نقش بز کوهی در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نقش برجسته قوچ- مصر

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نگاهی به کهن الگوی نقش بز کوهی در بین‌النهرین، مصر، آناتولی، یونان، هند و نوشتارهای سامی

بز کوهی را ایرانیان نزدیک به یازده هزار سال پیش اهلی نموده‌اند. از آن زمان این جانور به عنوان پیشرو گله، نماد قدرت و مظهر فراوانی گله و محصول در هنر ایران نقش گردیده است. بز کوهی به سبب شباهت شاخ‌هایش به هلال ماه ستایش گردیده و او را در ارتباط با باران دانسته‌اند.

شاخ‌های بلند بز نر در آثار هنری نشانی از جنگاوری و نیروی باروری است. بز نهمین تجلی ایزد بهرام است. برای مردمان میان رودان او جانور ویژه خدای حاصلخیزی تموز بوده است. مصریان خنوم، خدای رود نیل را با سر قوچ تصویر می‌کرده‌اند. آگنی خدای آتش و پذیرنده قربانی‌ها در اندیشه ودایی همواره بر پشت بز کوهی تصویر می‌شود. برای یونانیان نیز بز کوهی نماد آمالتیا و نیروی محافظ کودکان است.

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر تمدن‌های باستان

 

1. میان رودان:

مردمان میان رودان بز کوهی را تجسم باروری انسان‌ها و گله‌ها می‌دانستند (هال، ۱۳۸۰: ۳۵). بز در ارتباط با خدای حاصلخیزی سومری تموز (یا دوموزی) چوپان، معشوق زمینی اینانا (یا ایشتار) است (71 :1990 ,McCall) و در کنار او که در میان رودان شخصیت مرکزی اسطوره چرخش فصل‌ها است نقش می‌شده (تصویر 1).

نقش بز نگهبان ایستاده در دو سوی گیاه زندگی بر روی مهرهای سومری هزاره سوم پ.م نیز تصویر گردیده است (تصویر 2). این بن‌مایه را در آثار کشف شده در گورستان شاهی اور هم می‌توان باز یافت (تصویر 3 و 4).

شاه اکدی شارگالی شاری (۲۳۰۰ پ.م) بر روی یک مهر استوانه‌ای به سان ایزد یا پهلوانی نقش شده که پیش یک بز کوهی زانو بر زمین زده و از کوزه‌ای که در دست دارد بدو آب می‌دهد (تصویر 5).

نقش بز کوهی در بسیاری از عاج کندهای آشور نو در حال خوردن برگ‌های گیاه زندگی تصویر شده (تصویر 6). پیشکش نمودن بز کوهی به عنوان قربانی نیز در هنر آشوری بارها دیده می‌شود (تصویر 7و8).

 ۲. مصر:

مصریان خنوم خدای رود نیل را با سر قوچ تصویر می‌کردند (تصویر 9)، خنوم انسان‌ها را از گل و بر روی چرخ سفالگری می‌سازد (تصویر 10). او گاه به عنوان خدای برکت‌بخش کوزه‌ای در دست دارد که از آن آب به بیرون فوران می‌کند. مصریان خدای آمون را نیز گاه با سر قوچ تصویر می‌کنند (تصویر 11). یک کشتی مرمرین یافته شده از گور توت عنخ آمون در تبس با سر دو بز کوهی آذین شده (تصویر ۱۲) و دسته یک کوزه فلزی از تل بستا نیز به سان بز ساخته شده است (تصویر 13).

۳. آناتولی و سوریه:

از هوروزتپه ترکيه (حدود ۲۰۰۰ پ.م) تندیسی مفرغی یافت شده که نقش دو بز کوهی تنومند را با شاخ‌های بلند تصویر می‌کند (تصویر 14)، نقش یک جعبه آرایش زنانه از اوگاریت سوریه (پایان هزاره ۲ پ.م) ایزدبانویی است که گیاهانی را به دو بز کوهی خوراک می‌دهد (تصویر 15). در میان عاج کندهای فنیقی سوریه نیز می‌توان قوچ‌های محافظ گیاه زندگی را دید (تصویر 16).

۴. هند:

آگنی خدای آتش و پذیرنده قربانی‌ها در اندیشه ودایی همواره بر پشت بز کوهی نقش می‌شود (تصویر 17). گفته شده که آگنی خود در قالب جانورانی چون بز و قوچ در می‌آید تا در مراسم مذهبی قربانی شود. قربانی بز در برابر آتش برای آگنی از مهم‌ترین مناسک دین هندو است (324 :1989 ,Keith). بز کوهی از همراهان شیوا است که در تندیس‌ها او را در یکی از دستان خود گرفته است. پوست بز کوهی سیاه بر دوش زاهدان هندی نشانی از شیوا است (هال، ۱۳۸۰: ۳۵).

سنگ نگاره‌ای از هنر قندهار مردی نشسته بر پشت بز کوهی را میان سه زن در حال نوشیدن نشان می‌دهد (تصویر 18). این اثر را می‌توان حاصل تاثیر روایت‌های ساتیری یونانی در هنر هند دانست.

