نقش شاهین در آثار هنری ایران باستان

نقش شاهین در آثار هنری ایران باستان

مجسمه سنگی شاهین

نقش شاهین در آثار هنری ایران باستان

نگاهی به آثار هنری برآمده از کهن الگوی نقش شاهین در ادوار مختلف باستانی فلات ایران

نقش شاهین، پرنده شکاری بلند پرواز و تیزچنگال به عنوان پادشاه بی‌رقیب آسمان، حضور پررنگی در اندیشه و آثار ایرانیان باستان دارد. هر چند پرندگان شکاری گونه‌ها و سرده‌های متفاوتی چون شاهین، باز، عقاب، قوش، طرلان، شهباز، آلوه و… دارند که در این مقاله مجازا به همه آنها شاهین اطلاق می‌شود.

این پرنده باشکوه در گذر تاریخ نماد بسیاری از قدرت‌های جهانی همچون هیتیان، هخامنشیان، رمی‌ها، بیزانسی‌ها، پادشاهی رم مقدس (در اروپای سده‌های میانه)، سپاه اسلام (به رهبری صلاح الدین ایوبی)، سلجوقیان، عثمانی‌ها، امپراتوری فرانسه (در دوره ناپلیون)، رایش سوم و… بوده است.

نقش شاهین در آثار هنری ایرانیان باستان

 ۱. دوره مس سنگی:

به نظر می‌رسد کهن‌ترین نگاره‌های نقش شاهین در هنر ایران از تل باکون مرودشت باز مانده‌اند (تصویر 1). نقش شاهین در هنر باکون تنوع شکلی بسیاری دارد، اما در بیشتر نمونه‌ها شاهین از روبرو و با بال‌های باز ترسیم شده است.

در تپه یحیی (هزاره ۴ و ۳ پ.م) نقش شاهین بال گشوده با بدنی هاشور خورده بر روی سنگ‌های صابونی خاکستری دیده می‌شود در حالی که به یک سو می‌نگرد (تصویر 2 و3).

 یک پیکره ارزشمند مفرغی از تپه حصار بانو یا ایزدبانویی را بازنمایی می‌کند که دو شاهین بر شانه‌هایش نشسته‌اند (تصویر 4).

۲. دوره مفرغ:

نقش شاهین از مهم ترین نمادها در هنر جیرفت است. تندیس سنگی باشکوهی از این پرنده را که با بال‌های نیمه گشوده و سینه فراخ بر روی تخته سنگی ایستاده و به دوردست می‌نگرد می‌توان یکی از خوش ساخت‌ترین آثار باستانی با نقش شاهین دانست (تصویر 5). در میان تخته بازی‌های جیرفتی چند نمونه را به سان شاهینی با چشمان زرد رنگ تراشیده‌اند که سرش را با غرور به سوی شانه راست خم کرده. دایره‌های روی بدن شاهین جای قرار گرفتن مهره‌های بازی است (تصویر 6 و 7). ظرفی مفرغی از این دوره که در میانش نیم تنه‌ای از یک شاهین نشسته قرار دارد احتمالا کاربرد آیینی داشته است (تصویر 8).

یکی از نقش‌های پرتکرار هنر جیرفت جدال شاهین و مار است. نقش شاهین در میانه قرار دارد و دو ماری که به او یورش آورده‌اند را با چنگال‌هایش گرفته (تصویر 9-11). این نقش را می‌توان برآمده از توجه هنرمند به شکار مار در طبیعت توسط شاهين دانست با اشاره‌ای به یک اسطوره از یاد رفته جیرفتی. داستان جدال شاهین و مار در برخی کتیبه‌های میان رودانی چون درخت هولوپو  و اتانا که احتمالا چند سده پس از ساخت این آثار نوشته شده‌اند نیز روایت شده که بازخوانی آن‌ها می‌تواند به فهم انگاره جدال مار و شاهین یاری بخشد.

یکی از تخته‌های بازی جیرفت که با پیکره‌ای به نقش شاهین دو سر ساخته شده را باید دارای اهمیتی شایان توجه دانست (تصویر 12). ریشه نقش شاهین دو سر را پژوهشگران همواره در آناتولی و هنر پادشاهی هیتی و آغاز به کارگیری این نقش را نیمه نخست هزاره دوم پ.م دانسته‌اند (157 :1989 ,Alexander یا 60 :2010 ,Collins). اما وجود این اثر می‌تواند خاستگاه نقش شاهین دو سر را به یک هزاره پیش از هیتیان و به تمدن گرانسنگ جیرفت برساند.

برای افزودن بر استحکام این نظریه می‌توان به سر تبری نقره‌ای از مجموعه باستانی باختر – مروا (اواخر هزاره 3 پ.م) اشاره کرد که شاهین دو سر را ایستاده و در جدال با یک گراز و یک شیردال نشان می‌دهد (تصویر 13). این اثر نیز سند دیگری برای نپذیرفتن آفرینش بن مایه نقش شاهین دو سر توسط هیتیان است. پرچم مفرغی مهم‌ترین اثری است که در شهداد با نقش شاهین آراسته شده، اما این پرنده را بر روی سفالینه‌های شهداد نیز می‌توان دید (تصویر 14). شاهین بال گشوده بر روی کوزه‌های سفالی از تپه گیان (تصویر 15) و سفالینه‌ای از باختر ایران (تصویر 16) نیز نقش شده است.

 شاهین روی یک مهر مفرغی از حدود ۲۰۰۰ پ.م که در شمال خاوری ایران کشف شده دیده می‌شود (تصویر 17). یک مهر دیگر ایزدبانویی را تصویر می‌کند که همچون تندیس تپه حصار دو شاهین بر شانه و نیز دو شیر در دو سویش دارد (تصویر 18).

 ۳. عیلام:

نقش شاهین بال گشوده بر سفالینه‌های لایه I و II شوش بارها تصویر شده (تصویر 21-19). به نظر می‌رسد در هنر عیلامی شاهین بیش از آن که شکارگر باشد نگاهبان و محافظت کننده است. در میان آویزها و زیورهای شوش نیز نقش شاهین بارها تکرار شده است (تصویر 22).

 بر اثری از جنس قیر، شیر و بزکوهی برای جدال رویارو شده‌اند، در حالی که در پایین این نگاره شاهین از جوجه‌هایش مراقبت می‌کند (تصویر 23). روی کلاهخودی از عیلام میانه ایزدی در میان دو خدای بانو ایستاده و شاهین بر فراز سر آنها بال گشوده است (تصویر 24). حضور نقش شاهین می‌تواند نشانه نگاهبانی نیروهای آسمانی از جنگاوری باشد که این کلاهخود را بر سر می‌نهاده است.

