشتن این دو در انگاره گریفین او را شاهانه و بسیار نیرومند می‌ساخت. او را نگاهبان گنجینه‌ها نیز می‌دانستند (173 :1987 ,Friar). برخی پژوهشگران واژه گریفین را از ریشه عبری کروبیم دانسته‌اند (304 :1885 ,Wellhausen). گریفین کاخ كنوسوس کرت از کهن‌ترین نمونه‌های بازنمایی این موجود در یونان است (تصویر 1).

2. اسفنکس:

اسفنکس در اساطیر و هنر یونان هیولایی با سر زن، بدن شیر ماده، بالهای عقاب و دمی با سر مار بود که نقشی بدخواهانه داشت و موجب خرابی و شوربختی می‌شد. به نظر می‌رسد واژه اسفنکس از فعل اسفینگو (به معنای فشردن) آمده باشد. شاید بدین سبب که شیر گلوی شکارش را می‌فشارد (312 :1996 ,Liddell). هزیود در معرفی اسفنکس، پدر او را اورثوس (هیولایی با دو سر سگ) و مادرش را اکیدنه یا کیمرا می‌داند (327 ;1914 ,Hesiod).

آنها از موجودات دنیای زیرزمین و متعلق به اساطیر اولیه یونانی هستند، پیش از آن که خدایان اولمپ به شهریاری برسند. اسفنکس همچنین نماد شهر باستانی خيوس بود و از سده ۶ پ.م بر روی سکه‌ها و مهرهای مردم این شهر نقش می‌شد. ساخت تندیس‌هایی از اسفنکس با چهره زنانه اغلب نشسته بر یک سرستون در یونان رایج بود (تصویر 2).

هرودوت در توصیف تندیس‌های ترکیبی مصری، نمونه های با سر گاو را «کریو اسفنکس» و نمونه‌های با سر شاهین را «هيراكو اسفنکس» نامیده است.(Gwynn-Jones, 1998: 213)

مشهورترین داستان یونانی مرتبط با اسفنکس پرسش او از اودیپ است (تصویر 3). بنا بر اسطوره، اسفنکس بر دروازه شهر تبس به نگهبانی ایستاده بود و برای راه دادن مسافران به درون شهر از آنان چیستانی می‌پرسید که متن آن در نوشتارهای نخستین آشکار نشده است (21 ;1981 ,Lowell). در روایت‌های بعدی چنین آمده است: هرا (یا آرس) اسفنکس را از زادگاهش در اتیوپی (اشاره به ریشه خارجی جانور) به تبس فرستاده بودند؛ و این مشهورترین چیستان تاریخ این گونه بود: «کدام جانور روز را با چهار پا می‌آغازد، در میانه روز بر دو پا و در شامگاه بر سه پا تکیه می‌زند و هرچه شمار پاها افزون شود ناتوان‌تر است؟» او هرکس که پاسخ را نمی‌دانست خفه می‌کرد و می‌بلعید.

اودیپوس پاسخ را که انسان بود دریافت. برخی پژوهشگران از چیستان دیگری نیز یاد کرده اند: «کدام دو خواهرند که هریک از درون دیگری زاده می‌شوند؟» پاسخ شب و روز است که در یونانی هر دو واژه مادینه‌اند (324 :1996 ,Grimal). اسفنکس در پایان خود را از صخره‌ای که بر آن ایستاده بود فرو می‌افکند و می‌میرد. اودیپوس را نماد گذار از دین کهن یونانی به دین نو (پرستش خدایان المپی) دانسته‌اند.

3. مینوتور:

بنا بر اساطیر یونانی موجودی با سر گاو و بدن انسان به نام مینوتور توسط مینوس شاه کرت در بنایی پر پیچ و خم به نام لابیرنت نگهداری می‌شد. مینوتور سرانجام به دست تسیوس پهلوان آتنی کشته شد. نگاره جدال مینوتور و تسیوس بر روی بسیاری از سفال‌های یونانی به چشم می‌‌خورد (تصویر 4).

4. پان:

پان خدای یونانی محافظ جانوران و شبانان است. او را به سان مردی با پایین‌تنه و شاخ‌های بز کوهی تصویر کرده‌اند (تصویر 5). پان را پسر هرمس و همبسته با باروری و فصل بهار دانسته‌اند. اويد در متامورفوسس آورده پان در نواختن نی چنان زبردست بوده است که آپولو را به رقابت دعوت می‌کند (146 ,11 ;2008 ،Ovid) دو موجود همسان پان در اساطیر یونانی (با تن مرد و پاهای بز کوهی) فاون و ساتیر هستند.

