نماد شناسی گل نیلوفر در مصر، هند، بین النهرین و یونان

نماد شناسی گل نیلوفر در مصر، هند، بین النهرین و یونان

نیلوفر در سرزمینهای همجوار

نماد شناسی گل نیلوفر در مصر، هند، بین النهرین و یونان

نگاهی به نقش گل نیلوفر در اندیشه و هنر بزرگ‌ترین تمدن‌های همجوار ایران و بررسی مفاهیم آنها

نقش گل نیلوفر آبی دست کم از هفت هزار سال پیش در هنر مردمان خاور باستان دیده می‌شود. آنان این گل را به سبب همسانی با خورشید ارج بسیار نهاده‌اند. از آنجایی که آلودگی آب بر برگ‌های نیلوفر نمی‌نشیند همواره نماد بی‌آلایشی بوده است. این گل چهار آخشیج (خاک، آب، باد و آتش) را به هم پیوند می‌دهد. برای ایرانیان نیلوفر گل ایزدبانو آناهیتا و بویش بوی بزرگان و توانگران است، نیلوفر از رایج ترین پیشکش‌ها برای هدیه به خدایان مصری است، نیلوفر را گل ملی و یکی از نمادهای مهم هند دانسته‌اند و در اندیشه بودایی نماد پاکی و بی‌آلایشی جسم، اندیشه و سخن است. بسیاری از خدایان و خدای بانوان ایرانی، مصری و هندی از دل نیلوفر زاده شده‌اند و در آثار هنری نشسته یا ایستاده بر این گل تصویر می‌شوند.

گل نیلوفر در سرزمینهای همجوار

‌‌گل نیلوفر در اندیشه و هنر سرزمین‌های همجوار

در این مقاله به بررسی نقش گل نیلوفر در اندیشه و هنر بزرگ‌ترین تمدن‌های همجوار ایران پرداخته می‌شود:

مصر

نیلوفر مصری (یا سوسن آبی نیل) که مصریان آن را سسن می‌نامیده‌اند به سبب همسانی با آفتاب و نیز باز شدن در سپیده دم و بسته شدن به هنگام غروب یکی از نمادهای مرتبط با خدایان خورشید بوده است.

بر پایه برخی روایت‌ها، آتوم يا رع (هر دو خدایان همبسته با خورشید) ابتدا از دل نیلوفر زاده شده‌اند. بذر این نیلوفر در داستان پیدایش، پس از انفجاری از ژرفای آب به سطح می‌آید (133 :2003 ,Wilkinson).

بر اساس نوشته‌ای در نیایشگاه هاثور در دندرا که بازمانده از اواخر دوره بطلیموسی (سده نخست پ.م) است رع به عنوان یکی کننده در سرزمین از روی یک گل نیلوفر برمی‌خیزد (237 :1899 ,Mahafy).

خدای نفرتوم (تصویر 1) نیز در مصر به سان یک شاخه گل نیلوفر از آب‌های آغازین زاده می‌‌شود. لقب او «نیلوفر آبی خورشید» است و در نخستین پرتوهای خورشید و بوی گل نیلوفر پنهان است (53 :1954 ,Morenz).

‌‌‌بوییدن گل نیلوفر که در نگاره‌ها بسیار دیده می‌شود، گونه‌ای ستایش برای خدای نفرتوم است (تصویر 2).

گاهی در هنر مصر هوروس به سان کودکی که بر روی یک شاخه نیلوفر آبی نشسته تصویر می‌شود (تصویر 3).

چهار فرزند هوروس که محافظین اوزیریس داور مردگان و خدای دنیای پس از مرگ هستند نیز در پاپیروس‌های مصری بر روی نیلوفر نشسته‌اند (تصویر 4).

در نسخه‌ای از کتاب مردگان، مشهور به پاپیروس هونفر (سده ۱۳ پ.م) افرادی تصویر شده‌اند که برای نیایش اوزیریس به او شاخه‌ای نیلوفر هدیه می‌کنند (تصویر 5) یا از رع می‌خواهند که آنان را به نیلوفر بدل کند (تصویر 6).

سردیسی از مقبره توت عنخ آمون (سده ۱۳ پ.م) در تبس، شاه جوان را در حال روییدن از میان گل نیلوفر نشان می‌دهد (تصویر 7).

گل نیلوفر در مصر
گل نیلوفر در مصر

از سوی دیگر در برابر پاپیروس که نماد مصر پایین (شمال) بود، نیلوفر آبی نماد مصر بالا (جنوب) به شمار می‌رفت. این دو نماد در معماری مصری بسیار پرتکرارند. از جمله در نیایشگاه گرناک ستون‌هایی از دوران تهوتمس سوم (سده ۱۵ پ.م) باقی است که بر روی آنها نیلوفر آبی مصری به عنوان نماد مصر پایین ترسیم شده (تصویر 8)، سرستون‌های نیایشگاه ایزیس در فيلااِ (سده ۴ پ.م) نیز به سان نیلوفر تراشیده شده‌اند (تصویر 9).

شاخه نیلوفر از رایج‌ترین پیشکش‌ها برای هدیه به خدایان مصری است. از جمله در نیایشگاه آبیدوس (سده ۱۲ پ.م) فرعون ستوس اول در حال پیشکش کردن نیلوفر به خدای توث دیده می‌شود (تصویر 10), گل نیلوفر را مصریان بر روی اسباب زندگی روزمره خود چون جام‌ها (تصویر 11و 12) و زیورها نیز نقش کرده‌اند.

گل نیلوفر در مصر

هند

نیلوفر را گل ملی و یکی از نمادهای مهم هند دانسته‌اند. به سانسکریت این گل را پده می‌گویند. بوداییان به هشت نماد خجسته باور دارند که نیلوفر یکی از آنهاست. در اندیشه بودایی نیلوفر نماد پاکی و بی‌آلایشی جسم، اندیشه و سخن است. پادما آسانا (حرکت نیلوفر) یکی از حرکت‌های مهم یوگا به شمار می‌رود.

نیلوفر با بسیاری از خدایان هندو نیز ارتباط دارد. ویشنو (خدای آفریننده جهان) هنگامی که به سان رامایا کریشنا تصویر می‌شود نیلوفر در دست دارد. یکی از القاب او آپولوان (نیلوفر آبی رنگ) است (226 :2012 ,Wickremeratne).

برهما (خدای نگهدارنده جهان در آغاز) در میان برگ‌های نیلوفری زاده‌ شده که از ناف ویشنو روییده، از این رو او را کانجاجا (زاده نیلوفر) می‌نامند .(Frazier, 2011: 72)

دیگر ایزدی که از دل نیلوفر زاده می‌شود خدای‌بانو لاکشمی همسر ویشنو است. همه القاب او برگرفته از گل نیلوفرند، همچون کامالا (ساکن نیلوفر)، پادما پریا (دوستدار نیلوفر)، پادمامالادارا (دارنده تاج نیلوفر) و پادما موکهی( به زیبایی نیلوفر)، لاکشمی در همه بازنمون‌هایش در هنر هندی نیلوفر در دست دارد (108 :1885 ,Williams).