۴. دوره آهن:

بر روی یک ظرف لوله‌دار بازمانده از مارلیک نقش شاهین دو سر در میان دو گوپت ایستاده است (تصویر 25). نقش شاهین را می‌شود بر جام‌های زرین مارلیک نیز دید (تصویر26). نقش یکی از این جام‌ها شاهینی است که یک ماهی را با چنگال‌هایش گرفته و بال‌هایش را بر فراز دو قوچ گسترده است (تصویر27). یک گوشواره زرین از مارلیک نیز با سر شاهین آذین شده (تصویر28).

 یکی از نقش مایه‌های جام زرین حسنلو انسانی است که بر پشت یک شاهین در حال پرواز نشسته است (تصویر29). پرواز به همراه شاهین داستانی رایج در اساطیر جهان باستان است. از حسنلو زیورهایی به شکل شاهین نیز به دست آمده که قلاب کمر یا جامه بوده‌اند (تصویر30). قطعه‌ای زرین به سان سر یک شاهین یا شیردال در زیویه یافت شده که شاید بخشی از یک تکوک بوده (تصویر 31). استفاده از نقش شاهین به عنوان آویز در هنر لرستان نیز رایج بوده (تصویر32).

 بر روی پلاک زرینی که از سده ۸ پ.م باختر ایران به جا مانده است، گرداگرد شاهینی بسیار بزرگ را گوپت‌ها و شیردال‌ها گرفته‌اند (تصویر33). نقش شاهین بال گشوده را بر روی سفال‌های نخودی رنگ دوره آهن سیلک هم می‌توان دید (تصویر34).

 ۵. دوران هخامنشی،پارتی و ساسانی:

نقش شاهینی که با بال‌های باز بر روی لوحی از جنس خمیر لاجورد ترسیم شده (تصویر35) را برخی همان نشان ارتش هخامنشی می‌دانند که نویسندگانی چون هرودوت و کتزیاس از آن سخن گفته‌اند (ن. ک: 12 :1992 ,Sekunda). گرده‌ای که بر روی سر این شاهین رسم شده شاید نشانی از ارتباط او با خورشید باشد، چرا که مصریان نیز این گرده خورشید را بر سر شاهینی که نماد رع بود قرار می‌دادند. اگر این گونه باشد آنچه این شاهین در چنگال‌هایش دارد را باید حلقه شن مصری (نماد پشتیبانی ابدی خدایان) دانست.

یک سردیس هخامنشی از خمیر شیشه نقش شاهینی را با چشم و منقار زرد رنگ نشان می‌دهد (تصویر36). یک شاهین شکوهمند نقش بشقاب زرین هخامنشی است که در همدان یافت شده (تصویر37). چند آویز طلایی به سان شاهین از دوره هخامشی به دست آمده که یکی از آنها ماری را شکار کرده است (تصویر38-39). از کاخ داریوش در شوش نیز گردن آویزهای سیمین و زرینی به سان شاهین کشف گردیده (تصویر40-41).

بر یک قبه آذینی از گنجینه پازیریک، سر دو شاهین استادانه در هم تنیده شده (تصویر42). در آثار چوبی (تصویر43) و فلزی (تصویر44) این مجموعه نقش شاهین از روبرو با پرهای کوچک روی بدن و پرهای بلند روی دم و بال‌ها بازنمایی شده است.

نقش یک قلاب کمر زرین گوهرنشان پارتی عقابی است که قوچی را شکار کرده (تصویر45). یک آویز زرین پارتی نقش شاهین باشکوهی را تصویر می‌کند که یک بزکوهی را در چنگال‌هایش گرفته (تصویر46). در اثری دیگر از این دوران شاهین آهویی را شکار کرده که اندامی بزرگتر از خود او دارد (تصویر47). یک زیور زرین دیگر از دوره پارتی مردی را تصویر می‌کند که بر پشت شاهین نشسته (تصویر48)، با توجه به اسلوب یونانی گونه این اثر شاید بتوان آن را نشانگر داستان زیوس و گانیمده دانست.

نقش شاهین نماد شهر هاترا در دوره پارتی بوده است. یک تندیس بزرگ سنگی از شاهینی در حال پرواز (تصویر49) بر دیوار شهر قرار داشته است (صفر، ۱۹۷۴: ۱۴۳). از هاترا یک شاهین سنگی با سر شکسته به دست آمده بود، که دو مرد زیر پایش با افراشتن دست راست او را تقدیس می‌کردند (تصویر50). بزرگی این پرنده و رفتار پراحترام نیایشگران نشانگر اهمیت نقش شاهین در اندیشه مردمان هاترا است. در یک تندیس سنگی دیگر شاهینی درشت پیکر در کنار شاه هاترا ایستاده است، در حالی که به سر و اندام پرنده زیورهای گوناگون آویخته شده (تصویر51).

شاهان پارتی علاقه بسیاری داشته‌اند به نقش کردن شاهین بر پشت یا روی سکه‌هایشان که می‌تواند تلاش برای بازنمایی فرهمندی شاهانه باشد. در برخی از این نمونه‌ها شاهين بر شانه پادشاه نشسته و در برخی دیگر بال‌هایش را فراز سر او گسترده است (تصویر52-57).

بن‌مایه نقش شاهین شکارگر بر روی بسیاری از ظرف‌های زرین و سیمین دوره ساسانی نقش گردیده است (تصویر58-60). در یک اثر ویژه از این دوره شاهینی بسیار بزرگ گرداگرد بانویی بال گسترده است. به نظر می‌رسد دست‌ها، پاها و شانه بانو با بندهایی به شاهین بسته شده تا بتواند همراه او پرواز کند (تصویر 61).