5. تریتون:

 تریتون خدایی یونانی و از فرزندان پوزییدون ايزد دریا است که به سان مرد – ماهی بازنمایی می‌شود (332 ,1 :2008 ،Ovid) او با دمیدن در صدفی حلزونی امواج دریا را بر می‌انگیزد یا آرام می‌کند (تصویر 6). همسان او نریوس است، از فرزندان گایا و پدر نرپیدها که در دریای اژه زندگی می‌کند و لقبش پیرمرد دریا است(233 :1914 ،Hesiod) او را همچون مردی با پایین تنه و دم ماهی تصویر کرده‌اند (تصویر 7).

6. کیمرا:

 کیمرا در اساطیر یونانی جانور ماده‌ای است با سر و بدن شیر، یک سر بز افزوده شده بر شانه و دمی به سان مار که از دهانش آتش بیرون می‌ریزد (تصویر 8). نخستین اشاره به کیمرا در نوشتارهای یونانی توصیف هومر از این موجود در ایلیاد است(179 :1987 ،Homer) هزيود او را فرزند اکیدنه می‌داند اما اشاره به آمدنش از لیسیا نشان دهنده ریشه این موجود ترکیبی در اساطیر آناتولی است (319 :1914 ،Hesiod) فرجام کیمرا کشته شدن به دست بلروفون است.

7. اکیدئه و تیفون:

اکیدئه هیولایی است نیم زن و نیم مار (تصویر 9)، نیرومند و گوشت‌خوار که نه می‌میرد و نه پیر می‌شود و خانه‌اش غاری است در ژرفای زمین(295 :1914 ،Hesiod) جفت او تیفون پسر تنومند گایا است که از شانه‌هایش صد مار روییده که از دهانشان آتش بیرون می‌ریز(306 ;1914 ،Hesiod) در برخی بازنمایی‌ها پاهای تیفون به سان مار تصویر شده‌اند (تصویر 10). بسیاری از هیولاهای اساطیری یونانی از زوج اکیدنه و تیفون زاده شده‌اند. از جمله سربروس موجودی با سه سر سگ و دم‌های مارگون (تصویر 11).

8. کاپریکورن:

از دیگر موجودات ترکیبی اندیشه یونانی می‌توان به کاپریکورن (تصویر 12) اشاره کرد که یک بز کوهی با دم ماهی است و احتمالا بازمانده‌ای از انکی (اِآ) خدای میان رودانی، یونانیان کاپریکورن را نشانه دهمین خانه آبامگاه برج جدی می‌دانستند.

9. هیپوکمپ:

اسب با دم ماهی را یونانیان هیپوکمپ می‌نامیدند که مرکب پوزئیدون بود (24 :1987 ,Homer). نقش هیپوکمپ را مردمان فنیقیه بر سکه‌هایشان ضرب کرده و رمی‌ها در موزاییک‌هایشان تصویر نموده‌اند (تصویر 13).

10. سنتاور:

سِنتاور دیگر موجود ترکیبی اساطیر یونان است که بدن اسب و به جای سر نیمتنه انسان دارد (تصویر 14). سنتاورها در شب عروسی هیپودامیا تلاش می‌کنند او و دیگر زنان مهمانی را بدزدند اما شکست می‌خورند (210 ,12 :2008 ,Ovid).

11. هارپی:

هارپی پرنده‌ای است مادینه با چهره انسان که نامش معنای رباینده می‌دهد (تصویر 15). هارپی‌ها شریر و خشن بودند و گاه وظیفه بردن انسان‌های درگذشته به دنیای زیر زمین را به عهده داشتند. هزیود در نسب نامه خدایان آنها را دو خواهر می‌داند (265 :1914 ,Hesiod) اما ویرژیل در انه‌اید آنان را سه خواهر معرفی می‌کند (309 ,3 :1997 ,Virgil).

در کنار آنها از سیرن‌ها می‌توان یاد کرد، دو یا پنج دختر زیبای بالداری که دریانوردان را با آوازی دلفریب اغوا می‌کردند تا کشتی شان به صخره بخورد (353 :2011 , Dowden & Livingstone). اودیسه برای گریختن از وسوسه سیرن‌ها گوش ملوانانش را با موم پر کرد، اما خود را به دکل کشتی بست تا بتواند آوازشان را بشنود (تصویر 16).