ایزدبانوی دیگری که همواره نشسته بر یک نیلوفر سپید تصویر می‌شود سرسوتی است.

در نوشتارهای مذهبی هندوان از جمله بهاگاواد گیتاپایداری درستکاران در برابر گناه به نیلوفر آبی تشبیه می‌شود که از تماس با آب، آلودگی نمی‌پذیرد‌ (Bhagavad Gita: 5, 10).

هنگامی که دیو خودپرستی به گانِشا (خدای فیل سر، فرزند شیوا و پارواتی) یورش می‌آورد، او با پرتاب نیلوفر آسمانی دشمنش را شکست می‌دهد  (Martin-Dubost, 1997:73).

گل نیلوفر در هند

بر بالای ستون سنگی آشوکا در سرنات (۲۵۰ پ.م)، که نماد ملی هند به شمار می‌رود (تصویر 13) چهارشیر بر روی یک نیلوفر گشوده ایستاده‌اند.  (Harle, 1994: 24)

از همین دوران در سنگ نگاره‌های استوپای سانچی نقش گل نیلوفر هم از روبرو و هم از کنار بارها تکرار شده است (تصویر 14). در یکی از این نگاره‌ها لاكشمى بر روی نیلوفر ایستاده در حالی که دو فیل، دو یاکشا (محافظان طبیعت)، دو شیر و دو بزکوهی پیرامون شاخه نیلوفر گویی به نگهبانی ایستاده‌اند (تصویر 15). این نقش آشکارا از انگاره‌های پرستاری پهلوانان، شیرها و بزها از گیاه زندگی در هنر ایران، بین النهرین و مصر باستان تاثیر گرفته است.

گل نیلوفری با برگ‌های گشوده نقش رایجی در سقف‌های نیایشگاه سنگی آجانتا (سده ۲ پ.م تا سده ۷ م.) است (تصویر 16). این طرح همزمان در غارهای الورا نیز اجرا شده (تصویر 17)

گل نیلوفر در هند

زیباترین نمونه‌های این نیلوفرهای حجاری شده بر سنگ را با ظرافت و ریزه‌کاری‌های بسیار می‌توان در نیایشگاه‌های دین جین در راجستان (سده ۱۱م.) باز یافت (تصویر 18 و 19).

بسیاری از خدایان یا زوج‌های ایزدی در هنر هندی نشسته یا ایستاده بر گل نیلوفر تصویر می‌شوند. از جمله ویشنو و لاكشمی (تصویر 20)، شیوا و پارواتی (تصویر 21)، گانشا (تصویر 22) و برهما (تصویر 23). شاید بزرگی نیلوفرهای آبی که گاه پهنای برگ‌هایشان تا دو متر می‌رسد الهام بخش این تصویرسازی آیینی بوده است.

برخی تندیس‌های بودا را نیز نشسته بر نیلوفر ساخته‌اند. در یک تندیس سنگی از هنر کوشانی قندهار (سده نخست م.) زیر پای بودا که بر روی نیلوفر به مراقبه فرو رفته، زن و مردی به نیایش نشسته‌اند (تصویر 24).

نمونه‌ای متفاوت از همین دوره بودا را ایستاده بر روی دسته‌ای از نیلوفرهای پنج پر نشان می‌دهد که از روبرو تصویر شده‌اند (تصویر 25).

گل نیلوفر در هند
تصاویر 26-34 گل نیلوفر در سوریه و میان رودان

بین النهرین و سوریه

گرچه در نوشتارهای اساطیری مردمان بین النهرین کمتر به نام گل نیلوفر بر می‌خوریم اما نقش این بن مایه در هنر آنان بسیار پر رنگ است، یکی از کهن‌ترین بازنمایی‌های نیلوفر بر سفالینه‌ای از تلول الثلاثات (۵۰۰۰ پ.م) دیده می‌شود (تصویر 26).  نیلوفری پربرگ نقش ظرفی از اوروک در دوره جمدت نصر (۳۰۰۰ پ.م) است (تصویر 27).

بر روی ظرف‌های سنگی اوروک نقش نیلوفر هشت‌پر با سنگ‌های رنگارنگ، گوهرنشانده (مرصع) شده است (تصویر 28 و 29).

تکرار نقش نیلوفر هشت‌پر بر روی تخته‌های بازی (تصویر 30)، زیورها (تصویر 31) و ظرف‌های زرین (تصویر 32) یافت شده در گور شهبانو پوآبی در گورستان شاهی اور نشان از دلبستگی سومریان به این بن‌مایه دارد.

تصاویر 26-34 گل نیلوفر در سوریه و میان رودان

بر روی عاج كندهای نوآشوری گل نیلوفر بارها از کنار و روبرو ترسیم شده (تصویر 33 و 34). یکی از این آثار مرد بال‌داری را در حال نگهبانی از نیلوفر تصویر می‌کند (تصویر 35). در اثری دیگر خدایی (شاید مصری) بر روی دسته‌ای از نیلوفرها نشسته است (تصویر 36)

همزمان همین نقش‌ها با همسانی بسیار در عاج کندهای ارسلان تاش سوریه (سده ۸ پ.م) نیز تکرار می‌شوند (تصویر 37 و 38). یکی از این آثار خوش ساخت مردان بال داری را در حال نگهبانی از پسر جوانی که بر نیلوفر نشسته تصویر می‌کند (تصویر 39)، که می‌تواند اشاره ای به داستان ‌مصری زایش خدای هوروس باشد.

گل‌های نیلوفر گوناگونی در کف و آستانه سنگی درهای کاخ آشوری نینوا | (۶۴۵ پ.م) دیده می‌شوند (تصویر 40). مردان بالدار و نگهبانان درخت زندگی در دیوارنگاره های کاخ آشور نصیرپال دوم در نمرود گاه دستبندی به سان نیلوفر دارند (تصویر 41 و 42) که یادآور دستبند تندیس عاجی زیویه است.

بر آجرهای لعاب دار دیوارهای دروازه ایشتار بابل (۵۷۵ پ.م) ردیف‌های گل نیلوفر در میان زمینه‌ای لاجوردی جای گرفته‌اند که به خوبی برآمدن آنها از دل آب را تصویر می‌کند (تصویر 43).

