نقش شیر در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نقش شیر در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

مجسمه شیر سنگی نشسته- مصر

نقش شیر در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

بررسی کهن الگوی نقش شیر که از دیرباز نقشمایه‌ای پرکاربرد در تمدن‌های باستانی بشر بوده است.

نقش شیر در اندیشه مردمان خاور باستان نماد شهریاری و دلاوری است، چنان که نامش بر بسیاری از شاهان نهاده شده. نمادی است سلطنتی و نشانه‌ای از شجاعت و قدرت، مصریان از سر بزرگداشت، نام‌های هخامنشی را با نگاره شیر می‌نوشته‌اند و شاهنامه اشاره به نشستن شیر بر درفش ایران دارد. تندیس شیر بر گورها نشانه دلاوری فرد درگذشته است. سریر ایزدبانوان بر دوشش و تخت شاهان بر پنجه‌اش استوارند.

نقش شیر بر در نیایشگاه‌ها به نگاهبانی می‌ایستد و نقش‌کنده شده بر سنگش چون نیرویی محافظ به گردن آویخته می‌شود. شاهان در خاور باستان برای اثبات دلاوریشان به شکار شیر می‌رفته‌اند. نقش شیر نماد رده چهارم آیین مهر و لقبی برای بودا است. مصریان خدای‌بانوی جنگاور شیرسر، سِخمت را می‌پرستیده‌اند.

شیر آسمانی نشان تابستان است و سرشتی آتشین دارد. امروزه شیر با مرداد ماه همزمان است. در اخترشناسی، برج شیر خانه خورشید است و این دو چنان در هم می‌آمیزند که نقش شیر و خورشید به نماد شاهنشاهی ایران بدل گشته و بر سکه و پرچم ایران می‌نشیند. این نقش پیش از آن در سنگ نگاره‌ها و سکه‌های آناتولی رایج بوده است. شیر گاو شکن را نماد آغاز کشاورزی، پیروزی شاه بر دشمنان، غلبه نیکی بر اهریمن و … دانسته‌اند. این نقش را می‌توان نشانه‌ای از سپیده دم یا نوروز نیز دانست.

نقش شیر در اندیشه و هنر تمدن های باستانی

1. میان رودان:

سومریان خدای‌بانوی عشق و جنگاوری اینانا (تصویر 1) و بابلیان کهن، خدای هوا اَداد (تصویر 2) را ایستاده بر پشت شیر می‌انگاشتند. شیر جانور ویژه اینانا به شمار می‌رفت.

شیر مرکب ایشتار(تصویر 3 و 4) خدای‌بانوی عشق و باروری اکدی و نشانگر جنگاوری او بود (هال، ۱۳۸۰: ۶۲). بر دیوارهای خیابان منتهی به دروازه ایشتار بابل شصت شیر تنومند (تصویر 5) صف کشیده بر کاشی به نگهبانی ایستاده بودند (رو، ۱۳۶۹: ۱۹۱). دروازه نیایشگاه آشوری ایشتار در نمرود را نیز دو شیر سنگی بزرگ نگاهبانی می‌کردند (تصویر 6).

شَـمَـش خدای خورشید بابلیان گاه با نقش شیر نمایش داده می‌شده. اسرحدون پادشاه آشوری شیری سنگی به نیایشــگاه شَـمَـش هدیه کرده است (150 :1945 ,Krappe) شَـمَـش در اندیشه میان رودانی ساکن خورشید است، بعدها این خدا با خورشید یکی انگاشته می‌شود و واژه شمس در زبان عربی بازمانده این ترکیب است.

 بابلیان صورت فلکی شیر را اورگولا (شیر بزرگ) نام داده بودند. قلب الاسد روشن‌ترین ستاره این پیکر آسمانی که در سینه آن جای گرفته است برای آنان نشان پادشاهی بود و ستاره شاه نام داشت(140 ;2008 ،White).

در هنر میان رودان نیز نقش شیر گاو اوژن رایج است. این بن‌مایه را می‌توان بر یک جام از اوروک (تصویر 7) و عاجی گوهرنشانده شده از گورستان شاهی اور (تصویر 8) دید. در اور سردیسی سیمین از شیری با چشمان درخشان یافت شده (تصویر 9)، شیرهای نر و ماده بر روی چنگ اور نیز دیده می‌شوند که با خنجری بر کمر و جامی در دست ماهیتی انسانی یافته‌اند (تصویر 10).

از مسیلیم پادشاه شهر سومری کیش (۲۶۰۰ پ.م) سرگرزی سنگی به جا مانده که گروهی از شیران را در حال جدال نشان می‌دهد (تصویر 11)، از تل حرمال (۱۸۰۰ پ.م) در بابل کهن شیر غرانی در دست است که شاید نقش نگهبان نیایشگاه را داشته است (تصویر 12).

 آشوریان نیز نقش شیر را در دیوارنگاره‌های خود بسیار به کار برده‌اند. سریرهای شاهانه آشوری هم پایه‌هایی همچون پنجه شیر داشته است.

یورش شیر به گاو از نقش‌های رایج در عاج کندهای نوآشوری است (تصویر 13- 16). شیرهای عاجی آشوری خشمگین و غران ساخته شده‌اند (تصویر 17).

از دوران نوآشوری وزنه‌هایی مفرغین با نقش شیر و به وزن ۱۵ مینا (هر مینا نزدیک یک کیلوگرم) به جا مانده است (تصویر 18).

 در دیوارنگاره کاخ سارگون دوم در دورشاروکین (سده هشتم پ.م) شاه ایستاده و شیر نوزادی را با یک دست بغل کرده است (تصویر 19). شاهان آشوری شیفته تصویرگری صحنه‌های شکار شیر بوده‌اند. آنها بر این باور بودند که شکار شیر چهره شاهی نیرومند و نگهبان شکست ناپذیر سرزمین آشور را برایشان به ارمغان می‌آورد.