۵. یونان:

 از آکروتیری (۱۷۰۰ پ.م) در جزیره ترا، تندیسی به نقش بز کوهی زرین یافت شده (تصویر ۱9). هنرمندان مینوسی نقش بز کوهی را در نقش برجسته‌های کاخ كنوسوس کرت (تصویر 20) تصویر کرده‌اند. نقش بز کوهی در زیورهای مینوسی نیز دیده می‌شود (تصویر 21).

بر روی یک کوزه یونانی از ۶۰۰ پ.م  نقش دو بز کوهی در کنار یکدیگر چنان ترسیم شده‌اند که در نگاه اول جانداری با هشت پا و دو سر به نظر می‌رسد (تصویر 22). بز در اساطیر یونانی ارتباط نزدیکی با دیونوسوس خدای مِی خواری و عشرت و پیروانش ساتیرها دارد (هال، ۱۳۸۰: ۳۵) بنابراین معمولا در کنار ساتیرها تصویر می‌شود (تصویر 23).

آمالتیا (تصویر 24) در اندیشه یونانی ایزدبانویی به نقش بز کوهی است که پس از تولد زئوس از او چون دایه‌ای نگهداری می‌کند و او را شیر می‌دهد (484 :1914 ,Hesiod). نام او به معنای خدای بانوی مهربان و مکان زندگیش در کوهستان آیگایون (به معنای بز کوهی) در کرت، نشان از وجود یک نیروی مادینه محافظ کودکان به نقش بز کوهی در اندیشه مینوسی دارد. اشاره به استفاده زئوس از آاِگیس (سپری نفوذ‌ناپذیر ساخته شده از پوست آمالتیا) در برخی روایت‌های اساطیری نشان دیگری از ویژگی محافظت‌گر نقش بز کوهی است (9-446 :1987.Homer ).

6. نوشتارهای سامی:

در کتاب مقدس بارها به شوفار (سازی بادی ساخته شده از شاخ بزيا قوچ) اشاره شده (سفر خروج،۱۶:۱۹ ).

یهودیان در یوم کیپور بزی برای یهوه قربانی می‌کنند، آنگاه خاخام دست بر سر بز دیگری که عزازیل نام دارد می‌نهد و گناهان جامعه‌اش را بر می‌خواند و او را در بیابان رها می‌کنند و باور دارند که او گناهانشان را با خود می‌برد (536 :1992 ,Wright).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. McCall, Henrietta, (1990), Mesopotamian Myths (Legendary Past Series), Austin: University of Texas Press.
  2. Keith, A, B, (1989), The Religion and Philosophy of the Vedas and the Upanishads, Delhi: Motilal Banarsidass.
  3. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  4. Homer (1987), The Iliad, Translated by Martin Hammond, London: Penguin Classics.
  5. Wright, David, P., (1992), Anchor Bible Dictionary, Ed. David Noel Freedman et al, New York: Doubleday.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

ریتون فلزی اشکانی به شکل بز کوهی

نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

نگاهی به اشکال مختلف کهن الگوی نماد بز کوهی در فرهنگ‌های کهن ایران

نماد بز کوهی در آثار بازمانده از فرهنگ‌های ایران گاه به شکل پازن و کَل با شاخ‌های تیز و خمیده و بلند، گاه به گونه بز اهلی با شاخ‌های کوتاه و هم راستا، و گاه به سان قوچ یا گوسفند وحشی با شاخ‌های خمیده و پیچان تصویر می‌شود.

بیشتر نمونه‌های بازنمایی این جانور در هنر ایران با شاخ‌هایی بلند و پیچان و شمشیرگون است. این شاخ‌ها سلاح ویژه بز نر است که در طبیعت گاهی به بیش از یک متر می‌رسد و بلندیشان از نیروی بیشتر و توانایی او برای غلبه بر همنوعانش حکایت می‌کند. از آنجایی که نرهای پیروز می‌توانند گروهی متشکل از پنج تا پانزده بز ماده را تصاحب کنند، اهمیت شاخ‌های بلند و ارتباطشان با مفاهیمی چون جنگاوری و باروری آشکار می‌شود.

 نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

1. دوره نوسنگی:

بز کوهی و قوچ از آغاز جایگاه برجسته‌ای در هنر ایران داشته‌اند، از این رو در میان کهن‌ترین پیکرک‌های یافته شده در ایران می‌توان نمونه‌هایی از بازنمایی این جانوران را دید. در آثار به جا مانده از گنجدره کرمانشاه (هزاره ۹ و ۸ پ.م) بز با بدنی کشیده و شاخ‌های گرد کوتاه تصویر شده (تصویر 1). آغاز اهلی کردن بز و نیز آغاز احتمالی سفالگری در این منطقه، می‌تواند دلیل روی آوردن هنرمندان گنجدره به ساخت پیکرک‌هایی از این جانور باشد.