گل نیلوفر در سوریه و میان رودان
گل نیلوفر در یونان

یونان

گل نیلوفر در هنر میسن (سده ۱۶ تا ۱۱ پ.م) بن‌مایه‌ای بسیار پرکاربرد است. این نقش را می‌توان بر روی سفالینه‌ها (تصویر 44)، لوحه‌های آذینی (تصویر 45)، ظرف‌های فلزی (تصویر 46) و زیورها (تصویر 47) باز یافت. یک سر گاو نقره‌ای از میسن نقش بسیار زیبایی از نیلوفری زرین را بر پیشانی دارد (تصویر 48)

 مهم‌ترین اشاره‌ای که در اساطیر یونان به نیلوفر شده، درباره سرزمین نیلوفر خورها است که هومر، اوریپید و هرودوت از آن سخن گفته‌اند. جزیره‌ای در شمال آفریقا که گل نیلوفر مهم‌ترین خوراک مردمش بوده است. (Liddell, 1996: 312)

شرح اودیسه درباره نعشگی و خواب عمیق آنها پس از خوردن نیلوفر نشان می‌دهد مردمان جهان باستان از تاثیر شادی‌آور و تخديرکننده مصرف دانه، ساقه و گلبرگ های خشک شده نیلوفر آبی آگاهی داشته‌اند.

گل نیلوفر در یونان

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Wilkinson, Richard H., (2003), The Complete Gods and Goddesses of Ancient Egypt, London: Thames & Hudson.
  2. Mahaffy, John Pentland, (1899), A History of Egypt Under the Ptolemaic Dynasty, London: Methuen & Co.
  3. Morenz, Siegfried, Johannes Schubert, (1954), Der Gott auf der Blume: eine ägyptische Kosmogonie und ihre weltweite Bildwirkung, Minnesota: Verlag Artibus Asiæ.
  4. Wickremeratne, Swarna, (2012), Buddha in Sri Lanka: Remembered Yesterdays. New York: SUNY Press.
  5. Frazier, Jessica, (2011), The Continuum companion to Hindu studies, London: Continuum.
  6. Williams, Monier (1885), Religious Thought and Life in India, Part 1, 2nd Edition, London: J. Murray.
  7. Davis, Richard H., (2014), The Bhagavad Gita: A Biography, Princeton: Princeton University Press.
  8. Martin-Dubost, Paul, (1997), Ganesa: The Enchanter of the Three Worlds, Delhi: Project for Indian Cultural Studies.
  9. Harle, J. C., (1994), The Art and Architecture of the Indian Subcontinent, 2nd ed., New Haven: Yale University Press Pelican History of Art

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی گل نیلوفر در کهن الگوهای ایران

نماد و نشانه‌ شناسی گل نیلوفر در کهن الگوهای ایران

نقش گل نیلوفر بر نقش برجسته هخامنشی

نماد و نشانه‌ شناسی گل نیلوفر در کهن الگوهای ایران

گل نیلوفر از دیرباز از پرکاربردترین نقوش در هنر ایران زمین بوده است. در این مقاله به نشانه شناسی گل نیلوفر در کهن الگوها پرداخته می‌شود.

تصویر گل نیلوفر آبی از دیرباز نقشی مرکزی در هنر ایران و سرزمین‌های همجوارش (به ویژه هند و مصر) داشته است. گونه‌‌هایی از این گل را نیلوفر باغی یا نیلوفر صحرایی می‌گویند که خودرو است و همچون پیچک بر شاخه گیاهان دیگر می‌پیچد و رشد می‌کند. اما گلی که برای هنرمندان خاور باستان چنین خیال برانگیز بوده نیلوفر آبی است که در برکه‌ها و حوضچه‌ها می‌روید و گاه چنان بزرگ می‌شود که می‌تواند وزن انسانی را تاب بیاورد.

در پارسی این نام از برهم نهادن دو واژه نیل و پر ساخته شده، به معنای گیاهی که گلبرگ‌های نیلی رنگ دارد.

نقش نیلوفر بر آجرهای لعابدار دوازه ایشتار
گل نیلوفرآبی

گویند این گل با آفتاب سر بیرون می‌آورد و باز با آفتاب فرو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود، و گویند مرغی به گاه فرو رفتن نیلوفر در میان آن در آید و صبح که نیلوفر دهان گشاید پرد و رود (معین، ۱۳۳۵: ۸۲۵).

نیلوفر آبی را همبسته با چهار آخشیج دانسته‌اند: خاک و آب و آتش و باد. ریشه در درون خاک دارد، ساقه در آب، برگ‌هایش در بادند، و هنگامی که گلبرگ‌هایش باز می‌شوند به‌سان خورشیدی درخشان است

از سوی دیگر نیلوفر نماد پاکی است، زیرا گرچه در گل و لای کف آب ریشه می‌بندد، اما آلودگی آب بر برگهایش نمی‌نشیند و در میان تیرگی‌ها پاک و روشن باقی می‌ماند.

پژوهشگران دانشگاه یوسی ال ای پس از یک بررسی بلندمدت در دهه ۱۹۹۰ میلادی در شمال شرق چین به این نتیجه رسیده‌اند که گل نیلوفر آبی دارای یکی از کهن‌ترین ژنوم‌های جهان است که به درازای زمان توانسته خود را با شرایط بسیار سخت وفق دهد، بذر این گیاه می‌تواند تا ۱۳۰۰ سال زنده بماند و پس از گذشت قرن‌ها، قادر به جوانه زنی حتی در زمان نبود نور خورشید است، زیرا درصد بالایی از پروتئین دانه این گیاه حتی در هوای بسیار گرم ، سیال و مایع می‌ماند.

نیلوفر آبی را در بیشتر زبان‌های شاخه لاتین لوتوس می‌گویند، اما گاهی پژوهشگران غربی در شرح هنر شرق این نقش مایه را رزت نامیده‌اند که معمولا به گل‌هایی با ردیف گل برگ‌های هم اندازه گفته می‌شود. بهره از این واژه به سبب ارتباط با رز (گل سرخ) سبب اشتباهات بسیاری در فهم معنای نمادین این نقش مایه گردیده است. مقایسه گل سرخ و نیلوفر آبی نشان می‌دهد که برگ‌های درهم تنیده گل سرخ نمی‌توانسته‌اند الهام بخش شکل‌گیری این بن‌مایه پراهمیت در هنر باستانی شرق باشند.

گل نیلوفرآبی

گل نیلوفر در اندیشه و نوشتارهای ایرانی

نیلوفر آبی و آناهیتا

مهم‌ترین متنی که اشاره به ارتباط گل نیلوفر با ایزدبانو آناهیتا دارد بندهش است که در نام بردن از گل‌های همبسته با ایزدان، نیلوفر را متعلق به آبان (آناهیتا) می‌داند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۱۹). باید به یاد داشت که نام آناهیتا (نیالوده و پاک) و نگهبانیش از آب‌ها‌ می‌تواند ارتباطی نیرومند میان او و گل نیلوفر آبی برقرار کند.

نیلوفر در ادب پارسی نیز نمادی همبسته با آب است:

«چو عاجز گشت زین خاک جگرتاب                 چو نیلوفر سپر افکند بر آب»       «نظامی»

«آن که چون لاله از این پیش جگرسوخته بود                 همچو نیلوفر از این پس سپر افکند بر آب»        «ابن یمین»

«چو نیلوفر در آب و ماه در ميغ                 پری رخ در میان پرنیان است»       «سعدی»

در یک نوشتار پهلوی بوی گل نیلوفر، بوی بزرگان و توانگران دانسته شده است (خسرو قبادان و ردک، بند ۸۵).