گاهی حتی شیرهایی از آفریقا برای شاهان آشور فرستاده می‌شد تا در یک نمایش درباری شکار شوند. آنچنان که بر دیوارهای کاخ آشوربانیپال در نینوا دیده می‌شود این شیرها توسط سربازی از قفس آزاد می‌شدند تا به سوی شاه که بر زمین یا پشت ارابه‌ای ایستاده بود یورش ببرند و به ضرب نیزه یا شمشیر با پیکان وی دچار شوند (تصویر 20). شیر در این شکار درباری چندین بار زخم می‌خورد تا کشته شود (تصویر 21).

2.مصر:

به نوشته پلینی، مصریان ستارگان صورت فلکی شیر را نیایش می‌کرده‌اند، زیرا طغیان نیل که کشاورزی سرزمین مصر بدان وابسته بود به هنگام ورود خورشید به این برج رخ می‌داده است .(Hinckley, 1899: 253)

نقش شیر برای مصریان نیز نماد شهریاری بوده است. آنان پیروزی بر نوبیان دشمنان سنتی خود را با غلبه شیر بر سرباز نوبی نشان می‌داده‌اند (تصویر 22 و 23). آهی بزرگ فرعون مصر، «شیر فرزند خدای خورشید» نامیده می‌شده است (150 :1945 ,Krappe). سریرهای شاهانه مصر نیز پایه‌هایی از پنجه شیر دارند. تخت زرین توت‌عنخ‌آمون به جز این با سر دو شیر نیز آذین یافته (تصویر 24). | برای شاهان مصری هم شکار شیر آیینی درباری به شمار می‌رفته. از نخستین نمونه‌های این نقش می‌توان به لوح شکارگران اشاره کرد که از نقده III سده( ۳۱ پ.م) به دست آمده (تصویر 25). در گور توت‌عنخ‌آمون نیز نقش او در حال شکار شیر بر روی سنگی یافت شده است (تصویر 26).

سِـخمت نیرومندترین خدای جنگجو در اندیشه مصریان و نگاهبان فراعنه در نبرد، بانویی با سر شیر بود. مصریان تندیس‌های بسیاری از سِـخمت ساخته و او را بر دیوار نیایشگاه‌ها نقش کرده‌اند (تصویر 27 و 28). سِـخمت نیز بر روی سر خویش گرده خورشید دارد. او مادر ماهِس خدای شیر سر جنگ بود (215 :1987 ,Lurker)

در یک سنگ نگاره مصری از دوره رامسس دوم (سده ۱۳ پ.م) خدای بانوی میان رودانی آنان بر پشت شیر نقش شده است (تصویر 29). نقش  شیران نگاهبان از آستانه گورستان های مصری نیز یافت شده‌اند، از جمله نمونه‌ای از دوره هخامنشی در سقاره (تصویر 30).

 از هُورمهِب فرعون مصر (۱۳۰۰ پ.م) حلقه‌ای زرین با نقش شیر باقی مانده (تصویر 31)، انگشتری‌ها و آویزهای بسیاری با نقش شیر محافظ در مصر ساخته می‌شده‌اند (تصویر 32 – 35).

3.آناتولی، سوریه و اورارتو:

از کهن‌ترین نمونه‌های بازنمایی نقش شیر در خاور باستان می‌توان به تصاویر کنده‌کاری شده بر ستون‌های نیایشگاه گوبکلی تپه (۹۵۰۰ پ.م) ترکیه اشاره کرد (تصویر 36).

تندیس ایزدبانوی بازمانده از چاتال هویوک نمونه‌ای بسیار کهن از رسم نشستن خدای‌بانوان بر تخت شیر است (تصویر 37). از شهر اورکیش هوریان (تل موزان امروزی، شمال سوریه، ۲۱۰۰ پ.م) تندیسی با نقش شیر یافت شده که از کتیبه ساخت نیایشگاهی برای خدای نرگال محافظت می‌کند (تصویر 38). پیکره یک شیر برنزی طلاکوب از آجم‌هویوک (سده ۱۸ پ.م) پوشاک انسانی به تن دارد (تصویر 39).

شهر هاتوسا (بغازکوی امروزی) تخت‌گاه هیتیان در هزاره دوم پ.م دروازه‌هایی با نقش شیرهای غرنده دارد (تصویر 40). این شیران نگهبان در بسیاری دیگر از شهرهای هزاره نخست پ.م آناتولی و سوریه همچون عين داره (تصویر 41)، یادیا (تصویر 42)، تل تایینات (تصویر 43) و اصلان تپه (تصویر 44) یافت شده‌اند.

‌بر سنگ‌‌ ‌نگاره‌ای از کارکمیش (سده ۹ پ.م) خدایان خورشید و ماه هیتیان بر پشت شیری بزرگ ایستاده‌اند (تصویر 45).

بر روی یکی دیگر از دیوارنگاره‌های کارکمیش تخت خدای‌بانویی بر پشت شیر نقش شده است. این نقش را می‌توان بر اثری از کاخ آرامایی در تل حلف سوریه (سده ۱۰ پ.م) نیز یافت (تصویر 46)، نقش‌هایی از شکار شیر نیز از کارکمیش (تصویر 47) و حلف (تصویر 48) به جا مانده است.

اورارتوها هم به نقش شیر اهمیت بسیار داده‌اند. خالدی (هالدی) خدای بزرگ اورارتو ایستاده بر شیر تصویر شده است (تصویر 49و50), تندیس‌هایی با نقش  شیر غرّان از آلتین تپه نیز به دست آمده‌اند (تصویر 51).

بر نخستین سکه‌های تاریخ که در لیدیه (سده ۷ و ۶ پ.م) ضرب شده‌اند نقش شیری دیده می‌شود که خورشید بر آن نشسته است (تصویر 52). این انگاره بر سکه‌های حکومت مازایوس (سده ۴ پ.م) در آناتولی به نمونه کهنی از نقش شیر و خورشید تبدیل می‌گردد (تصویر 53).