بال‌های وارغن (نماد فره ایزدی) که در مقاله «اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان» به بازنمایی پرتکرارش بر تاج و سکه‌های شاهان ساسانی اشاره شد، در گچبری‌های تیسفون نیز دیده می‌شود. یکی از این نقش مایه‌ها الهام بخش طراحی نشان دانشگاه تهران توسط شادروان محسن مقدم بوده است (تصویر62). یک زیور ساسانی یافت شده در املش به سان انسانی نشسته بر پشت شاهین ساخته شده است (تصویر63). نقش شاهین را ساسانیان بر مهرهای خویش نیز نقش زده‌اند (تصویر64)

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Alexander, Robert, L., (1989), A Great Queen on the Sphinx Piers at Alaca Hüyük, Anatolian Studies, 39.
  2. Collins, Billie Jean, (2010), Animal Mastery in Hittite Art and Texts, In: The Master of Animals in Old World Iconography, Ed. Derek B. Counts and Bettina Arnold, Main Series, Number 24, Budapest:
  3. Sekunda, Nick, (1992), The Persian Army, 560-330 BC, Oxford: Osprey Publishing
  4. صفر، فواد، علی محمد مصطفى، (۱۹۷۴)، الحضر، مدينة الشمس، بغداد: وزارت الاعلام، مدیریت الآثار العامة.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

بررسی جلوه‌هایی از کهن الگوی نماد شاهین در اساطیر و آثار تمدن‌های بین‌النهرین، مصر، آناتولی، هند و یونان

مردمان خاور باستان در اساطیر و باورهای خود، همواره جایگاه ویژه‌ای برای پرندگان شکاری تیز چنگال و بلند پرواز به عنوان پادشاه آسمان قائل بوده‌اند. به همین سبب نماد شاهین در آثار مردمان این خطه بسیار پر تکرار است.

هوروس خدای بزرگ مصریان با نماد شاهینی تصویر می‌شده که حلقه شن نماد پشتیبانی ابدی خدایان را به چنگال گرفته. عقاب دو سر از مهم‌ترین نمادهای هیتیان بوده است. این پرنده را در هند گاندا بروندا نامیده‌اند و او را یکی از تجلیات ویشنو می‌دانند. شاهین پرنده محبوب زیوس خدای آسمان در اندیشه یونانی است. تا امروز هم هنوز نماد شاهین نشان نیرومندی و شهریاری به شمار می‌رود.

البته لازم به ذکر است که پرندگان شکاری گونه‌های متنوعی چون شاهین، باز، عقاب، قوش، طرلان، شهباز، آلوه و…دارد که در این مقاله از شاهین برای همه آنها استفاده می‌شود.

نماد شاهین در اندیشه و هنر تمدن‌های باستانی

 1. میانرودان:

نماد شاهین شکارگر نیز بر روی آثار تمدن اوروک نقش شده است (تصویر1). چند کتیبه کهن به زبان بابلی (از شوش و تل حرمل) و آشوری (از آشور و نینوا) درباره اتاناشاه سومری شهر کیش سخن می‌گویند که شاهینی را از مرگ بر اثر گرسنگی نجات می‌دهد. شاهین برای قدردانی او را بر پشت خود می‌نشاند و در جستجوی گیاه زندگی به آسمان می‌برد (189 :2000 ,Dalley). این داستان در یک مهر اکدی از ۲۲۵۰ پ.م تصویر شده است (تصویر2).

نقش یک عاج کند نوآشوری بزی است که نماد شاهین از یک سو و شیر از سوی دیگر بر او یورش آورده‌اند (تصویر3). نماد شاهین بر روی این عاج کندها گاهی به سان هوروس مصری تصویر شده (تصویر4).

عنقا (در عربی به معنای زن گردن دراز) پرنده‌ای است افسانه‌ای در اساطیر عرب که ریشه یونانی و ویژگی‌های همسان باققنوس دارد. در رسالات اخوان الصفا عنقا چنین وصف شده که بزرگترین پرنده‌ها است. سری سترگ و منقاری چون کلنگ آهنی دارد. بال‌های عظیمش را چون بادبانی می‌گشاید و گاوها را همچون موش از زمین بر می‌دارد (234 :1995 ,Ikhwan).

درعجایب المخلوقات آمده هنگامی که زمان تخم گذاشتن عنقای ماده می‌رسد، او بسیار بیمار می‌شود و عنقای نر بر او آب دریا می‌پاشد تا بهبود یابد. تخم عنقا پس از ۱۲۵ سال ترک بر می‌دارد و عنقایی بالغ از آن بیرون می‌آید.(قزوینی، ۱۹۸۱: ۴۵۶). پس از زادن عنقای جدید یکی از والدین خود را در آتش می‌سوزاند تا همواره یک جفت عنقا در جهان باشد.

با آن که تفاوت‌ها میان عنقا و سیمرغ آشکار است، نام این پرنده در ادبیات پارسی بارها به اشتباه به جای سیمرغ استفاده شده است.

رُخ نیز نام شاهینی غول پیکر در روایت‌های عربی همچون داستان سندباد در هزار و یک شب است که می‌تواند یک فیل را در چنگال‌هایش حمل کند. ابن بطوطه او را به کوهی که بر فراز دریای چین پرواز می‌کند تشبیه کرده.(Yule, 1913: 146)

 ۲. مصر:

هوروس خدای بزرگ مصریان با نماد شاهین یا مردی با سر شاهین تصویر می‌شده است (تصویر5). معنای هر دو نام او (هوروس و نِخِنی) شاهین است. او فرمانروای آسمان و خدای نیرومند جنگ و شکار است (164 :2002 ,Meltzer). از کهن‌ترین بازنمایی‌های هوروس نقش لوح نارمر است که در آن به سان شاهین به دشمنان نارمر هجوم آورده (تصویر6). هوروس در بیشتر آثار حلقه‌ای به چنگال گرفته که در زبان مصری شن (به معنای حلقه و احاطه) نامیده می‌شود (تصویر7). معنای این نماد حمایت ابدی خدایان از شخصی است که نام یا تصویرش در میان یا زیر حلقه شن (تصویر8-9) قرار گرفته است (106 :2007 ,Kemp).

هوروس نماد پادشاهی بر سراسر سرزمین مصر است بنابراین در بسیاری از آثار با تاج مصر متحد تصویر شده (تصویر10-11). پادشاهان مصر برای به دست آوردن پشتیبانی هوروس، نماد شاهین را به شکل آویز، گردنبند یا پلاک سینه (تصویر12-15) به همراه داشته، یا آن را روی مهرشان بر بالای نام خود تصویر می‌کرده‌اند (تصویر16).

رَع خدای بزرگ خورشید مصریان (تصویر17) نیز گاه با نماد شاهینی تصویر می‌شد که گرده خورشید را بر سر دارد (179 :2005 ,Hart). اهمیت این پرنده برای مصریان چنان بوده که گاه شاهین‌های درگذشته را مومیایی کرده (تصویر18) و در تابوت نهاده‌اند (تصویر19). این جانوران مومیایی شده را که در مقابر مصری کشف می‌شوند همراهان و محافظان فرعون در جهان دیگر می‌پنداشته‌اند.