نقش آناهیتا و لوتوس بر روی کوزه سیمین-ساسانی
زایش مهر
مهر ایستاده میان گل نیلوفر - بخشی از نگاره طاق بستان- ساسانی

 نیلوفر در آیین مهر

برخی از پژوهشگران زایش مهر از صخره را برداشتی نادرست به شمار آورده‌اند. پس از بررسی تندیس‌هایی که زایش مهر را تصویر کرده‌اند مثل نمونه یافت شده در مهرآوه هایدلبرگ (تصویر ۲) به نظر می‌رسد او هنگام تولد از میان یک گل نیلوفر بر‌آمده است.

از سوی دیگر در سنگ نگاره اردشیر دوم ساسانی در تاق بستان (سده ۴ م.)، تنها سند بازمانده از دوره تاریخی ایران که می توان آن را با اطمینان تصویری از میترا دانست این ایزد نیرومند، برسم به دست گرفته و بر روی یک گل نیلوفر با برگ‌های گشوده ایستاده است (تصویر 3). با توجه به رایج بودن انگاره ایستادن ایزدان بر روی نیلوفر در دین هندو، می توان این تصویر را متاثر از اندیشه و هنر هندی برشمرد.

نگاهی به همبستگی جهان شمول انگاره نیلوفر با خورشید (به ویژه نزد مصریان و هندیان) نشان می‌دهد که نیلوفر نزد مردمان مهرآیین می توانسته چه قدر و پایه‌ای داشته باشد. از یاد نبریم که نیلوفر هر صبح از تیرگی ژرفای آب سر بر می کشد تا به نور خورشید برسد.

در ادب پارسی نیز بارها به ارتباط نیلوفر و خورشید اشاره شده:

«روی چو آفتاب به چشم چو نرگست

آن تازگی دهد که به نیلوفر آفتاب»       «خاقانی»

«نیلوفر خورشید جمال تو منم

خاکستر آتش خیال تو منم»       «خاقانی»

«ز آسیب دست دلبرش نیلی شده سیمین برش

سیاره‌ها نیلوفرش بر آفتاب انداخته»       «خاقانی»

«مشنو از شب پرک حکایت خور 

از سمندر بپرس و نیلوفر»       «سنایی»

زایش مهر و مهر ایستاده میان گل نیلوفر

جشن نیلوفر

مهم‌ترین منبع درباره این جشن کهن آثار الباقیه ابوریحان بیرونی است که آورده: «تیر ماه، روز ششم آن خرداد است و عیدی که جشن نیلوفر نام دارد» (بیرونی، ۱۳۴۲: ۲۴۸).

بیرونی اشاره‌ای به آیین‌های جشن نیلوفر ندارد، اما شاید از آنجایی که تیر ماه آغاز تابستان و زمان فراوانی گل نیلوفر در آبگیرها بوده و خرداد نیز امشاسپند نگهبان آب‌ها است، روز ششم تیر را به نام جشن نیلوفر نامگذاری کرده‌اند. بدین ترتیب این جشن یک هفته پیش از تیرگان (سیزدهم تیر، جشن باران خواهی) برگزار می شده است.

گل نار هخامنشی و گل انار طبیعی

 اشتباه رایج درباره گل نار هخامنشی

گرچه گل نیلوفر از انگاره‌های بسیار پرتکرار در هنر هخامنشی است، اما گلی که شاه و شاهزاده هخامنشی در سنگ نگاره بارعام پارسه در دست دارند برخلاف گفته بیشتر پژوهشگران نه نیلوفر که گل نار است.

برای اثبات این باور می توان گل نورسته انار را که همواره چند غنچه (گل پس) در کنار خود دارد مقایسه کرد با گل نیلوفر که غنچه هایش بر روی شاخه های جداگانه می رویند (تصویر ۴).

اوستا انار را گیاهی مینوی دانسته و هذان آپتا لقب داده که دو گونه برگردان‌ شده است؛ همیشه سبزبرگ که اشاره به همبستگی انار با گیاه زندگی و ساختن برسم از شاخه های انار دارد، و دارای دانه های مست کننده که یادآور بهره از انار همراه باهوم و شیر در ساختن نوشیدنی سکرآور آب ژور است یسنا، هات ۶۶، بند۱)

همچنین به گزارش زرادشت نامه در داستان رویین تنی اسفندیار، يك دانه انار که اشو زردشت به فرزند شاه گشتاسپ داد، چنان دگرگونی در تن او پدید آورد که دیگر هیچ زخم مرگباری بر او کارگر نبود (بهرام پژدو، ۱۳۳۸: ۷۷).

ایرانیان در خوان‌های نوروز و مهرگان، هفت شاخه درخت از جمله یك شاخه انار می نهند (فره وشی، ۱۳۶۴: ۵۹). زرتشتیان در آیین پیوند همسری دختران و پسرانشان، به نیت و آرزوی باروری و آوردن فرزند به آنان انار می‌دهند. انار و چوب و میوه آن در میان پیشینیان مقدس بوده است (اوشیدری، ۱۳۷۱: ۱۲۸)

گل نار هخامنشی و گل انار طبیعی

گل نیلوفر در هنر باستانی فلات ایران

 

دوره مس سنگی

از کهن‌ترین نمونه‌های تصویرشده گل نیلوفر در هنر ایران می‌توان به سفال‌های اسماییل آباد قزوین (هزاره ۵ پ.م) اشاره کرد (تصویر ۵)، در همین دوران بر روی سفالینه‌ای از تپه حصار نقش گل‌های نیلوفر از بالا تصویر شده، چنان که گویی بر روی آب شناورند (تصویر ۶). بر یک ظرف دیگر از تپه حصار گل نیلوفر در میان شاخ‌های بزکوهی ترسیم شده است (تصویر ۷)

نقوش نیلوفر در آثار دوره مس سنگی
نقوش نیلوفر در آثار دوره مفرغ

دوره مفرغ

این انگاره را به شمار بسیار می‌توان بر مهرهای مفرغی جیرفت یافت که گاه از کنار و گاه از روبرو تصویر شده. بر روی یک جام سنگی جیرفت نیز دسته‌ای از گل‌های نیلوفر شش پر نقش شده‌اند (تصویر ۱۲)

بر کف یک کاسه آب خوری سفالی از شهرسوخته گل نیلوفر برگ‌های گشوده‌اش را بر روی آب پهن کرده است (تصویر ۱۳). در هنر سیلک نیز می توان گل نیلوفر را بر آذین‌های سیمین (تصویر ۱۴) و نیز کف بر کاسه‌های سفالی (تصویر ۱۵) باز یافت.

