نماد و نشانه شناسی کهن الگوها
نگاهی به روشهای نماد و نشانه شناسی و نیز بررسی چگونگی ارتباط آنها با کهن الگوها
اگر تاریخ هنر جهان را بتوان به سان فرشی پر نقش و نگار بافت، ترنج رازآمیزش را باید هنر گرانسنگ و پیشینهدار ایران دانست. از ده هزار سال پیش که نیاکان ما (آفرینندگان پیکرکهای گلی سراب و على کش و زاغه، نقشهای مانده بر سفال قلعه رستم و جری و تولایی، صخره کندهای گلپایگان و کوهدشت و خمین، و غارنگارههای بافته و دوشه و میرملاس و هميان) نقش زدن جهان پیرامونشان را آغاز کردند، هنر ایران راهی پر خم و تاب را از میان آن همه کوچهها و ایلغارها و نبردها و کشتارها پیموده است تا به روزگار ما برسد.
ایستادن در رهگذار شکل گیری مهمترین تمدنهای تاریخ، خاک فلات ایران را سمکوب اسب فاتحانی ساخت که از چهار سوی جهان برای یافتن نامی بر آن تاختند و کرانههای ایران را بارها در سرزمینی به پهنای چند هزار کیلومتر جابه جا کردند. این تلاطم تاریخی از یک سو شمار بسیاری از ویژگیهای برآمده از اندیشه بیگانه را به مجموعه فرهنگ روادار ایرانی افزوده و بدین روی شناخت مرزهای آن را دشوار ساخته؛ و از سوی دیگر آتش مشعلهای افروخته در راه پی جویی معنای نمادها، باورها و آداب مردمان کهن این سرزمین را بارها فرو نشانده است.
با این وجود بسیاری از انگارهها و نمادهای رایج در هنرهای اسلامی بازمانده از باورهای دینی و اساطیری پیش از اسلام هستند. گویا هنرمند ایرانی در تمام دورانهایی که زیر بار سلطه بیگانه بوده، با تکرار این نقشمایهها تلاش کرده یاد مجد و شکوه اجدادش را زنده نگاه دارد. دلیل به جا ماندن این نشانهها تا امروز را می توان پیوستگی سنتهای هنری و همگونی آرزوهای ما با نیاکانمان دانست؛ و این پیوند استوار، اشتیاق ما را برای واکاوی معنای نمادهای هنری سرزمینمان افزون میکند.
انسان، جاندار نمادپرداز
فلاسفه بارها تلاش کرده اند با برچسبهایی چون حیوان ابزارساز، حیوان اجتماعی، حيوان هوشمند و… ما را از دیگر جانداران مجزا کنند. اما یافتههای جانورشناسان نشان داده سایر ساکنان کره زمین نیز کمابیش در درجاتی ناهمسان از همه این تواناییها برخوردارند. شاید تنها نیرویی که بتوان با اطمینان آن را ویژه انسان دانست توانایی اندیشیدن انتزاعی و نمادپردازی باشد. اندیشه انتزاعی هنگامی شکل میگیرد که به مفاهیم تجریدی (آنچه حسهای پنجگانه از درکش ناتوانند فکر میکنیم، نمادپردازی نیز آنجایی آغاز میشود که انسان برای یک جسم یا مفهوم، نامی (برچسب یا واژه ای) بر میگزیند و یا آن را با شکل، رنگ یا علامتی به تصویر میکشد.
بدین ترتیب انسان توانسته با رمزگذاری اندیشههایش در قالب نمادهای کلامی یا شمایلی راهی برای ماندگار کردن آنها بیابد. جانوران دیگر همواره ناچار به تکرار آزمون و خطاهای اجدادی برای بقا هستند، اما انسان با ابداع دو دسته رمزگان خاص خودش زبان و الفبا، توانسته دانستهها و تجربههایش را به همنوعانش انتقال دهد و برای نسلهای آتی به جا نهد. سپس بر پایه آنها رمزگانهای پرشمار دیگری همچون هنرها، ادیان، اساطیر، دانش ها و… را بنا کرده تا انسانی گردد که امروز هست.
مهمترین دلیل پیشرفتهایی که انسان را از جانوری آسیب پذیر تا راس هرم غذایی زمین بالا کشانده، همین توان رمزگذاری و رمزگشایی با بهره از نمادها است که به انباشت دادههای اطلاعاتی و رشد روزافزون و شتابنده دانایی و توانایی انسان انجامیده است.