سند بسیار مهمی که تقدس بز کوهی در اندیشه مردمان دوره نوسنگی ایران را آشکار می‌کند پس از کاوش ساختمانی بزرگ (احتمالا یک نیایشگاه) در تپه شیخی آباد هرسین (۹۸۰۰ – ۷۶۰۰ پ.م) کشف شد. در کف این تالار چندین سر بز کوهی با شاخ‌های بلند قرار داده شده (تصویر 2). چه این بزها نماد خدای مورد پرستش مردم منطقه باشند و چه برای این خدا قربانی شده باشند، به جا نهادن سرها در کف این اتاق نشان دهنده اهمیت آیینی بز کوهی است.

در تل تولایی اندیمشک (میانه هزاره ۷ پ.م) آثاری از اقامت فصلی یک جامعه کوچ‌رو (احتمالا دامپرور) یافت شده که پیکرک‌هایی سفالی از بز ساخته‌اند (تصویر 3).

از تپه سنگ چخماق شاهرود (میانه هزاره ۶ پ.م) پیکرک سفالین خوش ساختی از یک قوچ فربه با شاخ‌های گرد در دست است (تصویر 4). یک گردن آویز سنگی دیگر از قوچ در این تپه یافت شده که شاید در کنار استفاده به عنوان زیور، کارکرد حفاظت‌گرانه هم داشته است (تصویر 5).

بر روی سفال‌های قرمز رنگ چشمه على شهرری نیز می‌توان نماد بز کوهی را با طرحی ساده دید (تصویر 6)، یکی از این سفالها دو بز بسیار ظریف را با طرحی خطی و انتزاعی تصویر می‌کند (تصویر 7)

2. صخره کندها و غارنگاره‌ها:

گرچه سنگ نگاره‌ها، صخره کندها و غارنگاره‌ها از مهم‌ترین آثار بازمانده از دوران‌های گذشته‌اند، اما پراکندگی جغرافیایی، نبود پژوهش‌های کافی علمی، آشفتگی تاریخ گذاری‌ها و نیز محافظت نشدن در برابر آسیب‌های زیست محیطی و انسانی سبب شده آمار و شناخت دقیقی از این هنرهای کهن در دست نباشد. با این وجود می‌توان به یقین بیان داشت که موضوع بیشتر سنگ نگاره‌ها و غارنگاره‌ها در هنر ایران بز کوهی با شاخ‌های بلند هلالی است. دلیل بررسی این آثار در یک بخش جداگانه، نبود سالیابی‌های قابل استناد درباره بیشتر این مکان‌ها است.

 در میان نقش‌های بازمانده بر دیوار غارهای لرستان از جمله میرملاس، دوشه و هومیان نماد بز کوهی بارها تکرار شده است (تصویر 8).

نماد بز کوهی با شاخ‌های بسیار بلند را بر سنگ نگاره‌های جربت خراسان (تصویر 9) نیز می‌توان در اندازه‌ها و شکل‌های گوناگون باز یافت(Vahdati, 2011; 180).

موضوع اصلی سنگ نگاره‌های کوه‌های پیرامون گلپایگان (مکان‌هایی چون کوچری، غرقاب و صالح پیغمبر) نیز بز کوهی است (تصویر 10). در یکی از این نگاره‌ها انسانی بر پشت یک بز بزرگ سوار شده است (تصویر 11).

نماد بز کوهی در سنگ نگاره‌های تیمره خمین (تصویر 12) و بسیاری دیگر از محوطه‌های باستانی ایران نیز بارها به شیوه‌های گوناگون تصویر شده است.

3. دوره مس سنگی:

پرتکرارترین نماد جانوری بر سفالینه‌های اسماییل آباد قزوین نماد بز کوهی است که گاهی ایستاده و گاهی در حال دویدن و در برخی نمونه‌ها در گله‌های پرشمار تصویر شده است (تصویر 13-19). بر روی یک کوزه سفالی از تل باکون مرودشت شاخ‌های بلند و مواج بز کوهی شکوهی ویژه بدو بخشیده (تصویر 20). نماد بز در هنر این تپه باستانی بسیار پرتنوع است (تصویر 21).

نماد بز کوهی در هنر تپه حصار ارتباط نزدیکی با گیاهان دارد. بر سفالینه‌های این منطقه خوشه‌های گیاهی دیده می‌شود که از زمین رسته و تا زیر شکم بز رسیده است. در میان شاخ های بلند و برگشته بز نیز گل‌هایی از روبرو ترسیم شده (تصویر 22-25).

بر کوزه‌ای از سیلک III یک چلیپا (شاید به نشان ستاره) در میان شاخ بزها قرار دارد (تصویر ۲6). الهام بخش این نقش شاید دیدن ستاره‌ای از میان شاخ‌های بز ایستاده بر ستیغ کوه بوده باشد. روی یکی دیگر از این سفال‌ها نقشی دیده می‌شود که بر همبستگی بز کوهی با آب و باروری تاکید می‌کند. در این نگاره جویباری از دم بز آویخته و بر زمین جاری شده است (تصویر 27). بز بر روی سفالینه‌های این دوره با صلابت و استواری و به سان نگهبانی برای زمین تصویر شده (تصویر 28-30).