۳. آناتولی و لوانت:

نماد شاهین دو سر از مهم‌ترین نمادهای هیتیان بوده است. مهری از بغازکوی بازمانده از ۱۸۰۰ پ.م (تصویر20) نشان می‌دهد که هیتی‌ها از آغاز تمدنشان این نقش را به کار می‌برده‌اند. اما همان گونه که در بالا گفته شد با توجه به یافته‌های کهن‌تر از جیرفت و باختر-مرو می‌دانیم که استفاده از این نقش پیش از دوره هیتی هم رایج بوده است.

نماد شاهین دو سر در کناره ورودی سنگی دروازه شیران بغازکوی (۱۴۵۰ پ.م) نیز تصویر شده، در حالی که دو خرگوش را به چنگ گرفته (تصویر 21).

در سنگ نگاره یازیلی کایا (۱۳۰۰ پ.م) دو شاهزاده بر پشت شاهینی دو سر ایستاده‌اند (تصویر22). از همین دوره مهری در دست است که این مرغ افسانه‌ای را بر فراز سایر جانوران نشان می‌دهد (تصویر23). یک سنجاق سر اورارتویی با سر سه شاهین پیوسته به هم آذین شده است (تصویر24). اهمیت نماد شاهین به عنوان نمادی شاهانه در این منطقه همواره حفظ می‌شود و بعدها به امپراتوری رم نیز انتقال می‌یابد. نقش این پرنده نیرومند را می‌توان بر پشت سکه‌ای از دولت شهر پونتوس (تصویر25) در آناتولی (سده ۴ پ.م) و تندیسی بازمانده از پترا (تصویر26) در اردن (سده نخست م.) باز یافت.

۴. هند:

عقاب دو سر در هند گاندا بروندا نامیده می‌شود (تصویر27). هندوان او را یکی از تجلیات ویشنو خدای بزرگ نگهدارنده جهان می‌دانند. این عقاب که نماد پادشاهی میسور نیز بوده است، گاه در حالی که دو شیر را با منقارهایش و دو فیل را با چنگال‌هایش شکار کرده تصویر می‌شود (تصویر28).

۵. یونان:

شاهین زرینی که در کرت یافت شده چنان شباهتی به آویزهای زرین هوروس دارد که می‌توان آن را ساخته شده در مصر دانست (تصویر29).

نماد شاهین بر روی سفال‌ها (تصویر30) و زیورهای زرینی (تصویر31) از آتن سده ۷پ.م نقش شده. از پلا (سده ۴ پ.م) نیز تندیسی یافت شده است از شاهینی با بال‌های گشوده (تصویر32).

 شاهین پرنده محبوب زیوس است، درباره این پرنده که به یونانی آتيوس ديوس نامیده می‌شود، روایتی افسانه‌ای به جا مانده است. زیوس پادشاه آتیکا به نام پریفاس را به شاهین بدل می‌کند تا فرمانروای همه پرندگان باشد (118 :1992 ,Liberalis). بر یک سفال آتیک، آتيوس ديوس روی عصای زیوس نشسته است (تصویر33). تندیسی مرمرین از او در دوره رمی به نیایشگاه زیوس در دیون پیشکش شده (تصویر34)

زیوس خود نیز هنگامی که قصد ربودن گانیمده را دارد به پیکر یک شاهین سترگ در می‌آید و او را بر پشت می‌نشاند (تصویر35-36).

به جرم آن که پرومته آتش را به انسان‌ها هدیه کرده، زیوس او را به سختی کیفر می‌دهد. او را در کوه‌های قفقاز به زنجیر می‌کشند، عقابی هر روز جگر او را می‌خورد و هر شب جگر بازسازی می‌شود. تا آن که هرکول پس از کشتن عقاب، پرومته را نجات می‌دهد (تصویر37).

ققنوس (تصویر38) پرنده‌ای افسانه‌ای است هم اندازه شاهین، که جفتی ندارد و پس از به سر آمدن عمر درازش بر آتش می‌نشیند و فرزندش از خاکستر او زاده می‌شود (10 :1972 ,Van der Broek).

ریشه اسطوره یونانی ققنوس احتمالا به پرنده افسانه‌ای مصریان بتو باز می‌گردد که پرنده‌ای خورشیدی و همبسته با آفرینش و باززایی و مرتبط با خدایانی چون رع، آتوم و اوزیریس بوده و در نیایشگاه هلیوپولیس ستایش می‌شده (14 :1972 ,Van der Broek).

۶ . نوشتارهای سامی:

برپایه کتاب مقدس آنها که امیدشان را به خداوند حفظ کنند همچون عقاب بر بلندای جهان پرواز خواهند کرد (اشعيا، ۴۰: ۳۱). زندگیت را از نیکی‌ها سرشار کن تا چون عقاب نیروی جوانی دوباره یابی (مزامیر،۵:۱۰۳)

سنت جان (یوحنا) انجیل نگار در هنر مسیحی با نماد شاهین (عقاب) تصویر می‌شود.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Dalley, Stephanie, ed., (2000), Myths from Mesopotamia, Creation, The Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford: Oxford University Press.
  2. Ikhwän as-ssafa, (1995), Les Epitres des frères de la pureté, texte intégral de cinq volumes avec une préface critique par Dr. Aref Tamir, Paris: Edition Ouidat
  3. قزوینی، زکریا محمد، (۱۹۸۱)، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: منشورات دار آفاق الجديده
  4. Yule, Henry, (1913), Cathay and the way thither: being a collection of medieval notices of China, London: Hakluyr Society.
  5. Meltzer, Edmund, S., (2002), Horus, In D. B. Redford Ed., The ancient gods speak: A guide to Egyptian religion, New York: Oxford University Press.
  6. Kemp, Barry, (2007), Ancient Egypt, Anatomy of a Civilisation, Oxford: Routledge.
  7. Hart, George (2005), The Routledge dictionary of Egyptian gods and goddesses, London: Routledge.
  8. Liberalis, Antoninus, (1992), The Metamorphoses of Antoninus Liberalis: A Translation with Commentary, Edited and translated by Francis Celoria, Hove: Psychology Press.
  9. Van der Broek, R., (1972), The Myth of the Phoenix: According to Classical and Early Christian Traditions, trans, L., Seeger, Leiden: Brill.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

5 پرنده اساطیری ایران باستان

5 پرنده اساطیری ایران باستان

مجسمه سنگی پرنده اساطیری

5 پرنده اساطیری ایران باستان

نگاهی به پرندگانی همچون کَرشِفت، سیمرغ، چَمروش، پَرودَرش و هما در اسطوره‌ های ایران باستان

پرنده در نوشتارها و اساطیر ایرانیان باستان حضور بسیار مهمی دارند از جمله مهمترین آنها شاهین است که مردمان خاور باستان آن را بلند‌پروازتر و تیزچنگال‌تر از همه مرغان و پادشاه بی‌رقیب آسمان دانسته‌اند. این پرنده باشکوه در گذر تاریخ نماد بسیاری از قدرت‌های جهانی و نشانی برای نیروی شهریاری و فرمانروایی بوده است. بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان از شهداد شاهینی بال گسترده و او را نشانه نقش شده بر پرچم ارتش هخامنشی دانسته‌اند.

