نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

تصویری از غارنگاره های باستانی در نماد و نشانه شناسی کهن الگوها

نماد شاهین در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

بررسی جلوه‌هایی از کهن الگوی نماد شاهین در اساطیر و آثار تمدن‌های بین‌النهرین، مصر، آناتولی، هند و یونان

مردمان خاور باستان در اساطیر و باورهای خود، همواره جایگاه ویژه‌ای برای پرندگان شکاری تیز چنگال و بلند پرواز به عنوان پادشاه آسمان قائل بوده‌اند. به همین سبب نماد شاهین در آثار مردمان این خطه بسیار پر تکرار است.

هوروس خدای بزرگ مصریان با نماد شاهینی تصویر می‌شده که حلقه شن نماد پشتیبانی ابدی خدایان را به چنگال گرفته. عقاب دو سر از مهم‌ترین نمادهای هیتیان بوده است. این پرنده را در هند گاندا بروندا نامیده‌اند و او را یکی از تجلیات ویشنو می‌دانند. شاهین پرنده محبوب زیوس خدای آسمان در اندیشه یونانی است. تا امروز هم هنوز نماد شاهین نشان نیرومندی و شهریاری به شمار می‌رود.

البته لازم به ذکر است که پرندگان شکاری گونه‌های متنوعی چون شاهین، باز، عقاب، قوش، طرلان، شهباز، آلوه و…دارد که در این مقاله از شاهین برای همه آنها استفاده می‌شود.

نماد شاهین در اندیشه و هنر تمدن‌های باستانی

 1. میانرودان:

نماد شاهین شکارگر نیز بر روی آثار تمدن اوروک نقش شده است (تصویر1). چند کتیبه کهن به زبان بابلی (از شوش و تل حرمل) و آشوری (از آشور و نینوا) درباره اتاناشاه سومری شهر کیش سخن می‌گویند که شاهینی را از مرگ بر اثر گرسنگی نجات می‌دهد. شاهین برای قدردانی او را بر پشت خود می‌نشاند و در جستجوی گیاه زندگی به آسمان می‌برد (189 :2000 ,Dalley). این داستان در یک مهر اکدی از ۲۲۵۰ پ.م تصویر شده است (تصویر2).

نقش یک عاج کند نوآشوری بزی است که نماد شاهین از یک سو و شیر از سوی دیگر بر او یورش آورده‌اند (تصویر3). نماد شاهین بر روی این عاج کندها گاهی به سان هوروس مصری تصویر شده (تصویر4).

عنقا (در عربی به معنای زن گردن دراز) پرنده‌ای است افسانه‌ای در اساطیر عرب که ریشه یونانی و ویژگی‌های همسان باققنوس دارد. در رسالات اخوان الصفا عنقا چنین وصف شده که بزرگترین پرنده‌ها است. سری سترگ و منقاری چون کلنگ آهنی دارد. بال‌های عظیمش را چون بادبانی می‌گشاید و گاوها را همچون موش از زمین بر می‌دارد (234 :1995 ,Ikhwan).

درعجایب المخلوقات آمده هنگامی که زمان تخم گذاشتن عنقای ماده می‌رسد، او بسیار بیمار می‌شود و عنقای نر بر او آب دریا می‌پاشد تا بهبود یابد. تخم عنقا پس از ۱۲۵ سال ترک بر می‌دارد و عنقایی بالغ از آن بیرون می‌آید.(قزوینی، ۱۹۸۱: ۴۵۶). پس از زادن عنقای جدید یکی از والدین خود را در آتش می‌سوزاند تا همواره یک جفت عنقا در جهان باشد.

با آن که تفاوت‌ها میان عنقا و سیمرغ آشکار است، نام این پرنده در ادبیات پارسی بارها به اشتباه به جای سیمرغ استفاده شده است.