سکه کروزویید که توسط کرزوس شاه لیدی ضرب می‌شد با نقش شیر و گاو آذین شده (تصویر 54). نقش کامل یورش شیر به گاو را می‌توان دو سده پس از آن بر روی سکه‌‌های حکومت مزایوس دید(تصویر 55).

4. هند:

از موهنجودارو تندیس‌هایی به دست آمده که سر دو شیر را پیوسته به هم نشان می‌دهند (تصویر 56). بر روی ستون آشوکا یکی از مهم‌ترین نمادهای هنر هندی، سه شیر پشت به هم نشسته‌اند (تصویر 57). یکی از القاب بودا شیر شاکیا (نام خاندانی‌اش) است. بودا و بوديساتواها را گاه نشسته بر پشت شیر یا تخت شیرنشان نقش می‌کنند (تصویر 58و59).

مرکب ایزدبانو دورگا شیری است به نام ماناشتالا (تصویر 60), خدای‌بانوان دیگری چون پارواتی، راهو و ماریامان نیز بر پشت شیر می‌نشینند (تصویر 61). در ورودی برخی از نیایشگاه‌های جنوب هند نقش شیر در قالب یالي (يا ويالا) استفاده می‌شود، شيرى غرّان که بر پشت یک فیل روی دو پای خود ایستاده است (تصویر 62). یالی گاهی خدایی را بر دوش دارد و گاه با دیگر جانوران ترکیب می‌شود. او را محافظ و نگهبان نیایشگاه می‌دانند.

5. يونان:

مهم‌ترین نماد شهر میسن دروازه شیران است. بر بالای این دروازه دو شیر در دو سوی ستونی به نگهبانی ایستاده‌اند (تصویر 63). نقش شیر در تزیینات زرین گورهای میسنی نیز بارها تصویر شده (تصویر 64). از مشهورترین آثار هنر میسنی خنجری است که بر روی آن نقش گروهی از سربازان مسلح در حال شکار شیر دیده می‌شود (تصویر 65).

نقش شیر غرنده را می‌توان به شکل‌های گوناگون بر روی سفال‌های سده‌های ۷ و ۶ پ.م در یونان دید (تصویر 66 – 68). نقش شیر گاو شکن در یونان نیز از حدود ۵۰۰ پ.م به گونه تنديس (تصویر 69) یا بر روی سفالینه‌ها (تصویر 70) آشکار می‌گردد. هرکول در نخستین خوان از سفرهای قهرمانانه‌اش با شیر نِـمیان روبرو می‌‌شود و او را شکست می‌دهد. این جدال بارها در هنر یونانی بازنمایی شده است (تصویر 71).

6. نوشتارهای سامی:

عاموس نبی خداوند را با نقش شیر غرنده تشبیه کرده است: «چون شیر غرش می‌کند، کیست که نترسد؟ چون خدا فرمان می‌دهد، کیست که بتواند سکوت کند؟» (عاموس، ۳:۸).

داریوش مادی پادشاه کلده به تحریک برخی درباریانش دانیال نبی را به کنام شیران می‌اندازد، اما آنها آسیبی به او نمی‌رسانند، پس داریوش بدگویان را خوراک شیران می‌سازد (دانیال، باب ششم).

سامسون با دستان خالی بر شیر نری غلبه می‌کند (داوران، باب ۱۴).

در اندیشه مسیحی نقش شیر به عنوان سن مارک (مرقس) انجیل‌نگار به کار می‌رود. خود مسیح نیز به هنگام رستاخیز در برخی بازمون‌ها در قامت شاه جهان همچون شیر تصویر می‌شود.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1.  هال، جیمز، (۱۳۸۰)، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمه رقیه بهزادی، تهران: فرهنگ معاصر
  2. Krappe, Alexander H., (1945), The Anatolian Lion God, Journal of the American Oriental Society, Vol. 65, No. 3.
  3. White, Gavin, (2008), Babylonian Star-lore, London: Solaria Publications.
  4. Hinckley, Richard Allen, (1899), Star Names: Their Lore and Meaning, New York: Dover.
  5. Krappe, Alexander H., (1945), The Anatolian Lion God, Journal of the American Oriental Society, Vol. 65, No. 3.
  6. Lurker, Manfred, (1987), Dictionary of Gods and Goddesses, Devils and Demons, New York: Routledge.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد شیر در آثار هنری ایران باستان

نماد شیر در آثار هنری ایران باستان

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد شیر در آثار هنری ایران باستان

شیر همواره از مهم‌ترین کهن الگوها در میان ایرانیان به شمار آمده است. در این مقاله نماد شیر در آثار هنری ادوار باستانی ایران بررسی می‌شود.

نماد شیر در اندیشه مردمان خاور باستان نماد شهریاری و دلاوری است، چنان که نامش بر بسیاری از شاهان نهاده شده. نمادی است سلطنتی و نشانه ای از شجاعت و قدرت، مصریان از سر بزرگداشت، نام‌های هخامنشی را با نگاره شیر می‌نوشته‌اند و شاهنامه اشاره به نشستن شیر بر درفش ایران دارد. تندیس شیر بر گورها نشانه دلاوری فرد درگذشته است. سریر ایزدبانوان بر دوشش و تخت شاهان بر پنجه‌اش استوارند. شیر بر در نیایشگاه‌ها به نگاهبانی می‌ایستد و نقش‌کنده شده بر سنگش چون نیرویی محافظ به گردن آویخته می‌شود. شاهان در خاور باستان برای اثبات دلاوریشان به شکار شیر می‌رفته‌اند. چرا که شیر همواره از مهم‌ترین کهن الگوها در میان ایرانیان به شمار آمده است.

مجسمه سنگی شیر

نماد شیر در آثار هنری ایران باستان

 1. دوره مس سنگی:

از کهن‌ترین بازنمایی‌های نماد شیر در هنر ایران زیور زرینی از تپه مليان (پایان هزاره ۴ پ.م) است که شیر را ایستاده بر دو پا تصویر کرده که به پشت سر می‌نگرد (تصویر 1).