به سبب این ارزش نمادین، در این مقاله به معرفی اجمالی‌ برخی از مهم‌ترین پرنده‌های اساطیری می‌پردازیم.

پرنده های اساطیری در ایران باستان

1.کَرشِفت :

کرشفت (به اوستایی: کرشیپتَر، به معنای تیزپرواز) رَد و سرور همه مرغان است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۱). مرغی است که سخن گفتن می‌داند. او دین به وَر جم‌کَرد (پناهگاه بزرگی که جم به فرمان اهورامزدا ساخت تا مردمان و جانوران را از زمستان کشنده دیوداده نجات دهد) برد و رواج بخشید (وندیداد، فرگرد ۲، بند ۴۲)، از این رو بدانجا اوستا را به زبان مرغان خوانند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۴).

در مینوی خرد سرور مرغان چهرآب (یا چَخروای) نامیده شده (مینوی خرد، پرسش ۶۰، بند ۹). دارمستتر این پرنده را نماد آذرخش دانسته، اما بیشتر پژوهشگران کرشفت و چهرآب را نام‌های دیگری برای باز یا شاهین می‌دانند (تفضلی، ۱۳۹۱: ۱۱۱؛ و بهار، ۱۳۷۵: ۱۸۰). او یکی از هفت موجودی است که نماد این جهانی امشاسپند بهمن (اندیشه نیک) هستند و به همپرسگی (دیدار) اهورامزدا می‌روند و همچون مردمان سخن می‌گویند (گزیده‌های زادسپرم، بخش ۲۳).

2.سیمرغ:

 سیمرغ (به اوستایی: مَرغوسَئِنَ، به پهلوی: سِن مورو) پرنده‌ای اساطیری است که در اوستا ستوده شده: «بشود که پیروزی و فر بهرام این خانه و گله گاوان را فرا گیرد، همان سان که سیمرغ و ابر بارور کوه‌ها را فرا می‌گیرند» (بهرام یشت، کرده ۱۵، بند ۴۱).

در بندهش بزرگ‌ترینِ پرنده‌ها خوانده شده، و نخستین مرغی که مزدا آفرید. او فرزندش را به پستان شیر می‌دهد. آشیانش بر فراز درخت بس تخمه در میانه دریای فراخكرت است (بندهش، بخش ۹، بندهای ۹۵، ۹۷، ۱۱۵ و ۱۲۱). هرگاه برخیزد هزار شاخه بر آن درخت بروید، و چون بنشیند هزار شاخه از آن بشکند (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۳۹). سیمرغ نیز یکی از هفت موجودی است که به عنوان نماد امشاسپند بهمن (اندیشه نیک) به همپرسگی اهورامزدا می‌روند (گزیده‌های زادسپرم، بخش ۲۳).

اسب زریر به سبب نیرو و شتابش سیمرغک خوانده می‌شود (یادگار زریران، بند ۸۴).

در برخی روایات بعدی چون داراب هرمزدیار (اون والا، ۱۹۲۲) و سد در بندهش (مودی، ۱۹۰۹) سیمرغ دشمنی دارد به نام کَـمَک، پرنده ای که با گشودن بال‌هایش زمین را تاریک و بی‌باران می‌سازد. جدال سیمرغ با کَـمَک یادآور جنگ ایندرا و بهرام با دیوان خشکسالی است.

اگر سَئِنَ در واژه سیمرغ هم ریشه با آسِن (آهن) باشد، نام او را می‌توان به پرنده‌ای آهنین برگرداند. اما اگر هم ریشه با سيِنَ سانسکریت (به معنی عقاب) باشد، این پرنده را نیز باید گونه‌ای شاهین دانست.

در نوشتارهای حماسی دوره اسلامی چون شاهنامه، گرشاسپ نامه و فرامرز نامه ویژگی‌های برخی پرنده‌های اساطیری دیگر (به ویژه وارغن ایرانی، فنگ هوانگ چینی، ققنوس مصری – یونانی و عنقای عربی) به سیمرغ افزوده می‌شود و آشیانه او به فراز کوه البرز انتقال می‌یابد. سپس با کتاب‌هایی چون رساله الطیر پورسینا (و برگردان آن توسط شیخ اشراق) و منطق الطیر عطار، بزرگی نام این پرنده افزون‌تر شده و دارای کرامات معنوی می‌گردد.

در دوره معاصر پژوهشگران برخی جانداران ترکیبی افسانه‌ای نقش شده بر روی آثار هنری همچون گوپت و شیردال (به ویژه شیردال‌های هنر ساسانی) را نیز سیمرغ خوانده‌اند، و سپس به این تناقض بر خورده‌اند که این تصاویر با توصیف سیمرغ در نوشتارها متفاوت است (ن. ک: طاهری،۱۷:۱۳۸۸؛ یا 286 :1977 ,Mode). اما باید دانست که در هیچ یک از نوشتارهای کهن ایرانی سیمرغ به عنوان جانداری ترکیبی توصیف نشده. نگاره‌هایی از منافع الحيوان دوره ایلخانی (تصویر 1) و شاهنامه تهماسبی دوره صفوی (تصویر 2) نشان می‌دهد که نوشتارهای دوره اسلامی نیز سیمرغ را هرگز به عنوان پرنده ‌ای از برهم نهادن انسان یا جانوران گوناگون چون شیر یا گاو معرفی ننموده‌اند.

3. چَـمروش:

چَـمروش یا چینامروش پرنده‌ای است که به اندازه همه مرغان میان آسمان و زمین ارزد، به جز سیمرغ (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۲). چینامروش در نزدیکی درخت بس تخمه (در این مطلب بخوانید) دورکننده غم می‌نشیند و کارش این است که تخم‌هایی را که از درخت فرو ریزد، او برچیند و آنجا که بیشتر آب را می‌ستاند بپراکند، تا بیشتر آب را با همه آن تخم‌ها بستاند و با آن باران به جهان ببارد. (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بندهای ۴۰ – ۴۲).