رُخ نیز نام شاهینی غول پیکر در روایت‌های عربی همچون داستان سندباد در هزار و یک شب است که می‌تواند یک فیل را در چنگال‌هایش حمل کند. ابن بطوطه او را به کوهی که بر فراز دریای چین پرواز می‌کند تشبیه کرده.(Yule, 1913: 146)

 ۲. مصر:

هوروس خدای بزرگ مصریان با نماد شاهین یا مردی با سر شاهین تصویر می‌شده است (تصویر5). معنای هر دو نام او (هوروس و نِخِنی) شاهین است. او فرمانروای آسمان و خدای نیرومند جنگ و شکار است (164 :2002 ,Meltzer). از کهن‌ترین بازنمایی‌های هوروس نقش لوح نارمر است که در آن به سان شاهین به دشمنان نارمر هجوم آورده (تصویر6). هوروس در بیشتر آثار حلقه‌ای به چنگال گرفته که در زبان مصری شن (به معنای حلقه و احاطه) نامیده می‌شود (تصویر7). معنای این نماد حمایت ابدی خدایان از شخصی است که نام یا تصویرش در میان یا زیر حلقه شن (تصویر8-9) قرار گرفته است (106 :2007 ,Kemp).

هوروس نماد پادشاهی بر سراسر سرزمین مصر است بنابراین در بسیاری از آثار با تاج مصر متحد تصویر شده (تصویر10-11). پادشاهان مصر برای به دست آوردن پشتیبانی هوروس، نماد شاهین را به شکل آویز، گردنبند یا پلاک سینه (تصویر12-15) به همراه داشته، یا آن را روی مهرشان بر بالای نام خود تصویر می‌کرده‌اند (تصویر16).

رَع خدای بزرگ خورشید مصریان (تصویر17) نیز گاه با نماد شاهینی تصویر می‌شد که گرده خورشید را بر سر دارد (179 :2005 ,Hart). اهمیت این پرنده برای مصریان چنان بوده که گاه شاهین‌های درگذشته را مومیایی کرده (تصویر18) و در تابوت نهاده‌اند (تصویر19). این جانوران مومیایی شده را که در مقابر مصری کشف می‌شوند همراهان و محافظان فرعون در جهان دیگر می‌پنداشته‌اند.

۳. آناتولی و لوانت:

نماد شاهین دو سر از مهم‌ترین نمادهای هیتیان بوده است. مهری از بغازکوی بازمانده از ۱۸۰۰ پ.م (تصویر20) نشان می‌دهد که هیتی‌ها از آغاز تمدنشان این نقش را به کار می‌برده‌اند. اما همان گونه که در بالا گفته شد با توجه به یافته‌های کهن‌تر از جیرفت و باختر-مرو می‌دانیم که استفاده از این نقش پیش از دوره هیتی هم رایج بوده است.

نماد شاهین دو سر در کناره ورودی سنگی دروازه شیران بغازکوی (۱۴۵۰ پ.م) نیز تصویر شده، در حالی که دو خرگوش را به چنگ گرفته (تصویر 21).

در سنگ نگاره یازیلی کایا (۱۳۰۰ پ.م) دو شاهزاده بر پشت شاهینی دو سر ایستاده‌اند (تصویر22). از همین دوره مهری در دست است که این مرغ افسانه‌ای را بر فراز سایر جانوران نشان می‌دهد (تصویر23). یک سنجاق سر اورارتویی با سر سه شاهین پیوسته به هم آذین شده است (تصویر24). اهمیت نماد شاهین به عنوان نمادی شاهانه در این منطقه همواره حفظ می‌شود و بعدها به امپراتوری رم نیز انتقال می‌یابد. نقش این پرنده نیرومند را می‌توان بر پشت سکه‌ای از دولت شهر پونتوس (تصویر25) در آناتولی (سده ۴ پ.م) و تندیسی بازمانده از پترا (تصویر26) در اردن (سده نخست م.) باز یافت.