2. دوره مفرغ:

 نماد شیر بارها بر آثار یافت شده از فرهنگ هلیل‌رود در جیرفت نقش شده است (تصویر 2). شیر جیرفتی غرّان و تنومند است.

3. عیلام:

از نیایشگاه اینشوشیناک در شوش شیری نشسته بر یک سریر چرخ دار یافت شده که یادآور شیران نگهبان عیلامی است (تصویر 3) .

تیغه تبر مفرغی شاه اونتاش ناپیریشا (۱۳۰۰ پ.م) از دهان شیری غرنده بیرون آمده است (تصویر 4).

در یک سنگ نگاره از عیلام میانه پایه تختی که شاهدخت بر آن نشسته از پنجه شیر است (تصویر5). تخت با پنجه شیر در خاور باستان نشانه‌ای شاهانه است.

عیلامیان زیورهایی از عاج (تصویر 6) و سنگ (تصویر 7) نیز با نماد شیر لمیده می‌‌ساخته‌اند.

4. دوره آهن:

یک تنديسک سنگی از نیایشگاه سرخدم لرستان شیری کمین گرفته را تصویر می‌کند (تصویر8). نماد شیر در همین دوران بر روی سرتبرهای آیینی مفرغی لرستان (تصویر 9 و 10)، دستبندهای مفرغی (تصویر 11) و لگام اسبان (تصویر 12) نیز حضور دارد. بر روی یک سر سنجاق مفرغی از لرستان سرهای دو جفت شیر به هم پیوسته دیده می‌شود (تصویر 13). یک تکوک سیمین از کلماکره نیز با سر شیری غرّان آذین یافته است (تصویر 14). پرشماری نماد شیر بر آثار لرستان نشانگر ارجمندی این کهن الگو در اندیشه مردمان آن سامان است.

بازوبند زرینی از زیویه یافت شده که با سر دو شیر خشمگین آذین گردیده (تصویر 15). نماد شیر در عاج كندهای زیویه نیز دیده می‌شود (تصویر 16). برجام حسنلو دو نماد شیر نقش شده، یکى لميده است و اژدها و مردی را بر پشت دارد و دیگری ایزدبانویی را بر دوش نشانده. در آثار مفرغين حسنلو نیز نماد شیر بارها تصویر گردیده (تصویر 17 و 18).

بر دور جام زرین کلاردشت سه شیر چرخان دیده می‌شوند (تصویر 19), شیرهایی درحال دریدن گوزن گرداگرد جام عمارلو نقش شده‌اند (تصویر 20). از ارجان شمعدانی یافت شده که پایه‌های آن را دو شیر ایستاده بر پشت دو گاو نگاه داشته‌اند (تصویر 21).

5. دوران هخامنشی، پارتی و ساسانی:

نماد شیر از مهم‌ترین نمادهای هنر هخامنشی است، تخت شاه همواره پایه‌هایی به سان پنجه شیر دارد (تصویر 22). تخت بزرگی که نمایندگان ساتراپی‌ها در سنگ نگاره‌های نقش رستم به دوش دارند نیز چنین است، بر دیوارهای آپادانای شوش یک ردیف شیر غرّان از آجر العاب‌دار نقش شده بوده (تصویر 23). شیرهای سنگی نگاهبان در پارسه نیز حضور داشته‌اند (تصویر 24).

یک شمشیر زرین شاهی دسته‌ای از سر دو شیر دارد (تصویر 25) و زیباترین تکوک‌ها و جام‌های هخامنشی هم از پیکر شیر شکل گرفته‌اند (تصویر 26 و 27)، نماد شیر خشمگین را بر سنگ نگاره‌های هخامنشي قصر ابونصر نیز می‌توان دید (تصویر 28). رویارویی دو شیر خشمگین از نمادهای رایج این دوران است (تصویر 29 و 30). در یک نمونه بسیار کمیاب سر دو شیر به هم پیوسته و یکی شده است (تصویر 31).

شیرهای مفرغی کاربرد وزنه نیز داشته‌اند (تصویر 32). یک نمونه يافت شده از ساتراپی لیدیه حدود ۳۱ کیلوگرم (نزدیک به یک تالنت بابلی) وزن دارد. نماد شیر را به سان محافظ بر بازوبندها (تصویر 33)، گردن آویزها (تصویر 34) و آذین‌های پوشاک (تصویر 35) نیز در دوره هخامنشی می‌توان دید. در میانه هزاره نخست پ.م در شمال خاوری ایران نماد شیر در آثار گنجینه پازیریک (تصویر 36) هم حضور دارد. بر یک جام سیمین پارتی نماد شیری درحال پریدن با ظرافت زرکوبی شده (تصویر 37)، تکوک پارتی دیگری شیر خشمگین و غرّانی را تصویر می‌کند (تصویر 38).

یورش شیر به گاو در دیوارنگاره‌های ساسانی تاق بستان نیز دیده می‌شود (تصویر 39). نماد شیر بر روی یک جام ساسانی بزکوهی را شکار کرده است (تصویر 40). دیگر نقش رایج در هنر ساسانی رویارویی دو شیر خشمگین است که بر روی یک ابریق سیمین تصویر شده (تصویر 41). این بن‌مایه را می‌توان بر بسیاری از پارچه‌های ابریشمی ساسانی و ابتدای اسلام نیز دید (تصویر 42 و43).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

شیر در اساطیر ایران باستان

شیر در اساطیر ایران باستان

دیوار از جنس آجر لعابدار با نقش شیر غران

شیر در اساطیر ایران باستان

شیر همواره از مهمترین کهن الگوها در میان ایرانیان بوده است. در این مقاله چند اسطوره ایران باستان درباره شیر بررسی می‌شود.

شیر در فرهنگ‌های گوناگون بشری همواره به عنوان جانوری نیرومند اما آرام و پرابهت مورد ستایش قرار گرفته. تصویر ذهنی انسان از شیر به عنوان پادشاه جانوران سبب شده تا او را نشانه فرمانروایی و بی‌باکی بدانند. بنابراین در بسیاری از فرهنگ‌ها شیر همبسته با شاهان و خدایان پشتیبان آنها است. از سوی دیگر چهره شیر نر با یال‌های زرگونی که به پرتوهای خورشید می‌ماند، شیر را به نزدیک ترین شمایل برای نمایاندن خورشید بدل ساخته است.