12. پگاسوس:

 پگاسوس در اساطیر یونانی نریان بالدار سپید رنگی است (تصویر 17) که بلروفون بر پشت او به آسمان پرواز می‌کند تا به جنگ کیمرا برود. در داستان‌های بعدی از او به عنوان مرکب پرسیوس یاد می‌شود.(Grimal, 1996: 349)

13. هیپالکتریون:

یکی دیگر از موجودات ترکیبی در هنر یونانی هیپالکتریون است که نیم اسب و نیم خروس تصویر گردیده است (تصویر 18).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Friar, Stephen, (1987), A New Dictionary of Heraldry, New York: Alphabooks.
  2. Wellhausen, Julius, (1885), Prolegomena to the History of Israel, Edinburgh: Black
  3. Liddell, Henry George, Robert Scott, Henry Stuart Jones, and Roderick McKenzie, (1996), Greek-English Lexicon, Oxford: Oxford University Press.
  4. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  5. Gwynn-Jones, P., (1998), The Art of Heraldry: origins, symbols, designs, London : Parkgate.
  6. Lowell, Edmunds, (1981), The Sphinx in the Oedipus Legend. Königstein: Hain.
  7. Grimal, Pierre, (1996), The Dictionary of Classical Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.
  8. Ovid, (2008), Metamorphoses, Translated by A. D. Melville, introduction and notes by E. J. Kenney. Oxford: Oxford University Press.
  9. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  10. Homer (1987), The Iliad, Translated by Martin Hammond, London: Penguin Classics.
  11. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  12. Virgil. (1997), Aeneid, John Dryden (Translator), Frederick M. Keener (Editor), London: Penguin Classics.
  13. Dowden, Ken, Niall Livingstone, (2011). A Companion to Greek Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.
  14. Grimal, Pierre, (1996), The Dictionary of Classical Mythology, New Jersey: Wiley-Blackwell.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

نگاهی به کهن الگوی نقش مار که جایگاهی قدسی و حفاظت‌گر در اندیشه ساکنان باستانی فلات ایران داشته است.

پیش از آغاز دوره تاریخی نقش مار نه تنها نکوهیده و اهریمنی نبوده، بلکه جایگاهی قدسی و حفاظت‌گر در اندیشه ساکنان فلات ایران داشته است. در ایران چنین به نظر می‌رسد که همراه باور کهن به خدای‌بانوان باروری و فراوانی، پرستش خدای مار هم از هزاره چهارم تا هزاره اول پ.م رایج بوده است (گدار،۱۵:۱۳۷۷ ). در حقیقت سندی به دست نداریم که پیش از رواج پرستش خدایان هند و ایرانی، مار نماد موجودی پلید یا تباه‌گر به شمار رفته باشد. حتی می‌توان بهره از نقش مار به عنوان زینت اشیای کاربردی روزمره را نشانی از گرانقدر و نیرومند پنداشتن این جانور نزد مردمان بومی فلات ایران دانست.

مجسمه فلزی مار

کهن الگوی نقش مار در هنر باستانی فلات ایران

 

دوره مس سنگی:

بر روی بسیاری از سفالینه‌های سیلک نقش مارهایی دیده می‌شود که روی نوک دم ایستاده‌اند. نقش مار در دوره سوم سیلک به دو شیوه نمایش داده می‌شود:

  • به شکل خزنده طويلی که تمام طول دهانه ظرف را تزیین کرده است و سر و دم آن به هم رسیده‌اند.
  • به صورت مجموعه‌ای از مارهای چنبره زده (گیرشمن، ۱۳۷۹: ۵۷).

نقش مار بر کوزه‌های آب نشانگر همبستگیش با برکت و بارندگی و پاییدن آب است. ما هنوز مار را نگاهبان گنج‌ها می‌دانیم. در ایران کهن نیز مار را حافظ زندگی و آب‌ها به شمار می‌آورده‌اند (بهار،۴۶:۱۳۷۷ ).

بر بدن پیکره‌های سفالین ایزدبانوان که از تل باکون الف یافت شده خطوط مواج مارگونی به رنگ سیاه یا قهوه‌ای دیده می‌شود که می‌تواند نمایانگر امواج آب یا نقش مار به عنوان نماد باروری باشد (تصویر 1). بر روی ظرف‌های سفالی نیز مارهای پیچان، بسیار تصویر شده‌اند (تصویر 2).