۴. هند:

عقاب دو سر در هند گاندا بروندا نامیده می‌شود (تصویر27). هندوان او را یکی از تجلیات ویشنو خدای بزرگ نگهدارنده جهان می‌دانند. این عقاب که نماد پادشاهی میسور نیز بوده است، گاه در حالی که دو شیر را با منقارهایش و دو فیل را با چنگال‌هایش شکار کرده تصویر می‌شود (تصویر28).

۵. یونان:

شاهین زرینی که در کرت یافت شده چنان شباهتی به آویزهای زرین هوروس دارد که می‌توان آن را ساخته شده در مصر دانست (تصویر29).

نماد شاهین بر روی سفال‌ها (تصویر30) و زیورهای زرینی (تصویر31) از آتن سده ۷پ.م نقش شده. از پلا (سده ۴ پ.م) نیز تندیسی یافت شده است از شاهینی با بال‌های گشوده (تصویر32).

 شاهین پرنده محبوب زیوس است، درباره این پرنده که به یونانی آتيوس ديوس نامیده می‌شود، روایتی افسانه‌ای به جا مانده است. زیوس پادشاه آتیکا به نام پریفاس را به شاهین بدل می‌کند تا فرمانروای همه پرندگان باشد (118 :1992 ,Liberalis). بر یک سفال آتیک، آتيوس ديوس روی عصای زیوس نشسته است (تصویر33). تندیسی مرمرین از او در دوره رمی به نیایشگاه زیوس در دیون پیشکش شده (تصویر34)

زیوس خود نیز هنگامی که قصد ربودن گانیمده را دارد به پیکر یک شاهین سترگ در می‌آید و او را بر پشت می‌نشاند (تصویر35-36).

به جرم آن که پرومته آتش را به انسان‌ها هدیه کرده، زیوس او را به سختی کیفر می‌دهد. او را در کوه‌های قفقاز به زنجیر می‌کشند، عقابی هر روز جگر او را می‌خورد و هر شب جگر بازسازی می‌شود. تا آن که هرکول پس از کشتن عقاب، پرومته را نجات می‌دهد (تصویر37).

ققنوس (تصویر38) پرنده‌ای افسانه‌ای است هم اندازه شاهین، که جفتی ندارد و پس از به سر آمدن عمر درازش بر آتش می‌نشیند و فرزندش از خاکستر او زاده می‌شود (10 :1972 ,Van der Broek).

ریشه اسطوره یونانی ققنوس احتمالا به پرنده افسانه‌ای مصریان بتو باز می‌گردد که پرنده‌ای خورشیدی و همبسته با آفرینش و باززایی و مرتبط با خدایانی چون رع، آتوم و اوزیریس بوده و در نیایشگاه هلیوپولیس ستایش می‌شده (14 :1972 ,Van der Broek).

۶ . نوشتارهای سامی:

برپایه کتاب مقدس آنها که امیدشان را به خداوند حفظ کنند همچون عقاب بر بلندای جهان پرواز خواهند کرد (اشعيا، ۴۰: ۳۱). زندگیت را از نیکی‌ها سرشار کن تا چون عقاب نیروی جوانی دوباره یابی (مزامیر،۵:۱۰۳)

سنت جان (یوحنا) انجیل نگار در هنر مسیحی با نماد شاهین (عقاب) تصویر می‌شود.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Dalley, Stephanie, ed., (2000), Myths from Mesopotamia, Creation, The Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford: Oxford University Press.
  2. Ikhwän as-ssafa, (1995), Les Epitres des frères de la pureté, texte intégral de cinq volumes avec une préface critique par Dr. Aref Tamir, Paris: Edition Ouidat
  3. قزوینی، زکریا محمد، (۱۹۸۱)، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت: منشورات دار آفاق الجديده
  4. Yule, Henry, (1913), Cathay and the way thither: being a collection of medieval notices of China, London: Hakluyr Society.
  5. Meltzer, Edmund, S., (2002), Horus, In D. B. Redford Ed., The ancient gods speak: A guide to Egyptian religion, New York: Oxford University Press.
  6. Kemp, Barry, (2007), Ancient Egypt, Anatomy of a Civilisation, Oxford: Routledge.
  7. Hart, George (2005), The Routledge dictionary of Egyptian gods and goddesses, London: Routledge.
  8. Liberalis, Antoninus, (1992), The Metamorphoses of Antoninus Liberalis: A Translation with Commentary, Edited and translated by Francis Celoria, Hove: Psychology Press.
  9. Van der Broek, R., (1972), The Myth of the Phoenix: According to Classical and Early Christian Traditions, trans, L., Seeger, Leiden: Brill.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