مجسمه و ریتون به شکل شیر

شیر در اندیشه و نوشتارهای ایرانی

1. نماد شهریاری و دلاوری:

شیر همواره از مهم‌ترین کهن الگوها در میان ایرانیان به شمار آمده است. در ایران شیر که همیشه در کنار پادشاهان بوده، به صورت یک نماد سلطنتی درآمد و نشانه‌ای شد از شجاعت و قدرت (اتینگهاوزن، ۲۵۳۷: ۱۴). نیرومندی و ارجمندی شیر در سرزمین‌های دیگر نیز او را همسان شهریاران نشانده، از این رو شاهان بسیاری نام لیو، لوون، اسد، شیر یا ارسلان بر خود نهاده‌اند (کسروی، ۲۵۳۶: ۶). در برخی از مناطق ایران از دیرباز مرسوم است که بر گور دلاوران درگذشته تندیسی از شیر می‌نهند (تصویر 1)، بر پهلوی این شیرها که به گویش بختیاری بردِشیر نامیده می‌شوند گاه ابزار رزم نقش می‌شود. نام گورستان‌هایی چون مزار شیر در سربیشه و تخته شیر در پلدختر نیز اشاره به دلاوری افراد دفن شده دارد.

مصریان در هنگام فرمانروایی هخامنشیان، یک حرف «ر» ویژه برای نگاشتن نام سرزمین‌های ایرانی – چون خوارزم یا باختر – و پادشاهان ایرانی (دو بار برای کورش، ۴۵ بار برای داریوش، ۴۳ بار برای خشایارشا، هفت بار برای اردشیر نخست و یک بار برای اردشیر سوم) به زبان هیروگلیف افزوده‌اند که به سان شیری نشسته است و هرگز در واژگان دیگر به کار نمی‌رود. (تصویر 2-1) از آنجایی که در هنگامه کاهش تسلط هخامنشیان، مصری‌ها به جای شیر، همان علامت همیشگی را به کار برده‌اند باید این شیر را نشانه‌ای ایرانی و کاربرد آن را از سر بزرگداشت دانست (1936  ،Posener).

در شاهنامه به نشستن شير بر پرچم ایران اشاره شده: «یکی شیر پیکر درفشی به زر».

هنوز در باور عام شیر رمز شهریاری است، چونان که در خواب‌گذاری همواره شیر به شاه تعبیر می‌شود (دمیری، ۱۲۷۵: ۸).

2 .نگهبان:

محافظت شیر از نیایشگاه‌ها و کاخ‌ها در سراسر خاور باستان امری رایج بوده است. در ورودی نیایشگاه‌های عیلامی تندیس‌هایی از شیر به نگهبانی ایستاده بودند (هینتس، ۱۳۷۶: ۶۴). یکی از این شیرهای نگهبان در ورودی نیایشگاه دوراونتاش شوش کشف گردیده است (تصویر 2).

از عیلام میانه گردن آویزهای سنگی با نقش شیر باقی مانده که شاید نقش طلسم حامی و نگهبان آنان بوده است (تصویر 3).

3. جایگاه نشستن خدای‌بانوان:

رسم ایستادن یا نشستن خدای بانوان بر دوش شیر در خاور باستان آیینی کهن و آشنا بود. ایشپوم پادشاه اوان در ۲۲۵۰ پ.م تندیس نارونته ایزدبانوی پیروزی عیلامی را به نیایشگاه وی پیشکش کرده (تصویر 4). او به شیوه سومریان لباس بلند پرچین (کاناکه) پوشیده و بر تختی نشسته که شش شیر آن را زینت می‌بخشند.

 بر روی یک تیردان مفرغی لرستان ایزدبانویی تصویر گردیده که تخت او بر دوش شیر قرار دارد (تصویر 5). در میان نقش‌های جام حسنلو نیز خدای بانویی دیده می‌شود که بر پشت شیر نشسته (تصویر 6).

4. شیر آسمانی (♌):

شیر از دیرباز نمایانگر صورت فلکی اسد (امروزه مرداد) بوده است (مصفی، ۱۳۵۷: ۴۱). برج شیر را در آسمان گروه ستارگانی شکل داده‌اند که در کنار یکدیگر به سان شیری خیزان دیده می‌شوند. نماد این برج در اخترشناسی نیز چون شیری خمیده است. برج شیر طبیعتی گرم دارد و در رابطه با خورشید و تابستان است.

5. شیر در آیین مهر:

در میان هفت رده دین مهر پرستی، چهارمین جایگاه به نام شیر است (132 :2000 ,Clauss). به سرشت آتشین شیر در اندیشه مهری نیز اشاره شده است. آب و آتش با یکدیگر مبارزه‌ای مدام و آشتی ناپذیر دارند. پس سالکانی که به جایگاه شیر رسیده‌اند برای شست و شوی بدن (غسل تعمید) خود به جای آب عسل به کار می‌برند (ورمازن، ۱۳۸۳: ۷۵)

در بسیاری از مهرآوه‌ها تندیسی از موجودی شیرسر یافت شده که ماری به دور او پیچیده است، او را گاهی نیز بالدار تصویر کرده اند (ت ۷). از او در کتیبه‌ها به نام آریمانوس یاد شده که شاید همان اهریمن باشد(17 ;1985 ,Jackson)، با این حال برخی از پژوهشگران او را آیون (زروان یا کرونوس) می‌دانند(467 :1975 ,Barnett). گرچه هویت راستین این انگاره هنوز در ابهام است اما بسیاری از مهرپژوهان او را با زمان و تغییر فصل‌ها مرتبط دانسته‌اند (194 :2004 ,Beck)

مولانا نیز زمان را به گونه شیر توصیف می‌کند:

«یکی شیــری همــی بینم جهان پیشـش گله آهو

که من این شیـــر و آهو را نمی‌دانم نمی‌دانم

زمین چون زن فلک چون شو خورند فرزند چون گربه

من این زن را و این شورا نمی‌دانم نمی‌دانم»

اشارہ مولانا به خورده شدن فرزند، اسطوره یونانی کرونوس خدای زمان را به یاد می‌آورد.