همین نقش را بر سفالی از لایه VI تپه گودین کنگاور (هزاره ۴ پ.م) نیز می‌توان دید (تصویر 31). از همین دوره در تپه گیان نهاوند تکوکی در دست است که آبریز آن به سان سر بزکوهی است (تصویر 32)

 ۴. دوره مفرغ:

در هنر جیرفت نیز بزکوهی گاه با شاخ‌های راست نوک تیز و گاه با شاخ‌های خمیده دیده می‌شود (تصویر 33 و 34).

بیشترین نمونه‌های نماد بز کوهی را در دوره مفرغ ایران می‌توان بر روی سفال های شهرسوخته پی گرفت. به جز سفال مشهور به پویانمایی شهرسوخته (روایتگر داستان درخت آسوریک، در پست گیاهان مقدس ایران باستان) ظرف‌های بسیاری در این تپه ساخته شده که تداوم حرکت را در قالب قاب‌های پی در پی تصویر می‌کنند. بر روی برخی از آنها بز کوهی در حال جستن و دویدن است (تصویر 35). یکی از این سفال‌ها گله پرشماری از بزها را نشان می‌دهد، ماده‌ها با شاخ‌های کوچک در بالا (شاید گونه ای تلاش برای دورنمایی) و نرها با شاخ‌های بلند و برگشته در پایین تصویر شده‌اند (تصویر 36).

نماد بز کوهی بر روی سفال کمترلان (I) در لرستان (۲۶۰۰ پ.م) نیز با ریش بلندی شبیه به خوشه گندم است (تصویر 37).

5. عیلام:

 بزکوهی پرکاربردترین نقش سفال‌های شوش (I) است. بر روی آبخوری‌های شوش بز در میانه ایستاده، و شاخ‌های بلندش را برای محافظت گرداگرد زمین و آب (تصویر 38) یا زمین و گیاه (تصویر 39) حلقه کرده است.

حضور گروهی درنا (پرنده‌ای که با آمدنش نوید بهار می‌آورد) بر بالای ظرف می‌تواند نماد رسیدن زمان سرسبزی زمین و نشان دیگری از ارتباط این تصاویر با باروری و برکت خیزی باشد. هنرمندان شوش برای افزودن به بار آیینی این نگاره‌ها دم بز کوهی را به سان خوشه گندم تصویر کرده‌اند.

در برخی نمونه‌ها گروهی از بزهای کوهی شاخ‌های بلندشان را همچون سپری به گرد زمین حلقه کرده‌اند و شاید از کشتزار یا رمه در برابر یورش یک جانور وحشی نگاهبانی می‌کنند (تصویر 40). گاه شاخ‌های بز برای تاکید بر نیرومندیش چنان بلند ترسیم شده است که از پشت او به زمین می‌رسد (تصویر 41). اهمیت این شاخها چنان است که گاهی بدون تصویر کردن بز کوهی تنها از شاخ او برای نشان دادن نیروی محافظ زمین و آب استفاده شده (تصویر 42). نقش سفالینه ای از شوش II (۳۰۰۰-۳۲۰۰پ.م) آشکارا بز کوهی را در مقام یاور نیروهای بارورکننده قرار می‌دهد. بز در اینجا همراه ایزد یا ایزدبانویی است که از شانه‌هایش آب بر زمین جریان دارد (تصویر 43).

در میان شاهکارهای فلزکاری پیشا عیلامی نیز نماد بز کوهی باشکوه و قدرت بازنمایی شده. یکی از این آثار تندیس بز سیمین نشسته‌ای است که چهره‌اش از طلا ساخته شده (تصویر 44) و دیگری آویز سیمینی است از یک بز ایستاده با شاخ‌های بلند عمودی (تصویر 45).

تندیس زرین شاهی از عیلام میانه که بزی را به خدایش پیشکش می‌کند نشان می‌دهد عیلامیان نیز بز کوهی را جانوری مناسب برای قربانی به شمار می‌آورده‌اند (تصویر 46). اثری دیگر از این دوران نیایشگری را در میان دو بز کوهی نشسته تصویر می‌کند (تصویر 47).

یکی از مهم‌ترین یافته‌های دوره عیلامی از تپه چغامیش خوزستان جامی از قیر (تصویر 48) است که دسته‌اش به سان بزی ایستاده بر روی دو پا شكل گرفته. در این دوره نماد بز کوهی را در آذین‌های دیواری چغازنبیل (تصویر 49) و مهرهای عیلامی نیز می‌توان باز یافت (تصویر 50 و 51).

6. دوره آهن:

در میان پیکرک‌های کوچک مفرغی مارلیک نمونه‌های متفاوتی از نماد بز و قوچ را می‌شود دید (تصویر 52 و 53). این نقش بر جام‌های زرین و سیمین مارلیک نیز تکرار شده (تصویر 54 و 55). سر و شاخ‌های بز در یکی از این جام‌ها جداگانه ریخته‌گری و سپس بر روی بدنه پرچ گردیده است (تصویر 56). نماد اصلی جام زندگی مارلیک نیز بز کوهی است (تصویر 57). هنرمند مارلیک در این جام مراحل گوناگون زندگی این جانور را در چهار قاب (زایش و کودکی، میانسالی، مرگ و باززایی) به تصویر درآورده است.