5 پرنده اساطیری ایران باستان

5 پرنده اساطیری ایران باستان

مجسمه سنگی پرنده اساطیری

5 پرنده اساطیری ایران باستان

نگاهی به پرندگانی همچون کَرشِفت، سیمرغ، چَمروش، پَرودَرش و هما در اسطوره‌ های ایران باستان

پرنده در نوشتارها و اساطیر ایرانیان باستان حضور بسیار مهمی دارند از جمله مهمترین آنها شاهین است که مردمان خاور باستان آن را بلند‌پروازتر و تیزچنگال‌تر از همه مرغان و پادشاه بی‌رقیب آسمان دانسته‌اند. این پرنده باشکوه در گذر تاریخ نماد بسیاری از قدرت‌های جهانی و نشانی برای نیروی شهریاری و فرمانروایی بوده است. بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان از شهداد شاهینی بال گسترده و او را نشانه نقش شده بر پرچم ارتش هخامنشی دانسته‌اند.

به سبب این ارزش نمادین، در این مقاله به معرفی اجمالی‌ برخی از مهم‌ترین پرنده‌های اساطیری می‌پردازیم.

پرنده های اساطیری در ایران باستان

1.کَرشِفت :

کرشفت (به اوستایی: کرشیپتَر، به معنای تیزپرواز) رَد و سرور همه مرغان است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۱). مرغی است که سخن گفتن می‌داند. او دین به وَر جم‌کَرد (پناهگاه بزرگی که جم به فرمان اهورامزدا ساخت تا مردمان و جانوران را از زمستان کشنده دیوداده نجات دهد) برد و رواج بخشید (وندیداد، فرگرد ۲، بند ۴۲)، از این رو بدانجا اوستا را به زبان مرغان خوانند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۴).

در مینوی خرد سرور مرغان چهرآب (یا چَخروای) نامیده شده (مینوی خرد، پرسش ۶۰، بند ۹). دارمستتر این پرنده را نماد آذرخش دانسته، اما بیشتر پژوهشگران کرشفت و چهرآب را نام‌های دیگری برای باز یا شاهین می‌دانند (تفضلی، ۱۳۹۱: ۱۱۱؛ و بهار، ۱۳۷۵: ۱۸۰). او یکی از هفت موجودی است که نماد این جهانی امشاسپند بهمن (اندیشه نیک) هستند و به همپرسگی (دیدار) اهورامزدا می‌روند و همچون مردمان سخن می‌گویند (گزیده‌های زادسپرم، بخش ۲۳).

2.سیمرغ:

 سیمرغ (به اوستایی: مَرغوسَئِنَ، به پهلوی: سِن مورو) پرنده‌ای اساطیری است که در اوستا ستوده شده: «بشود که پیروزی و فر بهرام این خانه و گله گاوان را فرا گیرد، همان سان که سیمرغ و ابر بارور کوه‌ها را فرا می‌گیرند» (بهرام یشت، کرده ۱۵، بند ۴۱).