نقوش نیلوفر در آثار دوره مفرغ

 عیلام

برخی از آثار شوش از دوره عیلام میانه (پایان هزاره ۲ پ.م) نیز نقش گل نیلوفر دارند. این بن‌مایه را می‌توان بر روی گل‌میخ‌های دیواری (تصویر ۱۶) و آویزهای صدفی (تصویر ۱۷) از روبرو و بر زیوره‌ای مفرغی (تصویر ۱۸) و آجرهای لعاب‌دار (تصویر ۱۹) از کنار دید. در گنجینه ارجان نیز چندین آویز زرین به شکل نیلوفر دوازده پر وجود دارد (تصویر ۲۰)

نقوش نیلوفر در آثار دوره عیلام
نقوش نیلوفر در آثار دوره آهن
نقوش نیلوفر در آثار دوره آهن

دوره آهن

از کلماکره چند ظرف سیمین یافت شده که کف آنها به سان گل نیلوفر است (تصویر ۲۱). این نقش بر روی آویزهای این منطقه نیز دیده می شود (تصویر ۲۲)

نیلوفری با برگ‌های پر و گشوده بر زیر تکوک زرینی از مارلیک نقش شده است (تصویر ۲۳)، یک دستبند زرین بازمانده از مارلیک با چهار گل نیلوفر آذین شده که گلبرگ هایشان از لاجورد و عقیق است (تصویر ۲۴)

بیشترین بهره از نقش مایه نیلوفر را در این دوران می‌توان در هنر زیویه یافت. شمار برگ‌های نیلوفر در این آثار از هشت تا شانزده متغیر است.

دکمه‌ها (تصویر ۲۵ و ۲۶)، انگشتری‌ها (تصویر ۲۷) و گوشوارهای (تصویر ۲۸) زرین زیویه نقش گل نیلوفر دارند. این بن‌مایه همچنین بر آویزهایی از عاج (تصویر ۲۹) دیده می شود. بر روی یک دست بازمانده از تندیسی عاجی نیز دست بندی به سان نیلوفر حک شده (تصویر ۳۰)

بر عاج كندهای زیویه دو گوپت باسرهای به پشت برگشته دو سوی گل نیلوفر ایستاده اند (تصویر ۳۱ و ۳۲). این تصویر بر روی شمار بسیاری از سبوهای سفالی زیویه نقش بسته با این تفاوت که در سفال‌ها بزکوهی زانوزده جای گوپت را می‌گیرد (تصویر ۳۳).

نقش گل نیلوفر بر دوش یک جانور (شاید گاو) بر یک عاج‌کند شکسته دیگر ثبت شده (تصویر ۳۴). در شمار کمتری از نمونه‌ها نیلوفر از کنار تصویر شده (تصویر ۳۵و۳۶)، همزمان نقش گل نیلوفر بر روی یک گردن آویز زرین از حسنلو نیز آشکار است (تصویر ۳۷).

نقوش نیلوفر در آثار دوره آهن
نقوش نیلوفر در آثار دوره آهن

دوران هخامنشی، پارتی و ساسانی

در دوره هخامنشی نیلوفر با برگ‌های گشوده به یکی از انگاره‌های بسیار رایج به ویژه در آذین‌های معماری بدل شد. گل‌های نیلوفر در این دوره بیشتر از روبرو به سان آذینی مدور و منتظم و معمولا با دوازده پر ترسیم شده‌اند، اما گاه شمار این گلبرگ‌ها تا بیست و چهار نیز می‌رسد.

بر روی برخی دیوارنگاره‌های هخامنشی گل نیلوفر را از کنار می‌توان دید که گوپتی با چهره و تاج پارسی برابرش ایستاده و یک دست را بر شاخه گیاه نهاده (تصویر ۳۸ و ۳۹).

نیلوفر دوازده پر را در گوشه گوشه پارسه به گونه آذین حاشیه سنگ نگاره ها و ردیف‌های تزیینی کنار پله‌ها و کنگره‌ها می‌توان یافت (تصویر ۴۰و ۴۱). این بن مایه را هنرمندان این دوره بر سنگ‌های قیمتی نیز نقش کرده اند (تصویر ۴2 و ۴۳)

بر کف یک کاسه نقره‌ای زرکوب هخامنشی گروهی از شیران و گوپت‌ها گرداگرد گل نیلوفر در چرخشند (تصویر ۴۴).

شمار گلبرگ‌های نیلوفر در ظرف‌های سیمین و زرین این دوران بیشتر می‌شود تا بر ظرافت تزیینات افزوده گردد (تصویر ۴۵و ۴۶).

نقش کناری یک کاسه برنزی دیگر نیلوفر را در میان دو گوپت غران نشان می‌دهد (تصویر ۴۷).

نیلوفر شانزده پر از روبرو بر روی آجرهای لعاب دار شوش نیز آذینی پرکاربرد است (تصویر ۴۸). نقش این گل را از کنار می‌توان هم بر آجرهای هخامنشی (تصویر ۴۹) و هم در پایه ستون‌های سنگی (تصویر ۵۰) کاخ‌های شوش باز یافت.

در گچبری‌های دوره ساسانی این گل معمولا شش پر تصویر گردیده است. در چند اثر بازمانده از چال ترخان ورامین نیلوفرهای بازشده از روبرو، با غنچه‌ها و گل‌هایی از کنار به چشم می‌خورند (تصویر ۵۱ و۵۲). نقش دیگری که در این دوران شکل گرفته و در آثار بازمانده از تیسفون (تصویر ۵۳و۵۴) با ظرافت رسم شده را «برگ کنگری» نام نهاده و متاثر از تزیینات کرنتی یونانی دانسته‌اند. اما شاید بتوان این نقش مایه را که در هنر اسلامی نیز بسیار تکرار شده، ترکیب دو نمای کنار و روبروی نیلوفر آبی دانست.

نقوش نیلوفر در آثار دوره هخامنشی تا ساسانی
نقوش نیلوفر در آثار دوره هخامنشی تا ساسانی

نقش گل نیلوفر آبی دستکم از هفت هزار سال پیش در هنر مردمان خاور  باستان دیده می‌شود. آنان این گل را به سبب همسانی با خورشید ارج بسیار نهاده‌اند. از آنجایی که آلودگی آب بر برگ‌های نیلوفر نمی‌نشیند همواره نماد بی‌آلایشی بوده است. این گل چهار آخشیج (خاک، آب، باد و آتش) را به هم پیوند می‌دهد. برای ایرانیان نیلوفر گل ایزدبانو آناهیتا و بویش بوی بزرگان و توانگران است، نیلوفر از رایج ترین پیشکش‌ها برای هدیه به خدایان مصری است، نیلوفر را گل ملی و یکی از نمادهای مهم هند دانسته‌اند و در اندیشه بودایی نماد پاکی و بی‌آلایشی جسم، اندیشه و سخن است. بسیاری از خدایان و خدای بانوان ایرانی، مصری و هندی از دل نیلوفر زاده شده‌اند و در آثار هنری نشسته یا ایستاده بر این گل تصویر می‌شوند.