 بز کوهی در سفال‌های دوره آهن باباجان لرستان، گل‌های پربرگی را در میان شاخ‌هایش محافظت می‌کند (تصویر 58).

در مفرغ‌های لرستان نماد بز کوهی نقش پررنگی دارد. در برخی آثار دو جانور وحشی (شاید پلنگ) از دو سو به بز حمله کرده‌اند، در حالی که گویی بز با شاخ‌های بلندش بر آنها سیطره دارد (تصویر 59 و60). ارتباط بز کوهی با ایزد‌بانوان در این آثار آشکار است. در یک تندیس مفرغي (تصویر 61) بز بر روی سر یک خدای بانو ایستاده است.

یک لگام مفرغی لرستان با نقش ایزدبانویی که شاخ‌های دو بز را در دست گرفته آذین شده است (تصویر 62). همین شخص را با شاخ (یا کلاه شاخ دار) و گوشوارهای بلند در آثار دیگر نیز می‌توان در کنار نماد بز کوهی دید (تصویر 63). نماد بز بر تندیسک‌های رازآمیز مفرغی لرستان نیز بسیار دیده می‌شود (تصویر 64). بزهای زانو‌زده را به عنوان دسته چاقو تیزکن هم به کار گرفته‌اند (تصویر 65). بر روی یک سرگرز مفرغی از این دوره چند سر بز نصب شده است (تصویر 66).

یکی از شاهکارهای هنری یافته شده از غار کلماکره لرستان تکوکی سیمین با نقوش گیاهی زرکوب است که با سر یک بز نشسته آذین گردیده (تصویر 67). نمونه‌ای همسان این اثر در موزه میهو بدون ذکر مکان کشف نگهداری می‌شود که باید آن را نیز متعلق به گنجینه کلماکره دانست (تصویر 68).

در میان آثار دو مجموعه ارزشمند از فلزکاری نیمه نخست هزاره اول پ.م ایران که در موزه میهو(تصویر 69-73) و مجموعه محبوبیان (تصویر 74-76) نگهداری می‌شوند نماد بز کوهی نقشی پررنگ دارد. این آثار متاسفانه در کاوش‌های غیرعلمی کشف و از کشور خارج شده‌اند و اطلاعات کاملی از آنها در دست نیست، اما نگارنده با دلایل تاریخی و سبک شناختی بیشتر اشیاء این دو مجموعه را آثار قاچاق شده از غار کلماکره لرستان می‌داند (ن. ک: طاهری، ۱۳۹۴: ۲۴۹). از شاخص‌ترین این آثار می‌توان به بزهایی ایستاده در دو سوی درختان نخل بر روی یک کشتی، بز نگهبان گیاه زندگی و تکوکی با نماد بز ایستاده بر سر شیر غران اشاره کرد.

نماد بز کوهی در هنر مانایی نیز حضور چشمگیری دارد. تکوک‌های سفالی این منطقه گاه با سر قوچ ساخته شده‌اند (تصویر 77). نماد بز کوهی را در عاج كندهای زیویه هم می‌توان باز یافت (تصویر 78). قطعات زرینی به نماد بز کوهی (تصویر 79) در چند موزه جهان پراکنده است که به اشتباه آویز خوانده می‌شوند، اما این تکه‌ها در اصل نقوش سینی نقره‌ای زیویه بوده‌اند که اکنون از آن جدا شده‌اند. روی برخی از کوزه‌های سفالین زیویه نیز بز در برابر گل نیلوفر زانو زده است (تصویر 80).

نماد بز کوهی بر روی آجرهای لعاب دار نیایشگاه مانایى قالايچی بوکان نیز رسم شده (تصویر 81).

از آثار بازمانده از هنر شمال باختری ایران در دوره آهن که مکان کشف آنها مشخص نیست، می‌توان به تکوکی سفالی از یک بز کوهی جنگجو (تصویر 82)، تندیس مفرغی یک بز ایستاده (تصویر 83)، یک دسته ظرف نقره ای (تصویر 84) و یک پایه بخوردان از مفرغ (تصویر 85) اشاره کرد.

7. دوران هخامنشی، پارتی و ساسانی:

جام‌ها و تکوک‌های زرین بسیاری از دوره هخامنشی با سر بز یا قوچ در دست است (تصویر 86-88). شاید بهره‌گیری پیشینیان از شاخ قوچ به عنوان ظرفی ابتدایی برای نوشیدن، سبب گردیده بعدها از فرم شاخ برای ساخت جام استفاده شود یا سرهای بز کوهی بر روی تکوک‌ها نقش گردد. این کاربرد آذینی می‌تواند به نگهبانی آیینی بز کوهی از آب نیز وابسته باشد. بخش زیرین برخی از این تکوک‌ها به سان نیم تنه بز کوهی است که روزنی در زیر گردن دارد (تصویر 89). این مکان را با انگشت شست می‌پوشانده‌اند و به هنگام نیاز با برداشتن انگشت شراب را درون جام‌های کوچکتر می‌ریخته‌اند.