در بندهش بزرگ‌ترینِ پرنده‌ها خوانده شده، و نخستین مرغی که مزدا آفرید. او فرزندش را به پستان شیر می‌دهد. آشیانش بر فراز درخت بس تخمه در میانه دریای فراخكرت است (بندهش، بخش ۹، بندهای ۹۵، ۹۷، ۱۱۵ و ۱۲۱). هرگاه برخیزد هزار شاخه بر آن درخت بروید، و چون بنشیند هزار شاخه از آن بشکند (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بند ۳۹). سیمرغ نیز یکی از هفت موجودی است که به عنوان نماد امشاسپند بهمن (اندیشه نیک) به همپرسگی اهورامزدا می‌روند (گزیده‌های زادسپرم، بخش ۲۳).

اسب زریر به سبب نیرو و شتابش سیمرغک خوانده می‌شود (یادگار زریران، بند ۸۴).

در برخی روایات بعدی چون داراب هرمزدیار (اون والا، ۱۹۲۲) و سد در بندهش (مودی، ۱۹۰۹) سیمرغ دشمنی دارد به نام کَـمَک، پرنده ای که با گشودن بال‌هایش زمین را تاریک و بی‌باران می‌سازد. جدال سیمرغ با کَـمَک یادآور جنگ ایندرا و بهرام با دیوان خشکسالی است.

اگر سَئِنَ در واژه سیمرغ هم ریشه با آسِن (آهن) باشد، نام او را می‌توان به پرنده‌ای آهنین برگرداند. اما اگر هم ریشه با سيِنَ سانسکریت (به معنی عقاب) باشد، این پرنده را نیز باید گونه‌ای شاهین دانست.

در نوشتارهای حماسی دوره اسلامی چون شاهنامه، گرشاسپ نامه و فرامرز نامه ویژگی‌های برخی پرنده‌های اساطیری دیگر (به ویژه وارغن ایرانی، فنگ هوانگ چینی، ققنوس مصری – یونانی و عنقای عربی) به سیمرغ افزوده می‌شود و آشیانه او به فراز کوه البرز انتقال می‌یابد. سپس با کتاب‌هایی چون رساله الطیر پورسینا (و برگردان آن توسط شیخ اشراق) و منطق الطیر عطار، بزرگی نام این پرنده افزون‌تر شده و دارای کرامات معنوی می‌گردد.

در دوره معاصر پژوهشگران برخی جانداران ترکیبی افسانه‌ای نقش شده بر روی آثار هنری همچون گوپت و شیردال (به ویژه شیردال‌های هنر ساسانی) را نیز سیمرغ خوانده‌اند، و سپس به این تناقض بر خورده‌اند که این تصاویر با توصیف سیمرغ در نوشتارها متفاوت است (ن. ک: طاهری،۱۷:۱۳۸۸؛ یا 286 :1977 ,Mode). اما باید دانست که در هیچ یک از نوشتارهای کهن ایرانی سیمرغ به عنوان جانداری ترکیبی توصیف نشده. نگاره‌هایی از منافع الحيوان دوره ایلخانی (تصویر 1) و شاهنامه تهماسبی دوره صفوی (تصویر 2) نشان می‌دهد که نوشتارهای دوره اسلامی نیز سیمرغ را هرگز به عنوان پرنده ‌ای از برهم نهادن انسان یا جانوران گوناگون چون شیر یا گاو معرفی ننموده‌اند.

3. چَـمروش:

چَـمروش یا چینامروش پرنده‌ای است که به اندازه همه مرغان میان آسمان و زمین ارزد، به جز سیمرغ (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۲). چینامروش در نزدیکی درخت بس تخمه (در این مطلب بخوانید) دورکننده غم می‌نشیند و کارش این است که تخم‌هایی را که از درخت فرو ریزد، او برچیند و آنجا که بیشتر آب را می‌ستاند بپراکند، تا بیشتر آب را با همه آن تخم‌ها بستاند و با آن باران به جهان ببارد. (مینوی خرد، پرسش ۶۱، بندهای ۴۰ – ۴۲).

بندهش چمروش را نگهبان مرز سرزمین‌های ایرانی دانسته. او مردمان انیرانی را که از کوه البرز برای زیان رساندن و کندن و نابود کردن راهی سرزمین‌های ایرانی می‌شوند از زمین بر می‌چیند (بندهش، بخش ۹، بند ۱۵۴).