بندهش چمروش را نگهبان مرز سرزمین‌های ایرانی دانسته. او مردمان انیرانی را که از کوه البرز برای زیان رساندن و کندن و نابود کردن راهی سرزمین‌های ایرانی می‌شوند از زمین بر می‌چیند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۴).

۴. پَـرودَرش:

به معنای پیش بین؛ این نام لقب خروس نماینده ایزد سروش بر زمین است، که فروغ روز را پیش از دیگران می‌بیند و با آوای خود مژده دمیدن بامداد را می‌دهد تا مردمان به نیایش و کار برخیزند. نام خروس به سبب بانگی که بر می‌آورد با خروش هم ریشه است. (دوستخواه، ۱۳۷۱: ۹۵۶).

او هنگام بامداد پگاه بانگ بر می‌دارد: «ای مردمان، به پا خیزید و بهترین اشه را بستایید که دیوان را فرو افگند. اینک بوشاسپ درازدست بر فراز سر شما آید و همه آفریدگان را دگرباره به خواب فرو برد» (وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۱۶). کسی که به مهربانی و پرهیزگاری یک جفت پرودرش به مردی نیکوکار هدیه دهد، چنان است که خانه‌ای با صد ستون داده باشد (وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۲۸).

۵. هما:

هما یا مرغ استخوان خوار گونه‌ای کرکس بزرگ است که در بلندای کوهسارهای آفریقای جنوب اروپا و بخش‌هایی از آسیا زندگی می‌کند. در ایران شمار این پرنده باشکوه بسیار کاهش یافته و در سال‌های گذشته تنها چند نمونه در دره لار و درگز دیده شده است. گرچه به نام این پرنده در نوشتارهای پیش از اسلام اشاره‌ای نشده، اما در دوره اسلامی جایگاه برجسته‌ای می‌یابد. به ویژه برپایه این باور که سایه‌اش بر سر هر کس بیفتد به خوشبختی و کامرانی و حتی شهریاری خواهد رسید.

«همی بر سرش داشت سایه ز فر

همای سپهری بگسترد پر»           «فردوسی»

«همای گو مفکن سایه شرف هرگز

بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»      «حافظ»

هما را پرنده‌ای می‌پنداشته‌اند که تمام عمرش را به پرواز بر فراز بلندترین قله‌ها می‌پردازد و هرگز بر زمین فرود نمی‌آید (30 :2006 ,Green). در دربارهای اسلامی از پرهای خوش رنگ هما برای زینت تاج شاهان استفاده می‌شده است (30 :2004 ,.Schimmel et al) که می‌تواند بازمانده رسم ساسانی قرار دادن بال وارغن (به عنوان نماد فره) بر تاج یا سربند شاه باشد.

هواپیمایی ملی ایران از سال ۱۳۴۰ ه.خ واژه هما را که برگرفته از ابتدای حروف نام این شرکت و همسان با نام پرنده خوشبختی بود، استفاده کرده است. نشان هما که توسط ادوارد زهرابیان با الهام از پیکر یک شیردال از سرستون‌های پارسه طراحی شد، سبب گردیده این انگاره (که ترکیبی از سر شاهین، گوش‌های گاو و پای شیر است) به اشتباه حتی از سوی پژوهشگران به عنوان تصویر پرنده هما پنداشته شود. اما باید دانست که هما پرنده‌ای واقعی است، و این نگاره به جاندار افسانه‌ای شیردال تعلق دارد که در بخش دهم بررسی خواهد شد.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. تفضلی، احمد، (۱۳۹۱)، مینوی خرد، تهران: توس
  2. اون والا، مانگ رستم، (۱۹۲۲)، روایت داراب هرمزدیار، بمبئی.
  3. طاهری، علیرضا، (۱۳۸۸)، تاثیر تصویر سیمرغ هنر ساسانی بر روی هنر اسلامی، بیزانس و مسیحی، مجله هنرهای زیبا، شماره ۳۸.
  4. Mode, Heinz, (1977), Demons et Animaux Fantastiques, Paris: Librarie G. Kogan.
  5. دوستخواه، جلیل، (۱۳۷۱)، اوستا: کهن ترین سرودها و متن های ایرانی، تهران: مروارید.
  6. Green, Nile, (2006), Ostrich Eggs and Peacock Feathers: Sacred Objects as Cultural Exchange between Christianity and Islam, Al Masaq: Islam and the Medieval Mediterranean, 18. 1.
  7. Schimmel, Annemarie, Corinne Attwood, Burzine Waghmar, (2004), The Empire of the Great Mughals: History, Art and Culture, London: Reaktion.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نقش شاهین در آثار هنری ایران باستان

نقش شاهین در آثار هنری ایران باستان

نگاهی به آثار هنری برآمده از کهن الگوی نقش شاهین در ادوار مختلف باستانی فلات ایراننقش شاهین، پرنده شکاری بلند پرواز و تیزچنگال به عنوان پادشاه بی‌رقیب آسمان، حضور پررنگی در اندیشه و آثار ایرانیان باستان دارد. هر چند پرندگان شکاری گونه‌ها و سرده‌های متفاوتی چون شاهین،...

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

بررسی جلوه‌هایی از کهن الگوی نماد شاهین در اساطیر و آثار تمدن‌های بین‌النهرین، مصر، آناتولی، هند و یونان مردمان خاور باستان در اساطیر و باورهای خود، همواره جایگاه ویژه‌ای برای پرندگان شکاری تیز چنگال و بلند پرواز به عنوان پادشاه آسمان قائل بوده‌اند. به همین سبب نماد...

5 پرنده اساطیری ایران باستان

5 پرنده اساطیری ایران باستان

نگاهی به پرندگانی همچون کَرشِفت، سیمرغ، چَمروش، پَرودَرش و هما در اسطوره‌ های ایران باستانپرنده در نوشتارها و اساطیر ایرانیان باستان حضور بسیار مهمی دارند از جمله مهمترین آنها شاهین است که مردمان خاور باستان آن را بلند‌پروازتر و تیزچنگال‌تر از همه مرغان و پادشاه...

اشتراک خبرنامه

اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان

اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان

نقش فروهر با بالهای شاهین- تخت جمشید

اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان

نگاهی به سه اسطوره پرنده شاهی، وارغن و فره ایزدی که روایتگر اهمیت شاهین در بین مردمان ایران باستان است.