6. شیر و خورشید:

در اخترشناسی کهن، برج شیر خانه خورشید بوده است. در کتابی از ۸۵۰ م. به قلم ابومعشر بلخي برج اسد به سان خورشیدی بر دوش شیر تصویر شده (تصویر 8). به این تقارن پارسی گویان بارها اشاره کرده‌اند:

«زهره را خانه ثور و هم میزان               شمس را شیر و ماه را سرطان»        «خواجه نصیرالدین توسی»

«چو بر زد سر از برج شیر آفتاب         ببالید روز و بپالود خواب» «فردوسی»

همان گونه که اشاره شد ارتباط گرمای برج شیر (میانه تابستان) و سرشت آتشین این برج با خورشید، و یا شاید حتی همسانی یال و کوپال شیر نر به پرتوهای خورشید بر استحکام این اندیشه افزوده است. از این رو شیر و خورشید بارها در کنار یکدیگر تصویر شده‌اند تا جایی که می‌توان این انگاره را از مهم‌ترین نمادهای تاریخ ایران دانست، که دیر زمانی بر پرچم ایران زمین جای داشته است. شیر و خورشید نیز در اندیشه ایرانی نماد شهریاری است، در شاهنامه آمیزش این دو همواره در اشاره به شاهان است:

«به رزم اندرون شیر پاینده‌ای                به بزم اندرون شید تابنده‌ای

که در بزم دریاش خواند سپهر              به رزم اندرون شیر خورشید چهره»

شیر و خورشید همیشه نشانه‌ای برگرفته از سکه‌های دوران اسلامی معرفی شده (ن. ک: کسروی، ۲۵۳۶). اما آغاز بهره از این نقش‌مایه به دورانی بس کهن‌تر بر می‌گردد که کمتر بدان اشاره شده است. به نظر می‌رسد در هنر ایران نخستین بار در پایان سده ۵ پ.م اردشیر دوم این نقش را به کار برده باشد. بر یک اثر مهر که از شمال شرقی دریای سیاه یافت شده، اردشیر دوم در برابر ایزدبانو آناهیتا به نیاز ایستاده است (تصویر 9). این اثر مهر را برخی از پژوهشگران متعلق به حکومت‌های آناتولی پس از هخامنشی می‌دانند (432 :1987 ,Collon)، اما در ایرانی بودن بن‌مایه شکی نیست. بغ‌بانو(شهبانو) به رسم کهن شرقی بر پشت شیری ایستاده و هاله‌ای از پرتوهای خورشید او را در بر گرفته است. این نگاره شاید آغازی بر نشستن خورشید بر دوش شیر در هنر ایرانی باشد.

در هنر هزاره نخست پ.م همواره بر ران شیرها مهرانه (گردونه مهر) یا سوآستیکا دیده می‌شود که شاید اشاره‌ای دیگر به ارتباط شیر و خورشید باشد. از جمله بر جام‌های عمارلو حسنلو و کلاردشت (تصویر ۱۰)

7. شیر گاو اوژن:

در اثر مُهری از شش هزاره سوم پ.م (ت ۱۱) گاوی ایستاده دست بر سر دو شیری که رو به او دارند نهاده و در کنارش شیری ایستاده دست بر گرده دو گاوی گذارده که پشت به او دارند. برخی این نگاره را نشانی از چرخش فصل‌ها دانسته‌اند. شاید تصویری از تابستان و زمستان که یکدیگر را در چرخه‌ای همیشگی پی می‌گیرند. در یک تندیس بی‌همتا که به باختر ایران در نیمه هزاره دوم پ.م منسوب است موجودی با دو سر شیر و گاو دیده می‌شود (تصویر 12).

از کهن‌ترین نمونه‌های بن‌مایه یورش شیر به کار می‌توان به سنگ نگاره‌های جیرفت اشاره کرد (تصویر 13). در این آثار دو شیر در حال غلبه بر گاو دیده می‌شوند. این انگاره در شهداد (نیمه هزاره 3 پ.م) نیز بر روی یک سر تبر مسین نقش گردیده است (تصویر 14).

بر کاسه‌ای سنگی از شوش، در دوران عیلام میانه شیر و گاو رو به هم ایستاده و آماده نبردند (تصویر 15). این انگاره بر یک جام مفرغين لرستان (ابتدای هزاره نخست پ.م) نیز دیده می‌شود (تصویر 16).

تندیسی سیمین از سده ۸ پ.م (شاید از کلماکره) شیر را در حال دریدن گاو (تصویر 17) و تندیسی دیگر دو شیر را در حال جدال بر روی یک گاو (تصویر 18) تصویر کرده‌اند. همزمان همین نگاره بر روی یک پلاک زینتی زرین از کردستان نیز دیده می‌شود (تصویر 19).

شیر گاو شکن در هنر هخامنشی قداست آشکاری دارد، چنان که ۲۷ بار در پارسه نقش گردیده است (تصویر 20). این تصویر را می‌توان در آویزهای زینتی هخامنشي (تصویر 21) و بافته‌های گنجینه پازیریک نیز باز‌ یافت (تصویر 22).

برای شیر گاو شکن پژوهشگران تفسیرهای بسیار آورده‌اند. آن را نماد آغاز کار کشاورزی پس از پایان سرما دانسته‌اند (بیکرمن و دیگران، ۱۳۸۴: ۵۶)، یا نبرد شاه با نیروهای مخالفی که زیر بار قدرت شاهانه نمی‌رفته‌اند (بویس، ۱۳۷۴: ۱۸۶)، و یا پیروزی نیکی بر قوای اهریمن (گریشمن، ۱۳۷۱: ۱۵۷). بوسانی گاوکشی مهر را نیز بازمانده از همین انگاره نبرد شیر و گاو می‌داند (اولانسی، ۱۳۷۹: ۵۲).