در اثر مهری یافت شده از هزاره سوم پ.م در تپه چغامیش نقش انسان مار به دستی دیده می‌شود که بر روی شیری ایستاده (تصویر 3). مارهای پیچان را بر روی مهر دیگری از این تمدن نیز می‌توان دید (تصویر 4). نقش مار بر روی آب خوری‌های چغامیش نشان از همبستگی دیرینه او با خدای بانوان ناظر بر آب‌ها دارد (تصویر 5). بر روی برخی از مهرهای بازمانده از تپه گیان انسانی ترسیم شده که مار بسیار بزرگی را در دست دارد (تصویر 6-7).

دوره مفرغ:

نقش مار در هنر جیرفت به شمار بسیار و شکل‌های گوناگون دیده می‌شود. با بررسی ظرف‌های سنگ صابونی جیرفت می‌توان نقش مار را مهم‌ترین الگوی هنری این تمدن برشمرد. بر روی این آثار انسان یا ایزدی مارتن با بیان ویژه هنرمندان جیرفتی نقش گردیده (تصویر 8).

بن‌مایه‌ای که در هنر جیرفت اهمیت بسیار دارد نقش «پهلوان ایرانی» است که دو جانور را با دستانش گرفته است. پیش از یافته شدن تمدن هلیل رود، باستان شناسان همواره این نقش را گیلگمش می‌خواندند. از آنجایی که گیلگمش تاریخی پادشاه اوروک در حدود ۲۶۰۰ پ.م بوده است (حدود ۳۰۰ سال پس از دوران شکوفایی تمدن جیرفت) می‎‌توان با اطمینان این نقش را پهلوان ایرانی خواند و از انگاره‌هایی دانست که از جیرفت به میان رودان برده شده است.

بهترین کلید برای شناختن این پهلوان، قطعه پایانی از بخش سالم مانده متن اسطوره‌ای «انمرکار و پادشاه ارت» به خط سومری است که به پهلوان ارت پوشیده در لباسی از پوست شیر اشاره می‌کند بر روی بسیاری از ظرف‌های جیرفت، پهلوان مارهایی بزرگ را در دست دارد (تصویر9-13). دیگر جانورانی که در نمونه‌های پرشمار این بن‌مایه در سراسر تاریخ آسیای باختری در دستان پهلوان دیده می‌شوند (چون گاو، شیر، بز کوهی و…) از ستوده‌ترین موجودات در اندیشه باستانی این مردمان هستند، مار در این ترکیب جانشین این جانوران شده است.

بنابراین این تصور که پهلوان در این نقش با جانداری اهریمنی به جدال پرداخته نادرست است. بلکه به نظر می‌رسد در این ترکیب پهلوان بر جانورانی سپنته غلبه می‌کند تا بتواند به نیرو یا توانایی ویژه آنها دست یابد، یا صرفا نشانگر برتری پهلوان بر دارندگان قدرت اساطیری است.

دیگر نقش ترکیبی و چرخشی در هنر جیرفت را هم‌آوردی مار با شاهین شکل می‌دهد (تصویر 14-17). با توجه به ارتباط آشکار نقوش و بن‌مایههای تمدن هلیل رود با هنر سومری و باور بسیاری از باستان شناسان به این که جیرفت و پهنه تمدنی آن می‌توانند همان اَرَتَ و مرهشی مورد اشاره در نوشتارهای سومری (و بنابراین در ارتباط فرهنگی با تمدن سومر) باشند، خوانش متن اسطوره میان رودانی اتانا که نسخه‌هایی از آن به زبان بابلی و عیلامی در دست است می‌تواند کلیدی برای فهم این انگاره باشد.

در این داستان به دشمنی میان عقاب و مار اشاره شده است. عقاب برخلاف سوگندی که نزد شَمَش خدای خورشید یاد کرده بچه مار را می‌بلعد، مار با راهنمایی شمش در لاشه یک گاو نر پنهان می‌شود. هنگامی که عقاب برای خوردن از لاشه به درون آن می‌رود، مار از او انتقام می‌گیرد (189 :2000 ,Dalley).

بر ظرف‌های جیرفت نقش مار دیگری از درآمیختن با پلنگ به چشم می‌خورد (تصویر 18-20). تنها سند باستانی که می‌تواند راهگشای فهم معنای این بن‌مایه باشد، از نیایشگاه اینانا در نیپور (۲۶۰۰-۲۴۰۰ پ.م) به دست آمده است. درون یک ظرف ویژه جیرفت از سنگ کلوریت که در نیپور کشف شده و نقشی مار درآمیخته با پلنگ را دارد به خط سومری نوشته شده است: «اینانا و مار» (87 :2003 ,Benoit). گرچه این نوشته احتمالا در نیپور به ظرف افزوده شده اما به کمک آن می‌توان این فرض را مطرح کرد که درآمیختن نقش مار با پلنگ به بخشی از اسطوره مهم سومری هبوط اینانا به جهان زیر زمین اشاره دارد.