گل نیلوفر در نقش برجسته ها- هخامنشی

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. معین، محمد (۱۳۳۵)، برهان قاطع، تهران: امیرکبیر.
  2. بیرونی، ابوریحان، (۱۳۴۲)، آثارالباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، تهران: ابن سینا
  3. بهرام پژدو، زرتشت، (۱۳۳۸)، زراتشت نامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: کتابخانه طهوری
  4. فره وشی، بهرام، (۱۳۶۴)، جهان فروری، تهران: کاریان
  5. اوشیدری، جهانگیر، (۱۳۷۱)، دانشنامه مزدیسنا، واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران: مرکز.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

8 درخت و گیاه مقدس ایران باستان

8 درخت و گیاه مقدس ایران باستان

نقش برجسته درخت سرو هخامنشی تخت جمشید

8 درخت و گیاه مقدس ایران باستان

اندیشه گیاه مقدس از کهن ترین باورهای انسان بوده و بر دین و آداب و سنن فرهنگ‌های ساکن خاور باستان تاثیری ژرف نهاده است.

پس از بررسی همه سویه اسطوره‌ها و هنرهای کهن ایرانی می‌توان گفت مهم‌ترین انگاره‌ای که بنیان اندیشه مردمان این سامان به درازای دوران‌ها بر آن پایه نهاده شده گیاه زندگی است.

اندیشه اسطوره‌ای بسیار دیرینه‌ای که مبتنی بر ساختار سه گانه کیهان است اغلب به کمک نگاره درخت بیان می‌شود. گیاه زندگی یا درخت کیهانی به سه گستره آسمان، زمین و دنیای زیرزمین نفوذ می‌کند. چنان که شاخه‌هایش در دانش آسمانی رخنه دارد و ریشه‌هایش تا ژرفای زمین فرو می‌رود (کوک، ۱۳۸۷: ۱۹).

درخت، چهار آخشیج را در کنار هم گرد می‌آورد: آب در شیره‌اش جریان دارد، ریشه‌هایش باخاک در هم تنیده و برگ‌هایش با باد، و آتش از چوبش سر می‌زند (شوالیه، ۱۳۷۹: ۱۸۷).

درخت در معنای کهن الگویی خود دلالت دارد بر زندگی کیهان، تداوم آن، رشد و فرایندهای زایشی و باززایی. درخت نشانه حیات تمام نشدنی است و همسان با فناناپذیری (گرین، ۱۳۷۶: ۱۶۵).

نقش برجسته گیاه مقدس و دو نگهبان آن- بابل

در اندیشه کهن، درخت کیهانی گیاه غول پیکری است که رمز آفرینش کیهان است، نوک این درخت تمام سقف آسمان را پوشانده، ریشه‌هایش در سرتاسر زمین دویده‌اند، شاخه‌های پهن و ستبرش در پهنه جهان گسترده‌اند و قلبش جایگاه آتش خورشید است. خورشید و ماه و ستارگان در میان شاخه‌های این درخت، همچون میوه‌های تابناک می‌درخشند (دوبوکور، ۱۳۷۳: ۹).

در ایران باستان درختان میوه از جمله خرما و انگور نماد زندگی و باروری بوده‌اند و درختان بدون میوه چون چنار و سرو که عمری دراز دارند تقدیس شده و برایشان مراسم دینی به جای می‌آورده‌اند (کندی، ۱۳۸۱: ۲۶). درخت تاک در داستانی که هرودوت از خواب آستیاگس روایت می‌کند به شهریاری کورش شاه بر جهان تعبیر شده (هرودوت، ۱۳۸۷: ۱۰۸). هرودوت همچنین از تاک مشهور زرینی یاد می‌کند که خوشه‌های انگوری از گوهرهای گوناگون داشته و یکی از بزرگان لیدی به داریوش شاه هدیه داده بود (هرودوت، ۱۳۸۷: ۲۷)

مجسمه سربازان و درخت قدس - ساکا

گیاه زندگی در اندیشه و نوشتارهای ایرانی

گیاه زندگی در اندیشه و نوشتارهای کهن ایرانی به گونه‌های بسیاری بازنمون یافته است که هریک نام و نشان و ویژگی‌های خود را دارند اما همه در یک فروزه همسانند: همبستگی با ماندگاری و تداوم زندگی.

مهم ترین آنها چنین اند:

۱. اَمرداد

در اندیشه ایرانی نگاهبان درخت، امشاسپند امرداد، ایزدبانوی گیاهان و بی‌مرگی است که بیدادگران نسبت به گیاهان را از ورود به بهشت باز می‌دارد (طاووسی، ۱۳۶۸: ۳۸). او نیروی نگهدارنده همه گیاهان و روییدنی‌ها و سبز شدنی‌ها و مرزها و انباز دیرینه خرداد امشاسپند آب‌هاست  (بهرامی،1369: ۱۵۱۱)

امرداد و خرداد هر دو مادینه‌اند. این دو در کنار امشاسپند سپندارمز (اسفند) سه نام بزرگ و سه فروزه ایزدی خداوند یگانه هستند که ماهیت و ویژگی‌های زنانه دارند.

مجسمه سربازان و درخت قدس - ساکا
بشقاب نقره با نقش درخت زندگی- ساسانی

2.گوکرن (هوم سفید)

درختی است که شادابیش ضامن ماندگاری زندگی در گیتی است. تا زمانی که گوکرن سرسبز باشد زندگی مزدا آفریده پابرجا و بی‌گزند خواهد ماند. هنگامی که اهورامزدا درخت گوکرن را در دریای فراخکرت می‌آفریند، اهریمن چلپاسه‌ای(مارمولک) گسیل می‌دارد تا ریشه درخت را بجود و حیات را بر روی زمین نابود کند. اما در پیرامون ریشه درخت در اعماق فراخكرت دو گرماهی خانه دارند که پیوسته به دور ریشه می چرخند و چنان که در مینوی خرد آمده وزغ و خرفستران(حشرات) موذی اهریمن‌زاده را از آن دور نگاه می‌دارند. این دو ماهی همه جهات را با چشم باز محافظت می‌کنند و نیروی دید آنها در اوستا بسیار ستوده شده است.

از درخت گوکرن در تفسیرهای پهلوی به نام هوم سپید یاد شده (بهار، ۱۳۷۵: ۱۱۶)

در بندهش آمده که هوم ایزد اندر گوکرن است و در فرشکرد از آن خوراکی به نام انوش آرایند و همه مردم را دهند و همگان جاودانه بی‌مرگ شوند (بخش ۹، بند ۱۱۶)

هوم سپید دشمن پیری و زنده‌گر مردگان و جاوید کننده زندگان است (زادسپرم، بخش ۳، بند ۴۰).