شاهین را مردمان خاور باستان پادشاه بی‌رقیب آسمان دانسته‌اند. این پرنده باشکوه در گذر تاریخ نماد بسیاری از قدرت‌های جهانی و نشانی برای نیروی شهریاری و فرمانروایی بوده است. بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان از شهداد، شاهینی بال گسترده و او را نشانه نقش شده بر پرچم ارتش هخامنشی دانسته‌اند. وارغَن شاهینی است همبسته با بهرام خدای جنگاوران. فره ایزدی به پیکر وارغن از شاهان گناهگار می‌گریزد.

گرچه پرندگان بزرگ شکاری که در دو راسته قوشیان و شاهین سانان جای می‌گیرند، صدها سرده و گونه متفاوت دارند، و در ادبیات پارسی نیز نام‌های گوناگونی همچون شاهین، باز، عقاب، قوش، طرلان، شهباز، آلوه و… برای آنها به کار رفته، اما به نظر می‌رسد در نمادشناسی هنر خاور باستان همه این واژگان به یک پرنده بزرگ و نیرومند اشاره دارد که بلند پروازتر و تیزچنگال‌تر از همه مرغان و پادشاه بی‌رقیب آسمان است.

شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان:

1 . پرنده شاهی:

این پرنده باشکوه از زمان ایرانیان باستان شاهین به معنای شاهانه نامیده‌اند. لقبی که از ارتباط این پرنده با نیروی شهریاری و فرمانروایی حکایت دارد، زیرا او پادشاه مرغان است.

«هزار کبک ندارد دل یکی شاهین

 هزار بنده ندارد دل خداوندی»             «شهید بلخی»

شاهین در دربارها نامی رایج برای پسران بوده و برخی از استحکامات نظامی را به عنوان مکان‌هایی تسخیرناپذیر، شاهین دژ یا شاهین قلعه نام نهاده‌اند.

در اساطیر پهلوی اورمزد به شاهین برای میل سیری ناپذیرش در شکار مرغان عتاب می‌کند (بندهش، بخش ۹، بند ۹۸).در ایران باستان شاهین ‌های دست آموز را شاهان از دیرباز در شکار به همراه داشته‌اند. بهترین گونه این پرندگان شکاری باز سپید بوده که آن را شاهباز یا شهباز نامیده‌اند.

«فرخ آن شاهـــباز کز پی صـــید

 ســــاعد شه مقام او زیـــــبد»           «خاقانی»

 «ز چنگال شهـــباز نیروش چــــرخ

 زبون چون کبــوتر به چنگ عقــاب»            «هاتف اصفهانی»

بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان با قدمت ۴۵۰۰ سال که در شهداد کشف شده شاهینی با بال‌های گشوده قرار دارد (تصویر ۱). وجود این پرچم به همراه کشف شواهد دیگری از جایگاه برجسته شاهین و عقاب برای مردمان تمدن‌های باستانی چون تپه یحیی، جیرفت و شهداد می‌تواند نشانگر پذیرش شاهین به عنوان نمادی شاهانه برای مردمان فلات مرکزی ایران در آن دوران باشد.

کی‌کاووس پادشاه کیانی، بنا بر بندهش (بخش ۱۸، بند ۲۱۲) به آسمان پرواز می‌کند. در شاهنامه کیکاووس به‌یاری چهار عقابی که بر تخت می‌بندد موفق به پرواز می‌شود (تصویر ۲).

«از آن پس عقاب دلاور چهار

 بیاورد و بر تخت بست استوار»

این داستان همسانی‌هایی با اسطوره باستانی اتانا دارد که در آن اتنا، پادشاه شهر سومری کیش در آغوش یک عقاب به آسمان(بهشت) پرواز می‌کند. (تصویر 3)

بسیاری از پژوهشگران شاهین را نماد نشسته بر بیرق‌های نیروی نظامی هخامنشی می‌دانند (ن. ک: پورداوود، ۱۳۸۶: ۲۹۶؛ و ملک زاده بیانی، ۱۳۴۵: ۲۰). گزنفون در آنابازیس از شاهینی زرین با بال‌های گشوده برفراز یک نیزه یاد کرده که در دوره هخامنشی پیشاپیش لشگریان حمل می‌شده (1839:1.10.12 ,Xenophon)

به گفته او در کوروپدیا این پرچم هنگامی که سپاه در جایی فرود می‌آمد بر فراز خیمه شاه افراشته می‌شد ( 8.3.12:1914 ,Xenophon). به گزارش هرودوت ایرانیان باستان گرداگرد این درفش در آتش دان‌ها آتش مقدس می‌آفرخته‌اند (‌7.40 :1987 ,Herodotus).

رسم پادشاهان روم باستان بر آن بود که هنگام حرکت، شاهین ها بر فراز سر آنان پرواز می‌کردند و هرجا که شاه فرود می‌آمد آنها نیز فرود می‌آمدند و نزد سلاطین عرب از علایم بزرگی این بود که هنگام حرکت موکب، شاهین ها را بر فراز خود به پرواز در آورند (قلقشندی، ۱۹۱۰: ۵۸).

۲. پرنده بهرام (وارِغنَ):

 پرنده ‌ای که در نوشتارهای باستانی اوستا وارغن نامیده شده همان باز یا شاهین است (کریستن سن، ۱۳۶۷: ۲۵۴). نام این پرنده برگرفته از واژه وَرِثرَغنَ است که از وریتره‌هن در زبان‌های هندو_ایرانی آمده و در پارسی میانه به ورهرام و بهرام (نام خدای جنگ) بدل شده (510 :1989 ,Gnoli).

بهرام در هفتمین تجلی خود به کالبد وارغن به دیوان یورش می‌برد. وارغن در میان پرندگان تندترین و در میان بلندپروازان سبک پروازترین است (بهرام یشت، کرده ۷، بند ۱۰). در میان جانداران تنها اوست که خود را از تیر پرّان تواند رهانید. اوست که سپیده‌دمان شهپر‌آراسته به پرواز درآید. اوست که در تنگه‌های کوهساران، بر ستیغ کوه‌ها، در ژرفای دره‌ها و بستر رودها، بر شاخسار درختان شهپر بپساود و به بانگ مرغان گوش فرا دهد (بهرام یشت، کرده ۷، بندهای ۲۰ و ۲۱).

پری از مرغ وارغن بزرگ شهپر بجوی و آن را بر تن خود بسای و بدان پر جادوی دشمن را ناچیز کن. کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد، هیچ مرد توانایی او را از جای به در نتواند برد و نتواند کشت. آن پر به او پناه دهد و بزرگواری و فرّ بسیار بخشد (بهرام یشت، کرده ۱۴، بندهای ۳۵ و ۳۶).