در بخشی از این اسطوره سومری (خطهای ۳۹۸-۳۸۳) آمده که دوموزی معشوق اینانا که درگذشته و در جهان زیر زمین گرفتار آمده است، از اوتو (خدای سومری خورشید) درخواست می‌کند به او دستها و پاهایی به سان مار ببخشد تا بتواند از هیولاهای جهان زیر زمین بگریزد و اوتو با پذیرش درخواستش او را مارگون می‌سازد (ن. ک: 1996 ,Alster). ممکن است ارتباط اینانا با شیر (یا پلنگ) و رفتنش در پی دوموزی که یکی از صورت‌هایش مار است سبب شده باشد این ظرف در نیایشگاه اینانا با چنین نوشته ای زینت شود.

نقش دو مار پیچیده در هم که بارها در هنر جیرفت پدیدار شده‌اند را می‌توان نمادی برای باروری دانست (تصویر 24-21). مار در جیرفت نیز به سبب نقش کهنش برای نگهبانی از آب دور آب‌خوری‌ها و تنگ‌ها حلقه زده است (تصویر 25-28).

دیگر نشانه همبستگی مار با آب‌ها در اندیشه مردمان جیرفت نقش خیال بافانه‌ای است از ابرهای آبستن بارانی که به هنگام بارش به سان مارهایی پیچان بر زمین و بر دوش گاو (مظهر و نماینده زمین) می‌ریزند. این نقش را می‌توان سند محکمی برای فهم معنای نمادین نقش مار دانست (تصویر 29-30). یک نمونه بی‌همتای دیگر کوزه‌ای است که ایزدبانویی سر از آن بیرون آورده و مار در دو سوی آن به نگهبانی ایستاده. نقش موج‌های آب بر روی کوزه معنای کهن الگویی این ترکیب را نیرویی افزون می‌بخشد (تصویر 31).

 آثار ارزشمند دیگری که از تمدن هلیل رود به جا مانده تخته‌های بازی ظریفی است که خانه‌هایشان با چرخش مارهایی که دم خود را به دهان گرفته‌اند شکل می‌گیرد (تصویر 32-33).

با توجه به ارتباط نقش مار با جاودانگی در اندیشه مردمان خاور باستان شاید انگاره ماری که دم خود را به دهان گرفته (به یونانی: اوروبوروس) اشاره‌ای به زمان بی‌کرانه باشد، از این رو نقش آن بر روی یک بازی وابسته به بخت و احتمال می‌تواند نمادی باشد از بی‌پایانی چرخه زندگی و بازی زمانه.

یک تخته بازی همسان از همین دوره در شهرسوخته به دست آمده که با چوب آبنوس ساخته شده است (تصویر 34). این آثار که حدود دو سده پیش از تخته بازی اور III و سه سده پیش از تخته بازی مصری یافته شده از گور آمنهوتپ سوم، ساخته شده‌اند را می‌توان کهن‌ترین نمونه‌های تخته بازی در جهان دانست.

مهم‌ترین اثر یافته شده در شهداد از نیمه هزاره سوم پ.م پرچمی مفرغین است که کهن‌ترین پرچم جهان نامیده شده. نقش اصلی آن ایزدبانویی نشسته بر سریر است که چهار نیایشگر گردش حلقه زده‌اند. چهار زوج از مارهای درهم تنیده در بالا و پایین این تصویر دیده می‌شوند که دیگر بار به وابستگی مارها و ایزدبانوان در اندیشه مردمان آن دوران اشاره دارد (تصویر 35).

روی سفالینه‌های بزرگ شهداد که برای نگهداری آب يا غلات به کار می‌رفته‌اند نیز نقش مار حضور دارد (تصویر 36). از باورهای کهن درباره مار نگهبانیش از گنج هاست. نقش ماری چنبره زده بر روی يك گوهردان شهداد شاید با همین اندیشه تراشیده شده باشد (تصویر 37). مارهای حلقه زده را می‌توان در کف ظرف‌های مفرغین این تپه نیز دید (تصویر 38). این سبک تصویر کردن نقش مار را در این دوره می‌شود در آثار مجموعه باختر- مرو هم پی گرفت (تصویر 39).