هنرمندان هخامنشی نماد بز کوهی و قوچ را برای آذین دسته کوزه‌ها (تصویر 90 و 91) و لبه جام‌ها (تصویر 92) نیز به کار برده‌اند. نمونه‌های فلزی ظریفی از سر بز با شاخ‌های پیچان در این دوره به عنوان آذین یا دسته ظرف ساخته شده است (تصویر 93-95). از این بن‌مایه برای ساخت دستبند یا آرایه‌های پوشاک هم بهره برده‌اند (تصویر 96 و 97).

دسته یک شمشیر هخامنشی تزیین زرینی به سان دو بز کوهی پشت به هم دارد (تصویر 98). بازنمایی این جانور را در هنر پازیریک هم می‌توان دید (تصویر 99). استفاده از گردن آویزهای رنگارنگ ساخته شده از خمیر شیشه به سان سر قوچ احتمالا با کاربرد حفاظت در برابر قوای شر در دوره هخامنشی نیز رایج بوده است (تصویر 100 و 101).

وجود چند تکوک فلزی یا سفالی آراسته با نیم تنه بز کوهی از دوره پارتی نشان دهنده پایداری این سنت در هنر ایران است (تصویر 102 و 103).

ساسانیان هم جام‌هایی با نماد سر بز کوهی ساخته‌اند (تصویر 104و 105). یک بن‌مایه رایج بر روی بشقاب‌های سیمین ساسانی قوچی است که شال یا دستاری به گردن دارد و در کنار گیاه زندگی ایستاده است (تصویر 106 و107).

یکی از آثار ارزشمند هنری بازمانده از دوره ساسانی چنگالی سیمین است با دسته‌ای به سان سر یک بز کوهی (تصویر 108).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Vahdati, A. A., (2011), A Preliminary Report on a Newly discovered Petroglyphic Complex Near Jorbat, the Plain of Jajarm, Northeastern Iran

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

چاقو تیز کن مفرغی به شکل بز کوهی

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

بز کوهی نخستین جانور اهلی، در باور ایرانیان باستان به عنوان نگهبان و نیز نماد بهرام، ماه و کوه ستایش شده است.

بز کوهی از انگاره‌هایی است که از غارنگاره‌ها و صخره کندهای پیشا تاریخی تا امروز همواره جایگاه برجسته و محوریش را در هنر ایران حفظ کرده، تا جایی که می‌توان گفت این نقش در هنر هیچ سرزمینی به اندازه ایران تکرار نشده است.

تصویر بز در کنار درخت زندگی از رایج‌ترین نقش‌مایه‌های هنر خاور باستان به شمار می‌آید. این حیوان پرزور از دیرباز مظهر قدرت به شمار می‌رفته و همواره حیوان جلودار رمه بوده (پوپ، ۱۳۳۸: ۱۰). بز کوهی به سبب زندگی بر بلندای کوهساران و شباهت شاخ‌هایش به هلال ماه نیز ستایش گردیده و او را در ارتباط با باران و باروری دانسته‌اند. شاخ‌های بز مظهر نیروی فرا‌طبیعی، الوهیت، سلطنت، قدرت، پیروزی، فراوانی گله و محصول، زاد و ولد و باروری است (کوپر، ۱۳۷۹: ۲۱۸).

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

 

 1. نخستین جانور اهلی در ایران:

ارتباط انسان و بز کوهی در حدود یازده هزار سال پیش در امتداد رشته کوه‌های زاگرس در باختر ایران به گونه چشمگیری دگرگون شد. پژوهش‌های تازه نشان می‌دهد بز کوهی که از دیرباز در این ناحیه شکار می‌شده، توسط ساکنان کوهپایه‌های زاگرس به تدریج اهلی و خانگی گردیده است.

زدر و هسه با مطالعه استخوان‌های بزهای اهلی شده که در تپه گنج دره کرمانشاه یافت شده‌اند، آثاری از کشتار انتخابی نرهای جوان و زنده نگهداشتن ماده‌ها در حدود یازده هزار سال پیش را کشف کردند که مشابه رفتار یک دامدار امروزی با گله‌های اهلی خود است .(Zeder, 2008: 12)

سنگ نگاره از شکار بز کوهی- تیمره

بدین ترتیب مدیریت رمه و پیشرفت تکنیک‌های تولید خوراک، منبع غذایی پایداری را در اختیار کارورزان ساکن ایران نهاد و سبب گسترش جوامع انسانی در این اقلیم گردید. انسانی که برای زمانی بس دراز گردآورنده و جستجوگر خوراک بود، پس از این کشف تازه سبک زندگی بسیار متفاوتی را آغاز کرد. این جایگاه بنیادی می‌تواند مهمترین دلیل تکرار نقش بز کوهی در هنر ایران باشد.