او در بهرام یشت «مرغکان مرغ» نامیده شده، تعبیری چون موبدان موبد یا شاهنشاه و نشان برتری داشتن وارغن بر تمامی پرندگان.

۳. نماد فره:

 فره ایزدی (خُوَرَ، خُوَرنَ) شکوه و فروغی برآمده از پشتیبانی خداوند است که به شاه دادگر و نیکوکار داده می‌شود، اما اگر دل به غرور و گناه بسپرد فره ایزدی به سان وارغن از او می‌گریزد.

«چنان شاه پالوده گشت از بدی

                              که تابید از او فره ایزدی»          «فردوسی»

بگردد همی از ره بخردی

                               ازو دور شد فره ایزدی»          «فردوسی»

فره ایزدی به پیکر وارغن از جمشید می‌گریزد، زیرا او دهان به دروغ آلوده است. این فر را نخست مهر، دوم فریدون و سوم گرشاسپ برگرفتند و به شهریاری رسیدند. اژیدهاک و افراسیاب در گرفتن آن ناتوانند و این فره ایزدی همیشه از آن تیره‌های ایرانی باقی می‌ماند (زامیاد یشت، بندهای ۳۴ – ۶۴).

بر تاج برخی شاهان ساسانی چون خسرو پرویز (تصویر 4)، اردشیر سوم (تصویر 5) و پوراندخت (تصویر 6) بالهای وارغن دیده می‌شود که نشانی از فرهمندی شاه و حمایت بهرام خدای جنگاوران از اوست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. پورداوود، ابراهیم (۱۳۸۶)، فرهنگ ایران باستان، تهران: اساطیر.
  2. ملک زاده بیانی، ملکه، (۱۳۴۵)، شاهین نشانه فر ایزدی، مجله بررسی های تاریخی، سال هفتم، شماره 1
  3. Xenophon, (1839), Anabasis, transl. by Edward Spelman, New York: Harper & Brothers
  4. Xenophon (1914), Cyropaedia: The Education of Cyrus, Miller, Walter, ed., London: William Heinemann Ltd.
  5. Herodotus, (1987), The History, transl. by University of Chicago Press.
  6. قلقشندی، شهاب الدين أحمد، (۱۹۱۰) صبح الاعشى في صناعة الإنشا، قاهره امیریه
  7. کریستن سن، آرتور، (۱۳۶۷)، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: امیرکبیر
  8. Gnoli, Gherardo, (1989), Bahram in old and middle Iranian texts, Encyclopaedia Iranica 3, New York: Routledge & Kegan Paul.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نگاهی به روش‌های نماد و نشانه‌ شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن‌ الگوها

اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینه‌دار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرک‌های گلی سراب و على کش و زاغه، نقش‌های مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگاره‌های بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچه‌ها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.

ایستادن در رهگذار شکل گیری مهم‌ترین تمدن‌های تاریخ، خاک فلات ایران را سم‌کوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانه‌های ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگی‌های برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعل‌‎های افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.

با این وجود بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون می‌کند.

نقش برجسته نمادین تخت جمشید

انسان، جاندار نمادپرداز

فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسب‌هایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافته‌های جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این توانایی‌ها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند فکر می‌کنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز می‌شود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر می‌گزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر می‌کشد.

بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانسته‌ها و تجربه‌هایش را  به همنوعانش انتقال دهد و برای نسل‌های آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده  تا انسانی گردد که امروز هست.

مهم‌ترین دلیل پیشرفت‌هایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بی‌واسطه حسی شکل می‌گیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورت‌های نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)

انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکل‌ها را تغییر می‌دهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایه‌های نمادین پیچیده شود تاثیر ژرف‌تر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهره‌ها از نمادپردازی تصویری را ادیان برده‌اند.

نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند.

نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

زبان‌ شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

روش‌های تفسیر و واکاوی نمادها

اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور می‌کنیم:

هرمنوتیک

دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیده‌اند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گسترده‌تر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابه‌جایی و غیره.

نشانه شناسی

دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانه‌ها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانه‌ها، اشاره‌ها، دلالت‌ها، نام گذاری‌ها، قياس‌ها، تمثيل‌ها، استعاره‌ها، مجازها و رمزگان‌های ارتباطی است. نشانه‌ها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی می‌شوند که می‌تواند آواهای خاص، علامت‌های الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعه‌ای از انسان‌ها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.

نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگان‌های کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانه‌ها است. یک نشانه زبانی را می‌توان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (هم‌زمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،

نشانه‌ها را می‌توان به سه دسته بخش کرد:

  •  نماد:

نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطه‌ای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)

  • شمايل:

نشانه ای که با موضوع خود گونه‌ای همسانی یا ویژگی‌های مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).

  • نمایه:

نشانه‌ای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانه‌های طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامت‌های ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامت‌های جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگ‌تر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیخته‌تر است.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

اسطوره شناسی تطبیقی

 اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.

پژوهشگرانی که در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطوره‌ها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعه‌‎ای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطوره‌ای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار می‌رود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.

اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.

کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بن‌مایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده می‌شود.

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگاره‌ها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را می‌یابند.

گرچه در اندیشه ملت‌های گوناگون کهن الگوهای بیشماری می‌توان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگی‌هایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهم‌ترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

شمایل نگاری و شمایل شناسی

مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانه‌‎ها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل‌ شناسی نامیده شده است. شمایل‌شناسی گامی فراتر از شمایل نگاری می‌‌نهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر می‌پردازد.

شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست می‌آید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.

در پی آن شمایل شناسی که بر بنیان‌های حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش می‌کند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل می‌دهند.

شمایل نگاری

هنر ایران سرشار از نقش مایه‌هایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شده‌اند و هرکدام ریشه‌ای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگ‌های بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونه‌های متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگاره‌های هنری ایرانیان جهان شمول‌تر و رازگونه‌تر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.

خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون می‌گوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانه‌ها در گرو شناخت گفتمان‌ها و بافت‌های فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پی‌جویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسست‌هایی است که میان آنها با فرهنگ‌های پرمایه و نیرومند همسایه در دوران‌های گوناگون رخ داده است.

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگاره‌ها مجموعه‌ای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کرده‌اند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایل‌ها جای می‌گیرند.

در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای  آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا می‌مانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل می‌شوند.

کاشی با طرح نمادین خورشیدخانم

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
  2. Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
  3. یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
  4. Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
  5. Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
  6. Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)

جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

0
    0
    سبد خرید
    سبد شما خالی استبازگشت به فروشگاه