بر روی یک کوزه آب از شاه تپه (۲۴۰۰ پ.م) ماری دیده می‌شود که حلقه‌های بدنش را از پایین تا بالای ظرف کشانده است (تصویر 40).

عیلام:

فرض مطرح شده درباره همبستگی پیشا تاریخی پرستش خدای‌بانوان و تقدس مارها، با بررسی آثار بازمانده از تمدن عیلام استحکام بیشتری می‌یابد.

بر سفالینه‌های هزاره سوم و چهارم پ.م شوش نقش‌های پیچیده مار بسیار دیده می‌شود. نقش مار روی در کوزه‌ها و سرپوش ظرف‌ها به نشانه نگهبان پدیدار می‌گردد. مار گرد ظرف‌های آیینی می‌پیچد، دسته ابزارهایی چون تیر، عصا و چوگان شاهی را می‌سازد و به صورت مارپیچی ایستاده سرير شاهان و خدایان را تشکیل می‌دهد. از دیگر تصاویر کهن عیلامی، نقش ماری است که به دور درخت زندگی پیچیده است و نیز نماد باروری عیلامی به سان دو مار در حال جفت گیری.

 از کهن‌ترین نمونه‌های بازنمایی نقش مار در شوش ، ایزدبانویی با گیسوان بلند از هزاره پنجم پ.م است که دو مار بزرگ را در دست دارد (تصویر 41). حضور مار بر روی آب‌خوری‌های هزاره چهارم پ.م شوش يادآور نقش او در نگهبانی از آب‌هاست (تصویر 42-43). در این دوران نقش مار بر روی نخستین مهرهای این منطقه نیز دیده می‌شود (تصویر 44).

نقش مار بر روی دسته تنگ‌های آب خوری شوش II نیز حضور دارد (تصویر 45). بر روی سنگ نگاره‌ای از پایان هزاره چهارم پ.م دو نیایشگر برهنه دیده می‌شوند. در میان آنها و بر فراز دستانشان ماری با دو سر در خود پیچیده است (تصویر 46). نمونه دیگری از ارتباط نقش مار با ایزدبانوان در این دوره تندیسی سفالین از شوش است. بانویی که ماری پیچیده بر گرد بدن خود دارد و سر مار بر سینه او قرار گرفته است (تصویر 47).

 خدایان مارتن که نیمه مار – نیمه انسان نمایانده می‌شوند، از نقش مایه‌های کهن تمدن عیلام به شمار می‌روند که همزمان بر آثار میان رودانی نیز بازنمایی شده‌اند. بر یک نقش مهر از عیلام قديم مارخدایی در برابر آتشدانی با آتش زبانه کشیده ایستاده است. او به نشانه نیروی ایزدی کلاهی شاخدار بر سر دارد و شاخه گیاهی را بر بالای آتش مقدس نگه داشته است. در بالای آتشدان هلال ماه به چشم می‌خورد (تصویر 48).

 در نقش برجسته کورانگون (۲۱۵۰ پ.م) دو شخصیت اصلی تصویر، یکی مردی نشسته بر سریر مار و دیگری بانویی مار به دست‌اند. هر دو آنها تاج شاخدار بر سر دارند (تصویر 49). خدای نشسته بر سریر مار بر روی سنگ نگاره‌ای از دوره سوکالماخ ( ۱۶۰۰-۱۹۰۰پ.م) هم تصویر شده (تصویر 50). مهر دیگری از این دوران نشانگر پرستشگری است که برابر در نیایشگاه روبروی مارخدا ایستاده است (تصویر 51).

 شخصی که در سنگ نگارهای دیگر از شوش بر تخت مار نشسته باید ایزدبانو باشد. او بر دستان نیایشگری که پیش رویش ایستاده آب می‌افشاند (تصویر 52). گرد سر تندیس خدایی از پایان دوره سوکالماخ در شوش که بر ارابه نشسته ماری چنبره زده است (تصویر 53).

 تندیس خدایی از عیلام میانه به جا مانده که دو مار در دست دارد و ماری نیز به گرد سرش حلقه زده است (تصویر 54). اثر مهری از این دوره ایزدانی را تصویر می‌کند که مار در دست گرفته‌اند یا دستانشان به شکلی مارگون کشیده شده است. یکی از آنان مار (یا دستان مارگونه‌اش) را بر فراز نیایشگاهی شاید برای پاسداری آن از نیروهای اهریمنی گسترده است (تصویر 55). نقش برجسته دیگری انسانی را نشان می‌دهد که سه مار بر بالای سرش به نگهبانی ایستاده‌اند (تصویر 56).