ارنست کاسیرر نخستین اندیشمندی بود که انسان را جانور نمادپرداز خواند (26 :1944 ,Cassirer)، زیرا برخلاف دیگر جانوران که دریافتشان از جهان با غریزه و درک بیواسطه حسی شکل میگیرد، انسان جهانش را از معناهای نمادین می سازد. از دید او در کتاب «فلسفه صورتهای نمادین»، هستی در قلمرو زبان، اسطوره، دین، هنر و دانش و به یاری نمادهایی که انسان برساخته شکل می گیرد. اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین مییابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم. کاسیرر زبان و اسطوره را دو خویشاوند نزدیک و حاصل انگیزش درک نمادين، بالیدن عقل و تمرکز بر تجربه حسی می داند (88 :1946 ,Cassirer)
انسان با گرایشی که به نمادآفرینی دارد ناخودآگاه شکلها را تغییر میدهد تا رنگی دینی یا هنری یابند (یونگ، ۱۳۷۸: ۳۵۲). اندیشه مذهبی آنگاه که خلاصه گردد و در لفافه لایههای نمادین پیچیده شود تاثیر ژرفتر و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین پرشورترین بهرهها از نمادپردازی تصویری را ادیان بردهاند.
نمادها در ارتباط میان فرهنگها دست به دست میشوند، اما نباید بر این پندار باشیم که در فرآیند مهاجرت هر نماد تمام مفاهیم اسطورهایش نیز منتقل و پذیرفته خواهد شد (140 :1894 ,Goblet). برخی از نمادها به هنگام مهاجرت در کنار فرم انگارهها و معانی را نیز با خود به همراه میبرند. بسیاری از نمادها اما در میهن جدیدشان میان اندیشههای کهن مردمان حل شده و کارکرد و مفهومی تازه مییابند.
نمادها گاه مفاهیم متفاوتی را برای بازماندگان فرهنگهای گوناگون بازنمایی می کنند. حتی در درون یک فرهنگ نیز نمادها در گذر از نسلی به نسل دیگر ممکن است معانی تازهای بیابند. اما هر بازتعریف از یک نماد ابتدا نیاز به پذیرش جمعی دارد. بنابراین معانی نمادین بر پایه قراردادهای اجتماعی در یک فرهنگ درونی میشوند
اندیشه و گفتار در ساحتی نمادین تکوین مییابند تا ما به یاری نمادها بیندیشیم و سخن بگوییم.
زبان شناسان، زبان را دستگاهی استوار بر نشانه میدانند.
روشهای تفسیر و واکاوی نمادها
اکنون مهم ترین رویکردهایی که برای تفسیر نمادهای هنری و معناکاوی اساطیر پیشنهاد شده، به اختصار مرور میکنیم:
هرمنوتیک
دانش روش شناسی تفسیر و تاویل را هرمنوتیک (برگرفته از نام هرمس، ایزد یونانی پیام آور از سوی خدایان) نامیدهاند. به ویژه هنگامی که پای تفسیر و تاویل نوشتارهای مذهبی، حکمی و عرفانی یا فلسفی در میان باشد. هرمنوتیک تلاش دارد پیوند میان پیام (متن) با مخاطب را درک کند. این دانش گستردهتر از آن است که بتوان به کشف روابط تمثیلی محدودش کرد. زیرا میان معنای آشکار و پنهان به جز تمثیل روابط دیگری نیز برقرار است، همچون خلاصه سازی، بازنمایی، جابهجایی و غیره.
نشانه شناسی
دانش نشانه شناسی بررسی معناسازی، فرآیند شکل گیری نشانهها و فهم ارتباطات معنادار است. نشانه شناسی شامل مطالعه ساخت و شکل گیری نشانهها، اشارهها، دلالتها، نام گذاریها، قياسها، تمثيلها، استعارهها، مجازها و رمزگانهای ارتباطی است. نشانهها بر پایه روش یا رمزگان مورد بهره برای انتقالشان دسته بندی میشوند که میتواند آواهای خاص، علامتهای الفبایی، نمادهای تصویری، حرکات بدن یا حتی پوشیدن یک لباس ویژه باشد. هرکدام از اینها برای رساندن پیام ابتدا باید توسط گروه یا جامعهای از انسانها به عنوان حامل معنایی خاص پذیرفته شده باشند.
نشانه شناسی ارتباط نزدیکی با دانش زبان شناسی دارد که کارش منحصرا مطالعه ساختار و معانی رمزگانهای کلامی است. زبان شناسان زبان را دستگاهی استوار بر نشانه میدانند.