بشقاب نقره با نقش درخت زندگی- ساسانی

3. بس تخمک

این درخت نیز در میانه دریای فراخكرت رسته. اوستا از آن با  نام ويسپوبیش یاد کرده. در ساقه‌اش نه کوه آفریده شده، دارای نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه جوی. آب این جوی‌ها به هفت کشور زمین می‌رود و آب دریاهای زمین از آن سرچشمه می‌گیرد (بندهش، بخش ، بند ۱۵۱).

از آن با نام های درخت دور کننده غم و درخت بسیار تخمه نیز یاد شده است.این درخت خواص دارویی و درمانی دارد. تخم همه گیاهان در آن هست.

واژه دارو در اوستا، از دار به معنی درخت آمده است. این تعبیر آشکارا به درمان بخشی درختان اشاره دارد. آشیانه سیمرغ در درخت بسیار تخمه دور دارنده غم است و هرگاه از آن برخیزد هزار شاخه از آن درخت بروید، و چون بنشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخم آن پراکنده شود و چینامروش مرغ نیز آن نزدیکی می نشیند و کارش این است که تخم هایی را که از درخت بسیار تخمه دورکننده غم فرو ریزد، او برچیند و آنجا که تیشتر آب را می‌ستاند بپراکند، تا بیشتر آب را با همه آن تخم‌ها بستاند و با آن باران به جهان ببارد (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بندهای ۳۷ تا ۴۲).

دیوارنگاره درخت زندگی در طاق بستان-ساسانی
گچبری با طرح گیاه مقدس-ساسانی

4. مشی و مشیانه

دیگر روایت ایرانی گیاه زندگی، داستان مشی و مشیانه (یا مهری و مهریانه) نخستین پدر و مادر انسان در اسطوره‌های ایرانی است که پس از مرگ کیومرث آفریده می‌شوند. کیومرث یاگیومز (زنده میرا) گرشاه بود، پس از سی سال زندگی به دست اهریمن کشته شد. هنگام کشته شدن از آن آب که در پشت او بود دو چکه بر زمین ریخت و در خاک فرو رفت. آن دو چکه چهل سال در دل زمین بماند و از پس این زمان، گیاهی دو پایه همچون ریواس از آن برآمد، آن را مشی و مشیانه خواندند. از پس پنجاه سال ایشان را فرزندانی پدید آمد که همه را خوردند. تا آن که ایشان را فرزندی آمد که او را نخوردند و سیامک نامیدند. این نیای همه آدمیان است (بیرونی ۱۳۴۲: ۱۴۱)

گچبری با طرح گیاه مقدس-ساسانی

 ۵. برسم

دیگر نشانه همبسته با گیاه زندگی در نیایش‌های ایرانیان، کاربرد برسم یا برسمن است، برسم شاخه‌های بریده درخت است که هر یک از آنها را در پهلوی تاک و به پارسی تای گویند. از اوستا بر‌می‌آید که برسم باید از جنس رستنی‌ها باشد، مانند انار و گز و هوم.

مراسم برسم، نیایش و سپاس به جای آوردن برای بهره مندی از گیاهان است. در این مراسم برسم را در آب زور (زوهر) می گذارند و از رطوبت به آن نیرو می‌دهند که یادآور باران و بالیدن رستنی‌ها و آبیاری محصول و بارآور ساختن زمین است (اوشیدری، ۱۳۷۱: ۴۵).

آب زور (به معنای نثار به آب) از مهم ترین آیین های پرستش زرتشتیان (یسنه) است. این نثار ترکیبی است از مغز ساقه گیاه هوم و شیره برگ انار همراه با شیر.

بشقاب نقره با نقش گیاهان مقدس- ساسانی
نقش گیاه مقدس و دو بز کوهی - جام مارلیک

6. هوم

هوم نام گیاهی است که از آن نوشیدنی مقدس گرفته می‌شده و اکنون از چیستی آن به درستی آگاه نیستیم.

هوم در دنیای مینوی، ایزد است و در گیتی، گیاهی درمان بخش. فشردن این گیاه (کوبیدن در هاون برای به دست آوردن شیره) نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن او سبب شکست شر است. او ایزدی است که قربانی می‌شود تا مردمان به زندگی برسند (هینلز، ۱۳۶۸: ۵۰).

نقش گیاه مقدس و دو بز کوهی - جام مارلیک

7. درخت آسوریک

درخت آسوریک داستانی است منظوم به زبان پهلوی و از متن‌های غیردینی اندکی است که از این زبان به جای مانده  (نوابی، ۷: ۱۳۴۶)

در داستان آهنگین درخت آسوریک بازمانده از دوره پارتی سخن از درختی کهنسال می‌رود که با بز به گفتگو ایستاده که یادآور نگاره‌های بیشمار رویارویی درخت و بز بر روی آثار کهن هنر ایران است. این نوشتار را همچنین می توان برگرفته از رویارویی دیرینه‌پای کشاورزان یکجانشین و دامپروران کوچ رو دانست.

سفالینه با نقش داستان درخت آسوریک-شهر سوخته
شمایل نگاری

8. سرو

سرو کاشمر را ایرانیان یادگار زردشت می دانستند، و باور داشتند که گشتاسپ کیانی پس از گرویدن به زردشت، دستور کاشتن این سرو را داده است.

سرو سهی در گفتار شاهنامه نمایانگر انسان یکتاپرست، خرد پیشه و برومند است.

شمایل نگاری

 گیاه زندگی در باورهای عامه

در گذشته هنگامی که کودکی از مادر زاده می‌شد، پدر او به یاد فرزند نهالی از درخت همیشه سبز مانند سرو، مورد یا کاج را در جایی مناسب در خاک می نهاد و برای رشد و سرسبزی این درخت نیز مانند فرزندش کوشش می‌نمود (آسموسن، بیتا: ۱۳۳).

در لرستان درختی است که آن را درخت نفوس می خوانند؛ درختی که نباید آن را برید زیرا با جان همه جانداران پیوند دارد. این درخت هر سال گل می‌دهد و گاه گل‌هایش یک سال می‌پاید، برخی کمتر و برخی بیشتر، به اندازه زندگی آن کس که گل از آن اوست (اسدیان، ۱۳۵۸: ۲۳۴).

مردم شمیران به گیاه گلدانی دوپایه‌ای که برگ‌های پهن دارد بابا آدم می‌گویند، یکی از آیین‌های روز سیزده فروردین گره زدن دو شاخه سبز په نيت گشایش بخت است. این باورها نیز شاید بازمانده از اندیشه گیاه دوپایه اسطوره ای مشی و مشیانه باشد.

ظرف سنگی با نقش گیاه زندگی- جیرفت
گچبری نقوش گیاهی

اندیشه گیاه مقدس به گونه گیاه زندگی، درخت کیهانی، جایگاه دانش، سرچشمه زایش و منبع داروها از کهن‌ترین باورهای انسان بوده و بر دین و آداب و سنن فرهنگهای ساکن خاور باستان تاثیری ژرف نهاده است. این داستان بارها به زبان‌های گوناگون اما با چارچوب و نمادهایی همسان روایت شده است.