بز کوهی در نوشتارهای اوستایی اهمیت بسیار دارد و آزا نامیده می‌شود. بندهش از پنج سَرده بز چنین نام می‌برد: خربز، گوسپند، پازن، رنگ و پز (بندهش، بخش ۹، بند ۹۵). رَد و سرور بزها بز کوهی سپیدمو با سر فروهشته است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۵

از سوی دیگر بز کوهی و قوچ از ابتدای اهلی سازی جانوران تا امروز پیش رو گله‌ها بوده‌اند، تبعیت رمه از بز پیش رو، مکان برجسته‌ای برای او در اقتصاد دامپروری ایجاد می‌کند.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

2.نماد ایزد بهرام:

هشتمین و نهمین تجلی ایزد بهرام، قوچ دشتی با شاخ‌های پیچ دار و بز کوهی نر با شاخ‌های تیز بوده است. در بهرام یشت آمده: «بهرام اهوره آفریده به کالبد قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچ در پیچ به دیوان یورش می‌برد» (بهرام یشت، کرده ۸، بند ۲۳).

سبب این نمادپردازی را می‌توان خوی جنگنده بز کوهی حتی پس از اهلى شدن – در برابر فرمانبری گوسفند – دانست که با ایزد جنگجو و دلاور بهرام نزدیکی می‌یابد.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو

3. بز نگهبان:

در میان زیورهای آیینی لرستان، گردن بندهای مفرغی مارلیک، آویزهای شیشه‌ای باختر ایران و حتی آثار دوره هخامنشی بارها نقش بز کوهی به‌سان یک طلسم محافظ دیده می‌شود. قدرت باروری بز کوهی نر و ارتباطش با ایزدان برکت بخش می‌تواند سبب استفاده از این زیورها به ویژه برای زنان باشد.

شاید به همین سبب باشد که در اوستا آمده به مادرانی که فرزند مرده به دنیا آورده‌اند باید شیر بز خورانده شود (وندیداد، فرگرد ۵، بند ۵۲). در اسطوره آفرینش ایرانی شیر بز سپیدمو خوراک مشی و مشیانه است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۰۳).

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

4.نماد ماه:

شاخ‌های بلند و خمیده بز کوهی نزدیک‌ترین تصویر به هلال ماه به شمار می‌رود.

در اوستا یکی از صفات ماه «سبزی رویاننده» است و ماه سرچشمه و ناظر بر زندگی و زایندگی بر زمین دانسته شده است. در آثار اوستایی – ودایی آمده است که رویش و نمو گیاهان، زایش و بالش مردم، نعمت و برکت و کاستی و فزونی آب، بستگی به ماه دارد و تخمه گیاهان و رویش در ماه است (رضی، ۱۳۷۱: ۱۲۹). به اعتقاد ایرانیان باستان ماه سرچشمه عسل بوده است و عسل عامل تطهیر کننده و نگهدارنده میوه‌ها و حفاظت کننده از مرگ و میر پنداشته می‌شد. از اینرو ماه را نگهبان میوه‌ها و گیاهان قلمداد کرده‌اند (ورمازن، ۱۳۸۳: ۱۸۱).

شمایل نگاری

5. نماد کوه:

یکی از دلایل اهمیت بز کوهی نزد مردمان خاور باستان می‌تواند بلند پروازی و قله نشینی او باشد. بزها را انسان همواره در افراشته‌ترین تیغه‌ها و قله‌ها و دشوارترین مسیرهای کوهستانی دیده است.

در نیرنگستان و دادستان دینیگ بز جانوری دانسته شده که شایسته قربانی برای خدایان است (118 :1908 ,Anklesaria). این توصیه نیز شاید به سبب جایگاه زندگی بز در کوهستان‌ها باشد، زیرا کوه همواره نماد بزرگی و رفعت و جایگاه خدایان دانسته می‌شده است.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

6. بز آسمانی (♑):

نماد دهمین برج در آبام گرد آسمانی جدی (بزغاله) است (اکرمی، ۱۳۸۰: ۲۹). این برج را به‌سان بزی زانو زده و گاه با دمی چون ماهی تصویر می‌کنند.

شمایل نگاری

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. پوپ، آرتور اوپهام، (۱۳۳۸)، شاهکارهای هنر ایران، ترجمه پرویز ناتل خانلری، تهران: فرانکلین
  2. کوپر، جی. سی. (۱۳۷۹)، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران: فرشاد
  3. Zeder, M. A., (2008), Domestication and early agriculture in the Mediterranean Basin: Origins, diffusion, and impact, Proceedings of the National Academy of Sciences.
  4. رضی، هاشم، (۱۳۷۱)، آیین مهر یا میتراییسم، تهران: بهجت
  5. ورمازن، مارتین، (۱۳۸۳)، آیین میترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران: چشمه. Anklesaria, T.D., (1908)
  6. اکرمی، موسی، (۱۳۸۰)، گاه شماری ایرانی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد و نشانه‌ شناسی کهن‌ الگوها

نگاهی به روش‌های نماد و نشانه‌ شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن‌ الگوها

اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینه‌دار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرک‌های گلی سراب و على کش و زاغه، نقش‌های مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگاره‌های بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچه‌ها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.