مهم ترین ویژگی هر نشانه در یک نظام زبانی تمایز و تفاوت آن با دیگر نشانهها است. یک نشانه زبانی را میتوان در ارتباط با نظام کلی که هم اکنون در آن قرار دارد بررسی کرد (همزمانی) یا در ارتباط با سیر تاریخی شکل گیریش (در زمانی)،
نشانهها را میتوان به سه دسته بخش کرد:
-
نماد:
نشانه ای که در آن دال با مدلول همانندی ندارد و این دو را تنها رابطهای قراردادی به هم پیوند داده است که برای درک معنای نشانه باید آموخته شود (مثل واژگان یک زبان، حروف و علامت های یک نظام الفبایی، اعداد، پرچم ها و …)
-
شمايل:
نشانه ای که با موضوع خود گونهای همسانی یا ویژگیهای مشترک داشته باشد یا تصویر، صدا، حس یا مزه آن موضوع را تقلید کند (مثل پرتره، کاریکاتور، ماکت، استعاره، اداهای تقلیدی و غیره).
-
نمایه:
نشانهای که مستقیما (چه طبیعی و چه سببی) به موضوع خود وابسته است، چه این وابستگی از راه مشاهده درک گردد و چه بر اساس استنتاج (مثل نشانههای طبیعی همچون دود، آذرخش، رد پا و بو؛ علامتهای ضبط شده همچون عکس، فیلم و فایل شنیداری؛ علامتهای جسمی همچون درد، خارش، ضربان و…) (2306 : 1931 – 58 ,Peirce). هرچه قراردادی بودن رابطه میان دال و مدلول کمرنگتر و همسانی آنها بیشتر باشد، نشانه انگیختهتر است.
اسطوره شناسی تطبیقی
اسطوره شناسی تطبیقی دانشی است که اساطیر ملتهای گوناگون را برای دستیابی به الگوهای مشترک و قوانین همسان و نیز پیجویی چگونگی و چرایی برآمدن فرهنگها و ادیان جهان واکاوی میکند. مهمترین تلاشها برای شناخت علمی اسطوره با رویکردهای زبان شناختی، ساختارشناختی و روان شناختی صورت گرفته است.
پژوهشگرانی که در سدههای هجدهم و نوزدهم میلادی به سراغ کاوش در اسطورهها رفتند، آنها را با دیدگاهی نقادانه و به مثابه مجموعهای از باورهای غیر علمی بررسی می کردند. ادوارد بورنت تایلور به عنوان عضوی از «حلقه اسطوره و آیین» معتقد بود که اندیشه انسانی از مرحله اسطورهای به مرحله علمی تکامل یافته است. اسطوره تلاشی است برای فهم جهان و همان گونه که فن آوری ابزار علم است، آیین نیز ابزار اسطوره به شمار میرود، او همه ادیان را تکامل یافته یک مذهب نخستین دانست که آن را آنمیسم (جانمند انگاری) نام نهاد.
اما جایگاه کنونی دانش اسطوره شناسی بیش از هر چیز مدیون بررسی روانکاوانه کهن الگوها و پیش الگوها توسط کارل گوستاو یونگ است.
کهن الگو تعاریف گوناگونی در تاریخ فلسفه و علوم رفتاری دارد. اما در این مطلب به معنای رایجش در اسطوره شناسی به کار رفته است که برگرفته از روان شناسی تحلیلی (یونگی) و انسان شناسی تطبیقی است. هر بنمایه (نقش مایه) یا نمادی که به طور مداوم در ادبیات، هنر یا اساطیر یک ملت تکرار گردیده باشد کهن الگو یا سرنمون نامیده میشود.
يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسانها میداند. به سبب همین ویژگی ناخودآگاه، برای یافتن و درک آنها باید به بررسی رفتار، هنر، اساطیر، مذهب یا رویاهای افراد پرداخت. کهن الگوها به باور یونگ، انگارهها و تصاویری جهانی و باستانی و رونوشت روانی غرایز هستند. آنها عوامل ارثی پنهانی هستند که چون به خود آگاه می رسند، در برهم کنش با جهان خارج برای افراد یا فرهنگ ها شکل تصویر یا بازنمودهای رفتاری را مییابند.
گرچه در اندیشه ملتهای گوناگون کهن الگوهای بیشماری میتوان یافت و تمایل آنها به ترکیب با یکدیگر یا مبادله ویژگیهایشان، دستیابی به یک فهرست فراگیر و جهان شمول از کهن الگوها را ناممکن می کند، اما به باور یونگ مهمترین بازنمایی کهن الگوها در کالبدهایی چون حیوان، سایه، پیر خردمند، آنیما و آنیموس، و مادر و فرزند رخ می نماید (108 :1917 ,Jung).
يونگ کهن الگوها را دارای جایگاهی مهم در ناخودآگاه جمعی انسانها میداند.
شمایل نگاری و شمایل شناسی
مجموعه راهکارهایی که برای تفسیر معانی و آشکارسازی پس زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نشانهها و نمادهای هنری توسط پژوهشگران این حوزه پیشنهاد گردیده و توسعه یافته شمایل شناسی نامیده شده است. شمایلشناسی گامی فراتر از شمایل نگاری مینهد که تنها به تحلیل محتوای شکلی تصاویر میپردازد.