گیاه زندگی در برگیرنده چهار آخشیج خاک، باد، آتش و آب و رابط سه دنیای فرودست، زمین و آسمان است. باززایی درخت برای مردمان جهان باستان رمزی از نامیرایی و نگاهبانی خداوند از آفرینش زمینی بوده است. آنان باروری زمین و پایداری زندگی را در گرو سرسبزی و شادابی گیاه مقدس زندگی بخش می‌دانسته‌اند، و آرزو داشته‌اند با دستیابی بدان چون خدایان جاودانه گردند. نقش گیاه زندگی از مهم‌ترین و پرکاربردترین بن‌مایه‌های هنری خاور باستان است.

نقش برجسته گیاه گل نیلوفر- هخامنشی jpg

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. کوک، راجر، (۱۳۷۸)، درخت زندگی، ترجمه سوسن سلیم زاده و هلینا مريم قاسمی، تهران: جیحون
  2. شوالیه، ژان و آلن گریران، (۱۳۷۹)، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، تهران: جیحون
  3. گرین، ويلفرد و دیگران، (۱۳۷۶)، مبانی نقد ادبی، ترجمه فرزانه طاهری، تهران: نیلوفر
  4. دوبوکور، مونیک، (۱۳۷۳)، رمزهای زنده جان، ترجمه جلال ستاری، تهران: مرک
  5. کندی، ادى سموئیل، (۱۳۸۹)، آیین شهریاری در شرق، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: علمی و فرهنگ
  6. هرودوت (۱۳۸۷)، تاریخ هرودوت، جرج راولینسن، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی
  7. طاووسی، محمود، (۱۳۶۸)، خویشکاری مردمان نسبت به امشاسپندان، ماهنامه فروهر، شماره ۳۱۷
  8. بهرامی، احسان، (۱۳۶۹)، واژه های اوستا، به یاری فریدون جنیدی، تهران: بلخ
  9. بهار، مهرداد، (۱۳۷۵)، پژوهشی در اساطیر ایران. تهران: آگه
  10. بیرونی، ابوریحان، (۱۳۴۲)، آثارالباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، تهران: ابن سینا
  11. اوشیدری، جهانگیر، (۱۳۷۱)، دانشنامه مزدیسنا، واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، تهران: مرکز
  12. هینلز، جان، (۱۳۶۸)، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: چشمه
  13. نوابی، ماهیار، (۱۳۴۶)، درخت آسوریک، تهران: بنیاد فرهنگ ایران
  14. آسموسن، ج. پ.» (بی تا)، اصول و عقاید و اعتقادات دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران: بنیاد فرهنگ ایران
  15. اسدیان، محمد، و دیگران، (۱۳۵۸)، باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام، تهران: مرکز مردم شناسی ایران.

 

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نگاهی به روش‌های نماد و نشانه‌ شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن‌ الگوها

اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینه‌دار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرک‌های گلی سراب و على کش و زاغه، نقش‌های مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگاره‌های بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچه‌ها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.

ایستادن در رهگذار شکل گیری مهم‌ترین تمدن‌های تاریخ، خاک فلات ایران را سم‌کوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانه‌های ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگی‌های برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعل‌‎های افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.

با این وجود بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون می‌کند.

نقش برجسته نمادین تخت جمشید

انسان، جاندار نمادپرداز

فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسب‌هایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافته‌های جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این توانایی‌ها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند فکر می‌کنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز می‌شود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر می‌گزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر می‌کشد.

بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانسته‌ها و تجربه‌هایش را  به همنوعانش انتقال دهد و برای نسل‌های آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده  تا انسانی گردد که امروز هست.

مهم‌ترین دلیل پیشرفت‌هایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بی‌واسطه حسی شکل می‌گیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورت‌های نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)

انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکل‌ها را تغییر می‌دهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایه‌های نمادین پیچیده شود تاثیر ژرف‌تر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهره‌ها از نمادپردازی تصویری را ادیان برده‌اند.

نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند.

نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

زبان‌ شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

روش‌های تفسیر و واکاوی نمادها

اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور می‌کنیم:

هرمنوتیک

دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیده‌اند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گسترده‌تر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابه‌جایی و غیره.

نشانه شناسی

دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانه‌ها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانه‌ها، اشاره‌ها، دلالت‌ها، نام گذاری‌ها، قياس‌ها، تمثيل‌ها، استعاره‌ها، مجازها و رمزگان‌های ارتباطی است. نشانه‌ها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی می‌شوند که می‌تواند آواهای خاص، علامت‌های الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعه‌ای از انسان‌ها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.

نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگان‌های کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانه‌ها است. یک نشانه زبانی را می‌توان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (هم‌زمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،

نشانه‌ها را می‌توان به سه دسته بخش کرد:

  •  نماد:

نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطه‌ای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)

  • شمايل:

نشانه ای که با موضوع خود گونه‌ای همسانی یا ویژگی‌های مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).

  • نمایه:

نشانه‌ای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانه‌های طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامت‌های ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامت‌های جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگ‌تر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیخته‌تر است.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

اسطوره شناسی تطبیقی

 اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.

پژوهشگرانی که در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطوره‌ها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعه‌‎ای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطوره‌ای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار می‌رود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.

اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.

کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بن‌مایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده می‌شود.

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگاره‌ها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را می‌یابند.

گرچه در اندیشه ملت‌های گوناگون کهن الگوهای بیشماری می‌توان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگی‌هایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهم‌ترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

شمایل نگاری و شمایل شناسی

مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانه‌‎ها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل‌ شناسی نامیده شده است. شمایل‌شناسی گامی فراتر از شمایل نگاری می‌‌نهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر می‌پردازد.

شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست می‌آید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.

در پی آن شمایل شناسی که بر بنیان‌های حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش می‌کند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل می‌دهند.

شمایل نگاری

هنر ایران سرشار از نقش مایه‌هایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شده‌اند و هرکدام ریشه‌ای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگ‌های بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونه‌های متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگاره‌های هنری ایرانیان جهان شمول‌تر و رازگونه‌تر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.

خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون می‌گوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانه‌ها در گرو شناخت گفتمان‌ها و بافت‌های فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پی‌جویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسست‌هایی است که میان آنها با فرهنگ‌های پرمایه و نیرومند همسایه در دوران‌های گوناگون رخ داده است.

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگاره‌ها مجموعه‌ای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کرده‌اند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایل‌ها جای می‌گیرند.

در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای  آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا می‌مانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل می‌شوند.

کاشی با طرح نمادین خورشیدخانم

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
  2. Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
  3. یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
  4. Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
  5. Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
  6. Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)

جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

0
    0
    سبد خرید
    سبد شما خالی استبازگشت به فروشگاه