 بر روی مهرهای عیلام میانه هم نقش مار بسیار دیده می‌شود. گاه به سان ایزدی که مارها از شانه‌اش سر زده‌اند، گاه چون ایزدی سوار بر پشت مار و گاه به همان شکل رایج ایزد مارتن (تصویر 59-57).

نقش اصلی سنگ یادمان اونتش ناپیریشا نیز مار است. دورادور نقش برجسته را دو مار بزرگ پوشانده‌اند (8 :1981 ,Miroschedji). در این یادمان از ۱۳۰۰ پ.م دو مار دیگر هم به چشم می‌خورد، یکی از آنها به صورت چنبره زده تخت خدا را شکل می‌دهد و دیگری در دستان خدا جای دارد (تصویر 60). دو سوی یک مذبح مفرغی از این دوره، نقش دو مار بزرگ است (تصویر 61).

دوره آهن:

در میان آثاری که از لرستان هزاره دوم و اول پ.م یافت گردیده سنجاق سرهایی با نقش رام کننده یا پهلوان به چشم می‌خورد که به هر دست ماری را نگه داشته است (تصویر 62). این انسان یا ایزد با تاج شاخدار یادآور نقش‌های همسان در هنر جیرفت است. نقش مار روی تبرهای مفرغی لرستان هم دیده می‌شود (تصویر 63). بر میانه سنجاقی از سرخ دم لری ماری پیچان نقش شده که دو شیر در دو سویش نشسته‌اند (تصویر 64).

 بر بدنه بسیاری از کوزه های بازمانده از سیلک VI مارهای پیچان از کف تا بالای دسته ظرف ترسیم شده‌اند (تصویر 65-66). تکرار نقش مار بر روی ظرف‌هایی که برای نوشیدن به کار می‌روند اشاره‌ای دیگر به نقش احتمالی مار در قالب نگهبان آب است.

از آنجایی که مار در دوران تاریخی ایران به موجودی اهریمنی تبدیل شده، بر آثار بازمانده از این دوران بسیار کمتر نقش گردیده است.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. گدار، آندره، (۱۳۷۷)، هنر ایران، ترجمه بهروز حبیبی، تهران: شهید بهشتی
  2. گیرشمن، رومان (۱۳۷۹)، سیلک کاشان، ترجمه اصغرکریمی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور
  3. بهار(۱۳۷۷)، از اسطوره تا تاریخ، تهران: چشمه.
  4. Dalley, Stephanie, ed., (2000), Myths from Mesopotamia, Creation, The Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford: Oxford University Press.
  5. Benoit, Agnès, (2003), Acquisitions, in: Revue du Louvre, No. 3.
  6. Miroschedji, P., (1981), Le dieu élamite au serpent et aux eaux jaillissantes, Iranica Antiqua, 16.

 

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

گوپت و 12 موجود ترکیبی اساطیری میان رودان

گوپت و 12 موجود ترکیبی اساطیری میان رودان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

گوپت و 12 موجود ترکیبی اساطیری میان رودان

بررسی موجودات ترکیبی اساطیری بین‌النهرین همچون گوپت، شیردال، باشمو، آنزو، لاماشتو، اوگالو و …

موجودات ترکیبی مانند گوپت از انگاره‌های مهم اندیشه و هنر باستان میان رودان به شمار می‌آیند. هنگامی که عقاب، انسان، شیر و گاو درهم می‌آمیختند برای نیایشگاه‌ها به نگاهبانی شکست ناپذیر بدل می‌شدند که در هرکدام از فرهنگ‌های کهن نام و ویژگی متفاوتی داشت. از آنجایی که هرکدام از آنان در اندیشه سنتی فرمانروای قلمروی ویژه‌ای است، ترکیبشان می‌توانست نماد شهریاری بر آسمان و زمین باشد. بعدها ترکیب این چهار جانور به سنت‌های مذهبی سامیان نیز راه می‌یابد و برای یهودیان و مسیحیان به نشانه‌ای مقدس بدل می‌شود.

در باورهای مردم میان رودان نیز جانوران ترکیبی گوناگونی حضور دارند که نقش‌های متفاوتی از نگهبانی معابد تا هیولاهای خشمگین در اساطیر این مردمان دارند.