شمایل نگاری شامل گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعاتی است که از یک اثر هنری به دست میآید، پژوهشگر در این رویکرد به بررسی زندگی هنرمند، سبک او باورهایش و دورانی که در آن زیسته نخواهد پرداخت.
در پی آن شمایل شناسی که بر بنیانهای حاصل از بررسی شمایل نگارانه استوار است، با نگاهی فراگیرتر و با تکیه بر بافت فرهنگ آفریننده اثر هنری، به دنبال درک باورها، اندیشهها و ارزشهای فرهنگی آشکار در آن اثر است. شمایل شناسی تلاش میکند اصول اساسی پنهانی را آشکار سازد که زیربنای نگرش یک ملت، یک دوره تاریخی، یک مکتب هنری، یک دین یا یک رویکرد فلسفی را شکل میدهند.
هنر ایران سرشار از نقش مایههایی است که از گیاهان و جانوران واقعی یا برساخته و خیالی گرفته شدهاند و هرکدام ریشهای باستانی و مفهومی اساطیری را به درازای تاریخ تا امروز حفظ کردهاند. از سوی دیگر میانداری ایران در گلوگاه پیوند فرهنگهای بزرگ برآمده از میان رودان، مصر، آناتولی، لوانت، هند و یونان و دمخور بودن ایرانیان روادار با گونههای متفاوت ادیان آریایی و سامی سبب شده انگارههای هنری ایرانیان جهان شمولتر و رازگونهتر گردند و ژرفای معنایی بیشتری بیابند.
خوانش، تسلسلی است از تفسیرها و بازتفسیرها در پرتو آنچه که متن درباره خود، جهان پیرامونش و سایر متون میگوید. بنابراین بازخوانی معنای کهن الگویی این نشانهها در گرو شناخت گفتمانها و بافتهای فرهنگی در درون جامعه ساکن فلات ایران، پیجویی شیوه ارتباط آنها با جهان پیرامونشان و بررسی پیوندها و گسستهایی است که میان آنها با فرهنگهای پرمایه و نیرومند همسایه در دورانهای گوناگون رخ داده است.
همه این بن مایهها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست، همچنین از آنجایی که این انگارهها مجموعهای از معانی قراردادی برآمده از باورها و ادیان کهن را در خود پنهان کردهاند، بسته به گستردگی ارتباطی که میان شکل آنها با مفاهیم اسطوره ایشان برقرار است، در دسته نمادها و شمایلها جای میگیرند.
در این مجموعه مقالات به بررسی نمادهای آثار هنری ساخته شده در ایران تا پایان دوره ساسانی پرداخته شده است. گرچه بیشتر این کهن الگوها پس از برآمدن اسلام نیز پابرجا میمانند و به دیرکی برای خیمه سترگ هنر اسلامی بدل میشوند.
همه این بن مایهها را به سبب خاستگاه کهن و رمزآمیز و جایگاه استوارشان در باورهای جمعی و نیز استمرار حضورشان در هنر ایران، بنا بر تعریف یونگ می توان کهن الگو دانست.
منابع
برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمینهای همجوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری
- Cassirer, Ernst, (1944), An Essay on Man, New Haven: Yale University Press
- Cassirer, Ernst, (1946), Language and Myth, Susanne K. Langer (trans.), New York: Dover Publication
- یونگ، کارل گوستاو، (۱۳۷۸)، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی
- Goblet d’Alviella, Eugene, (1894), The migration of symbols, London: A. Constable and Co
- Peirce, Charles Sanders, (1931-58), Collected Writings (8 Vols.), Cambridge, MA: Harvard University Press
- Jung, C. G., (1917), Two Essays on Analytical Psychology, Collected Works, 7 (2 ed.), London: Routledge (published 1966)
جدیدترین مطالب در بلاگ هنداکو
موجود ترکیبی در اساطیر و هنر تمدنهای باستان
بررسی انواع موجود ترکیبی همچون گوپت، کارکمیش، پوروشامریگا و گارودا که در هر کدام از فرهنگهای باستانی مصر، آناتولی، هند و سامی نام و ویژگیهای متفاوتی داشتند.
4 جانور اساطیری در ایران باستان
جانور اساطیری ترکیبی در ایران باستان، همچون گوپت، شیردال، مرتی خُوار و خَرَ، موجوداتی فراطبیعی و شکست ناپذیر با تواناییهای چندگانه بودند.
نماد مار در اساطیر و هنر 5 تمدن باستان
نگاهی به نماد مار تیامت، واجت، نهبکا، آپپ، ششا، کالیا، اوروبوروس، مدوسا، مار اغواگر و دیگر مارهای اساطیری تمدنهای باستانی و تاثیر آن بر آثار هنری این مردمان.
0 دیدگاه