جدال شیر و گاو در هنر اسلامی ایران چنان ریشه‌مند است که گاه کل هنر تشعیر را به نام این بن مایه، «گرفت و گیر» می‌نامند.

گاو و شیر باب آغازگر کلیله و دمنه است که با غلبه شیر بر گاو پایان می‌یابد (نصرا..، منشی، ۱۳۵۱: ۱۲۲۵۹)، و رد آن را در ادب پارسی می‌توان بارها پی گرفت:

«گاو دوشای عمر بدخواهش            بره خوان شیر گردون باد»         «ابوالفرج رونی»

«گاه قربان تو این معنی حمل با ثور گفت           کاش این منصب مرا گشتی مسلم یا تو راه» «عبد الرزاق اصفهانیه»

خاقانی نیز به جدال شیر و گاو در نوروز اشاره دارد:

«مانا که اندر این مه، عیدی ست آسمان را           ک‌‌آهیخت تیغ و آمد، بر گاو قرصه خور»

نباید بر این پندار باشیم که انگاره شیر گاو اوژن در همه فرهنگ‌ها معنایی یگانه دارد. اما در مورد نمونه‌های هخامنشی در تفسیر دیگر را نیز پیشنهاد می‌شود:

  • اگر به یاد بیاوریم که شیر در فرهنگ ایرانی همراه با خورشید و گاو همراه با ماه نمادپردازی شده است، می‌توان پیروزی شیر بر گاو را اشاره‌ای به دمیدن خورشید پس از پایان تاریکی دانست، سپیده دم در اندیشه، ادبیات و دین‌های ایرانی همواره ارج نهاده شده و برترین نیایش شبانه روزی (در میترائیسم، دین زرتشت و حتی اسلام) نماز سحرگاهی است.

 

  •  از سوی دیگر گاو از دیرباز نمایانگر صورت فلکی ثور (امروزه اردیبهشت) بوده. دو هزار سال پیش، خورشید در آغاز بهار بیشتر از زمینه صورت فلکی ثور (گاو) می‌گذشت، ولی امروز بیشتر از زمینه صورت فلکی حمل (بره) می‌گذرد( اکرمی، ۱۳۸۰: ۲۹). در حقیقت در هزاره نخست پ.م، خورشید در فروردین در برج گاو خانه داشته است. اگر ارتباط شیر با خورشید را به یاد آوریم، می‌توان نشستن شير بر پشت گاو را رمزی از ورود خورشید به برج ثور و رسیدن نوروز در سرزمین ایران دانست. از این رو نقش کردن این انگاره در پارسه که جایگاه برپایی جشن نوروز بوده است بایسته می‌نماید.

8. جدال مرد و شیر:

انسان شکارورز پیش از تاریخ طرح‌های پرشماری از شکار جانوران وحشی را بر روی دیوار غارها و سکونتگاه‌های خود نقش کرده است، آغاز یکجانشینی و کشاورزی نیز سبب نشده که انسان شکار و تصویرگری آن را کنار نهد، نگاشتن صحنه شکار‌گاه به قصد ثبت دلاوری مردان بوده و گاه نشانی از دستیابی به نیروی جادویی جانوران.

گزنفون می‌نویسد: «پارسیان شکار را آموزش راستین جنگ می‌دانند. جوانان به هنگام شکار سحرخیزی در سرما و گرما، بردباری، دوندگی، تیراندازی، چابکی و جسارت را فرا می‌گیرند» (گزنفون، ۱۳۸۹: ۲۵).

از آنجایی که شیر نیرومند‌ترین جانور ساکن فلات ایران و فرمانروای جانداران بر زمین دانسته شده، پادشاهان بسیاری برای اثبات دلاوریشان نقشی از خود در حال شکار شیر به جا نهاده‌اند. از نمونه‌های کهن این نقش می‌توان به مهری از ۲۳۰۰ پ.م بازمانده از شوش اشاره کرد (تصویر 23). بر روی یکی از جام‌های زرین حسنلو نیز نقش شکار شیر دیده می‌شود (تصویر 24).

بسیاری از مهرهای درباری هخامنشی شاه با بزرگان را به رسم آشوری در حال شکار شیر تصویر می‌کنند، از جمله مهر داریوش شاه (تصویر 25) و مهری یافت شده از تل برسیپ (تصویر 26). این نقش را می‌توان بر روی پلاک‌های آذینی زرین (تصویر 27) و ظرف‌های سیمین (تصویر 28) هخامنشی نیز باز یافت.

نقش برجسته‌ای از دوره پارتی سربازی زره پوش را در جدال با شیر تصویر کرده است (تصویر 29).