گوپت و موجودات ترکیبی در اساطیر  میان رودان

 

1.گوپت:

در پایان هزاره ۳ پ.م تندیس‌های گوپت با تاثیر از نمونه‌های مصری در هنر نوسومری نیز دیده می‌شوند، از جمله پیکره‌ای از گیرسو (تصویر 1). این موجود افسانه‌ای در میان رودان نشانه‌ای از دو نیروی آسمانی بود: گونه‌های ماده از خدای‌بانو لامار (سومری) یا لاماسو (اندی) برگرفته شده‌اند؛ و گونه‌های نرینه از خدای شدو (سومری) یا آلاد (اندی) که هر دو ایزدانی نگهبان و مراقبت کننده هستند ( 2003:112 ,‌Black & Green). نگاره‌هایی از شدو یا لاماسو برای نگهبانی از خانه‌ها بر روی لوح‌های گلی تراشیده می‌شد که در زیر آستانه درها دفن می‌شدند. این ایزد اغلب در دو سوی ورودی کاخ‌ها تراشیده شده بر سنگ به نگاهبانی می‌پرداخت. نمونه‌های بسیار بزرگی از آنها نیز در دو سوی دروازه شهر قرار می‌گرفت.

گوپت‌ها بر روی مهرهای استوانه‌ای آشوری و با گستردگی بیشتری از سده و پ.م به عنوان تندیس های نگاهبان نیایشگاه‌ها و کاخ‌ها دیده می‌شوند. نمونه‌های بسیار ارزشمندی از این پیکره‌ها از خرساباد و نمرود يافت شده‌اند (تصویر2-3). این پیکره‌های آشوری برای ایجاد تصور حرکت از روبرو با دو پا دیده می‌شوند و از کنار با چهار پا که یکی از این پاها مشترک است. بیشتر آنها تاجی با چهار یا شش شاخ بر سر دارند. شاخ می‌تواند تاکیدی بر قدرت و ذات ایزدی آنها باشد.

بر عاج‌های آشور نو دو گونه گوپت دیده می‌شوند:

  1. گوپت‌های تاج داری که از نیمرخ نقش شده‌اند و لبه سربند تا زانویشان آویخته (تصویر 4)
  2. گوپت‌هایی با سیمای زنانه که اندامشان از کنار و چهره‌شان از روبرو حک گردیده (تصویر 5).

مهم‌ترین تفاوت گوپت‌های آشوری با نمونه‌های مصری افزودن بال‌های بزرگ جدا از بدن به آنهاست. از آنجایی که این بال‌ها نیروی افسانه‌ای گوپت را افزون می‌کنند پس از آن در همه بازنمایی‌ها به عنوان یک شاخصه اصلی باقی می‌مانند. بدین ترتیب گوپت به ترکیبی از چهار موجود نیرومند و مهم بدل می‌شود: سر انسان، بدن گاو، پاهای شیر و بال های عقاب.

این جاندار همچنین می‌تواند ترکیبی از نمادهای چهار فصل سال و چهار کانون اصلی گاهشماری خورشیدی نیز باشد: گاو (ثور) برای میانه بهار، شیر (اسد) برای میانه تابستان، عقاب (امروز عقرب) برای میانه پاییز و آبریز (دلو) برای میانه زمستان.

2. شیردال:

انسان – عقاب نیز نقش پررنگی در هنر آشوری دارد. گونه‌ای از این موجود اساطیری با پوشاک و اندام ورزیده انسانی و سر و بال های شاهین در سنگ نگاره‌های آشوری حضور دارد، در حالی که شمشیر به کمر، ظرفی در یک دست و میوه کاجی در دست دیگر دارد و غالبا رو به درخت زندگی ایستاده است (تصویر 6-7)

شیردال‌ها به شمار بسیار بر روی عاج کندهای آشور نو دیده می‌شوند. در بررسی عاج‌های نوآشوری یافت شده در کاخ شلمنصر در نمرود دستکم چهار گونه متفاوت از شیردال با سر و بال‌های شاهین و اندام شیر را می‌توان دید:

  1.  در حال خوردن برگی از درخت زندگی (تصویر 8)
  2. در جدال با جنگاوری که شمشیری را در دهان او فرو می‌برد (تصویر 9)
  3. با تاج مصری که مغرورانه روبرو را می‌نگرد و گاه دست راست خود را بر سر انسانی نهاده که بر زمین دراز کشیده (تصویر 10 و 11)
  4. ایستاده با بال های گشوده. (تصویر 12)

بررسی این آثار نشان میدهد که این نمونه‌های گوناگون شیردال در هنر آشوری احتمالا مفاهیم متفاوتی را بازنمایی می‌کرده‌اند.