ایستادن در رهگذار شکل گیری مهم‌ترین تمدن‌های تاریخ، خاک فلات ایران را سم‌کوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانه‌های ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگی‌های برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعل‌‎های افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.

با این وجود بسیاری از انگاره‌ها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دوران‌هایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقش‌مایه‌ها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانه‌ها تا امروز را می توان پیوستگی سنت‌های هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون می‌کند.

نقش برجسته نمادین تخت جمشید

انسان، جاندار نمادپرداز

فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسب‌هایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافته‌های جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این توانایی‌ها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل می‌گیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حس‌های پنجگانه از درکش ناتوانند فکر می‌کنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز می‌شود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر می‌گزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر می‌کشد.

بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشه‌هایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانسته‌ها و تجربه‌هایش را  به همنوعانش انتقال دهد و برای نسل‌های آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگان‌های پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده  تا انسانی گردد که امروز هست.

مهم‌ترین دلیل پیشرفت‌هایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت داده‌‌های اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بی‌واسطه حسی شکل می‌گیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورت‌های نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)

انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکل‌ها را تغییر می‌دهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایه‌های نمادین پیچیده شود تاثیر ژرف‌تر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهره‌ها از نمادپردازی تصویری را ادیان برده‌اند.

نمادها در ارتباط میان فرهنگ‌ها دست به دست می‌شوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطوره‌ایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگاره‌ها و معانی را نیز با خود به همراه می‌برند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشه‌های کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه می‌یابند.

نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگ‌های گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازه‌ای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی می‌شوند

فواره سنگی با نقش انسان نمادین

اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین می‌یابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

زبان‌ شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

روش‌های تفسیر و واکاوی نمادها

اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور می‌کنیم:

هرمنوتیک

دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیده‌اند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گسترده‌تر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابه‌جایی و غیره.

نشانه شناسی

دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانه‌ها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانه‌ها، اشاره‌ها، دلالت‌ها، نام گذاری‌ها، قياس‌ها، تمثيل‌ها، استعاره‌ها، مجازها و رمزگان‌های ارتباطی است. نشانه‌ها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی می‌شوند که می‌تواند آواهای خاص، علامت‌های الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعه‌ای از انسان‌ها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.

نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگان‌های کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه می‌دانند.

مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانه‌ها است. یک نشانه زبانی را می‌توان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (هم‌زمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،

نشانه‌ها را می‌توان به سه دسته بخش کرد:

  •  نماد:

نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطه‌ای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)

  • شمايل:

نشانه ای که با موضوع خود گونه‌ای همسانی یا ویژگی‌های مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).

  • نمایه:

نشانه‌ای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانه‌های طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامت‌های ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامت‌های جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگ‌تر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیخته‌تر است.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

اسطوره شناسی تطبیقی

 اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملت‌های گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پی‌جویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگ‌ها و ادیان جهان واکاوی می‌کند. مهم‌ترین تلاش‌ها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.

پژوهشگرانی که در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطوره‌ها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعه‌‎ای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطوره‌ای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار می‌رود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.

اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.

کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بن‌مایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده می‌شود.

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگاره‌ها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را می‌یابند.

گرچه در اندیشه ملت‌های گوناگون کهن الگوهای بیشماری می‌توان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگی‌هایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهم‌ترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).

يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها می‌داند.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

شمایل نگاری و شمایل شناسی

مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانه‌‎ها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل‌ شناسی نامیده شده است. شمایل‌شناسی گامی فراتر از شمایل نگاری می‌‌نهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر می‌پردازد.

شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست می‌آید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.

در پی آن شمایل شناسی که بر بنیان‌های حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش می‌کند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل می‌دهند.

شمایل نگاری

هنر ایران سرشار از نقش مایه‌هایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شده‌اند و هرکدام ریشه‌ای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کرده‌اند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگ‌های بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونه‌های متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگاره‌های هنری ایرانیان جهان شمول‌تر و رازگونه‌تر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.

خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون می‌گوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانه‌ها در گرو شناخت گفتمان‌ها و بافت‌های فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پی‌جویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسست‌هایی است که میان آنها با فرهنگ‌های پرمایه و نیرومند همسایه در دوران‌های گوناگون رخ داده است.

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگاره‌ها مجموعه‌ای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کرده‌اند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایل‌ها جای می‌گیرند.

در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای  آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا می‌مانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل می‌شوند.

کاشی با طرح نمادین خورشیدخانم

همه این بن مایه‎ها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
  2. Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
  3. یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
  4. Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
  5. Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
  6. Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)

جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو

اشتراک خبرنامه

0
    0
    سبد خرید
    سبد شما خالی استبازگشت به فروشگاه