بر روی بسیاری از بشقاب‌های زرین و سیمین دوره ساسانی نیز شاه به شکار شیر مشغول است (تصویر 30 و 31). این نقش در گچبری‌های این دوره در چال ترخان نیز دیده می‌شود (تصویر32).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. اتینگهاوزن، ریچارد، (۲۵۳۷)، قالیچه های شیری فارس، پرویز تناولی و سیروس پرهام، تهران: سازمان جشن هنر.
  2. کسروی تبریزی، احمد، (۲۵۳۶)، تاریخچه شیر و خورشید، تهران: چاپ رشديه.
  3. Posener, G., (1936), La premiere domination perse en Egypte, Bibliotheque d’etude, 11.
  4. دمیری، کمال الدین محمد بن موسی، (۱۲۷۵)، خواص الحيوان، چاپ سنگی، تبریز: دکه عبدالحسين عباس فريدنی اصفهانی
  5. هینتس، والتر، (۱۳۷۶)، دنیای گمشده عیلام، ترجمه فيروز فیروزنیا، تهران: علمی و فرهنگی
  6. مصفی، ابوالفضل، (۱۳۵۷)، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز: دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریزی
  7. Clauss, Manfred, (2000), The Roman Cult of Mithras: The God and his Mysteries, Translated by Richard Gordon, New York: Routledge.
  8. ورمازن، مارتین، (۱۳۸۳)، آیین میترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران: چشمه.
  9. Jackson, Howard M., (1985), The Meaning and Function of the Leontocephaline in Roman Mithraism, Numen, Vol. 32, Fasc.
  10. Barnett, R. D., (1975), Mithraic studies: proceedings of the first International congress of Mithraic studies, John R Hinnells, ed., Vol II. Manchester: Manchester University Press.
  11. Beck, R., (2004), Beck on Mithraism: collected works with new essays, Aldershot: Ashgate.
  12. Collon, Dominique, (1987), First Impressions: Cylinder Seals in the Ancient Near East, London: The British Museum Press.
  13. بیکرمن، هنینگ، ویلی هانتر، کاما، فرانسوا دوبلوا، واندر وردن، کندی، مکنزی مری بویس، ولز، سی ول، (۱۳۸۴)، علم در ایران و شرق باستان، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: قطره.
  14. بویس  (۱۳۷۴)، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: توس  
  15. گیرشمن، رومان (۱۳۷۱)، هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی)، ترجمه عیسی بهنام، تهران: علمی و فرهنگی
  16. اولانسی، دیوید، (۱۳۷۹)، پژوهشی نو در منشاء ميتراپرستی، ترجمه مریم امینی، تهران: چشمه.
  17. نصرا.. منشی، ابوالمعالی، (۱۳۵۱)، کلیه و دمنه، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران: دانشگاه تهران.
  18. اکرمی، موسی، (۱۳۸۰)، گاه شماری ایرانی، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی
  19. گزنفون (۱۳۸۹)، زندگی کورش، ترجمه ابوالحسن تهامی، تهران: نگاه

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نگاهی به روش‌های نماد و نشانه‌ شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن‌ الگوها

اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینه‌دار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرک‌های گلی سراب و على کش و زاغه، نقش‌های مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگاره‌های بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچه‌ها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.

ایستادن در رهگذار شکل گیری مهم‌ترین تمدن‌های تاریخ، خاک فلات ایران را سم‌کوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانه‌های ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگی‌های برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعل‌‎های افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.

با این وجود بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون می‌کند.

نقش برجسته نمادین تخت جمشید

انسان، جاندار نمادپرداز

فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسب‌هایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافته‌های جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این توانایی‌ها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند فکر می‌کنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز می‌شود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر می‌گزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر می‌کشد.

بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانسته‌ها و تجربه‌هایش را  به همنوعانش انتقال دهد و برای نسل‌های آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده  تا انسانی گردد که امروز هست.

مهم‌ترین دلیل پیشرفت‌هایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بی‌واسطه حسی شکل می‌گیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورت‌های نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)

انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکل‌ها را تغییر می‌دهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایه‌های نمادین پیچیده شود تاثیر ژرف‌تر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهره‌ها از نمادپردازی تصویری را ادیان برده‌اند.

نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند.

نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

زبان‌ شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

روش‌های تفسیر و واکاوی نمادها

اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور می‌کنیم:

هرمنوتیک

دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیده‌اند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گسترده‌تر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابه‌جایی و غیره.

نشانه شناسی

دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانه‌ها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانه‌ها، اشاره‌ها، دلالت‌ها، نام گذاری‌ها، قياس‌ها، تمثيل‌ها، استعاره‌ها، مجازها و رمزگان‌های ارتباطی است. نشانه‌ها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی می‌شوند که می‌تواند آواهای خاص، علامت‌های الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعه‌ای از انسان‌ها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.

نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگان‌های کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانه‌ها است. یک نشانه زبانی را می‌توان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (هم‌زمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،

نشانه‌ها را می‌توان به سه دسته بخش کرد:

  •  نماد:

نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطه‌ای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)

  • شمايل:

نشانه ای که با موضوع خود گونه‌ای همسانی یا ویژگی‌های مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).

  • نمایه:

نشانه‌ای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانه‌های طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامت‌های ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامت‌های جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگ‌تر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیخته‌تر است.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

اسطوره شناسی تطبیقی

 اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.

پژوهشگرانی که در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطوره‌ها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعه‌‎ای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطوره‌ای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار می‌رود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.

اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.

کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بن‌مایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده می‌شود.

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگاره‌ها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را می‌یابند.

گرچه در اندیشه ملت‌های گوناگون کهن الگوهای بیشماری می‌توان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگی‌هایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهم‌ترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

شمایل نگاری و شمایل شناسی

مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانه‌‎ها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل‌ شناسی نامیده شده است. شمایل‌شناسی گامی فراتر از شمایل نگاری می‌‌نهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر می‌پردازد.

شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست می‌آید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.

در پی آن شمایل شناسی که بر بنیان‌های حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش می‌کند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل می‌دهند.

شمایل نگاری

هنر ایران سرشار از نقش مایه‌هایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شده‌اند و هرکدام ریشه‌ای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگ‌های بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونه‌های متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگاره‌های هنری ایرانیان جهان شمول‌تر و رازگونه‌تر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.

خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون می‌گوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانه‌ها در گرو شناخت گفتمان‌ها و بافت‌های فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پی‌جویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسست‌هایی است که میان آنها با فرهنگ‌های پرمایه و نیرومند همسایه در دوران‌های گوناگون رخ داده است.

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگاره‌ها مجموعه‌ای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کرده‌اند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایل‌ها جای می‌گیرند.

در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای  آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا می‌مانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل می‌شوند.

کاشی با طرح نمادین خورشیدخانم

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
  2. Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
  3. یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
  4. Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
  5. Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
  6. Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)

جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

0
    0
    سبد خرید
    سبد شما خالی استبازگشت به فروشگاه