۴. پَـرودَرش:

به معنای پیش بین؛ این نام لقب خروس نماینده ایزد سروش بر زمین است، که فروغ روز را پیش از دیگران می‌بیند و با آوای خود مژده دمیدن بامداد را می‌دهد تا مردمان به نیایش و کار برخیزند. نام خروس به سبب بانگی که بر می‌آورد با خروش هم ریشه است. (دوستخواه، ۱۳۷۱: ۹۵۶).

او هنگام بامداد پگاه بانگ بر می‌دارد: «ای مردمان، به پا خیزید و بهترین اشه را بستایید که دیوان را فرو افگند. اینک بوشاسپ درازدست بر فراز سر شما آید و همه آفریدگان را دگرباره به خواب فرو برد» (وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۱۶). کسی که به مهربانی و پرهیزگاری یک جفت پرودرش به مردی نیکوکار هدیه دهد، چنان است که خانه‌ای با صد ستون داده باشد (وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۲۸).

۵. هما:

هما یا مرغ استخوان خوار گونه‌ای کرکس بزرگ است که در بلندای کوهسارهای آفریقای جنوب اروپا و بخش‌هایی از آسیا زندگی می‌کند. در ایران شمار این پرنده باشکوه بسیار کاهش یافته و در سال‌های گذشته تنها چند نمونه در دره لار و درگز دیده شده است. گرچه به نام این پرنده در نوشتارهای پیش از اسلام اشاره‌ای نشده، اما در دوره اسلامی جایگاه برجسته‌ای می‌یابد. به ویژه برپایه این باور که سایه‌اش بر سر هر کس بیفتد به خوشبختی و کامرانی و حتی شهریاری خواهد رسید.

«همی بر سرش داشت سایه ز فر

همای سپهری بگسترد پر»           «فردوسی»

«همای گو مفکن سایه شرف هرگز

بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد»      «حافظ»

هما را پرنده‌ای می‌پنداشته‌اند که تمام عمرش را به پرواز بر فراز بلندترین قله‌ها می‌پردازد و هرگز بر زمین فرود نمی‌آید (30 :2006 ,Green). در دربارهای اسلامی از پرهای خوش رنگ هما برای زینت تاج شاهان استفاده می‌شده است (30 :2004 ,.Schimmel et al) که می‌تواند بازمانده رسم ساسانی قرار دادن بال وارغن (به عنوان نماد فره) بر تاج یا سربند شاه باشد.

هواپیمایی ملی ایران از سال ۱۳۴۰ ه.خ واژه هما را که برگرفته از ابتدای حروف نام این شرکت و همسان با نام پرنده خوشبختی بود، استفاده کرده است. نشان هما که توسط ادوارد زهرابیان با الهام از پیکر یک شیردال از سرستون‌های پارسه طراحی شد، سبب گردیده این انگاره (که ترکیبی از سر شاهین، گوش‌های گاو و پای شیر است) به اشتباه حتی از سوی پژوهشگران به عنوان تصویر پرنده هما پنداشته شود. اما باید دانست که هما پرنده‌ای واقعی است، و این نگاره به جاندار افسانه‌ای شیردال تعلق دارد که در بخش دهم بررسی خواهد شد.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. تفضلی، احمد، (۱۳۹۱)، مینوی خرد، تهران: توس
  2. اون والا، مانگ رستم، (۱۹۲۲)، روایت داراب هرمزدیار، بمبئی.
  3. طاهری، علیرضا، (۱۳۸۸)، تاثیر تصویر سیمرغ هنر ساسانی بر روی هنر اسلامی، بیزانس و مسیحی، مجله هنرهای زیبا، شماره ۳۸.
  4. Mode, Heinz, (1977), Demons et Animaux Fantastiques, Paris: Librarie G. Kogan.
  5. دوستخواه، جلیل، (۱۳۷۱)، اوستا: کهن ترین سرودها و متن های ایرانی، تهران: مروارید.
  6. Green, Nile, (2006), Ostrich Eggs and Peacock Feathers: Sacred Objects as Cultural Exchange between Christianity and Islam, Al Masaq: Islam and the Medieval Mediterranean, 18. 1.
  7. Schimmel, Annemarie, Corinne Attwood, Burzine Waghmar, (2004), The Empire of the Great Mughals: History, Art and Culture, London: Reaktion.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان

اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان

نقش فروهر با بالهای شاهین- تخت جمشید

اهمیت شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان

نگاهی به سه اسطوره پرنده شاهی، وارغن و فره ایزدی که روایتگر اهمیت شاهین در بین مردمان ایران باستان است.

شاهین را مردمان خاور باستان پادشاه بی‌رقیب آسمان دانسته‌اند. این پرنده باشکوه در گذر تاریخ نماد بسیاری از قدرت‌های جهانی و نشانی برای نیروی شهریاری و فرمانروایی بوده است. بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان از شهداد، شاهینی بال گسترده و او را نشانه نقش شده بر پرچم ارتش هخامنشی دانسته‌اند. وارغَن شاهینی است همبسته با بهرام خدای جنگاوران. فره ایزدی به پیکر وارغن از شاهان گناهگار می‌گریزد.

گرچه پرندگان بزرگ شکاری که در دو راسته قوشیان و شاهین سانان جای می‌گیرند، صدها سرده و گونه متفاوت دارند، و در ادبیات پارسی نیز نام‌های گوناگونی همچون شاهین، باز، عقاب، قوش، طرلان، شهباز، آلوه و… برای آنها به کار رفته، اما به نظر می‌رسد در نمادشناسی هنر خاور باستان همه این واژگان به یک پرنده بزرگ و نیرومند اشاره دارد که بلند پروازتر و تیزچنگال‌تر از همه مرغان و پادشاه بی‌رقیب آسمان است.

شاهین در باورها و اساطیر ایران باستان:

1 . پرنده شاهی:

این پرنده باشکوه از زمان ایرانیان باستان شاهین به معنای شاهانه نامیده‌اند. لقبی که از ارتباط این پرنده با نیروی شهریاری و فرمانروایی حکایت دارد، زیرا او پادشاه مرغان است.

«هزار کبک ندارد دل یکی شاهین

 هزار بنده ندارد دل خداوندی»             «شهید بلخی»

شاهین در دربارها نامی رایج برای پسران بوده و برخی از استحکامات نظامی را به عنوان مکان‌هایی تسخیرناپذیر، شاهین دژ یا شاهین قلعه نام نهاده‌اند.

در اساطیر پهلوی اورمزد به شاهین برای میل سیری ناپذیرش در شکار مرغان عتاب می‌کند (بندهش، بخش ۹، بند ۹۸).در ایران باستان شاهین ‌های دست آموز را شاهان از دیرباز در شکار به همراه داشته‌اند. بهترین گونه این پرندگان شکاری باز سپید بوده که آن را شاهباز یا شهباز نامیده‌اند.

«فرخ آن شاهـــباز کز پی صـــید

 ســــاعد شه مقام او زیـــــبد»           «خاقانی»

 «ز چنگال شهـــباز نیروش چــــرخ

 زبون چون کبــوتر به چنگ عقــاب»            «هاتف اصفهانی»

بر بالای کهن‌ترین پرچم جهان با قدمت ۴۵۰۰ سال که در شهداد کشف شده شاهینی با بال‌های گشوده قرار دارد (تصویر ۱). وجود این پرچم به همراه کشف شواهد دیگری از جایگاه برجسته شاهین و عقاب برای مردمان تمدن‌های باستانی چون تپه یحیی، جیرفت و شهداد می‌تواند نشانگر پذیرش شاهین به عنوان نمادی شاهانه برای مردمان فلات مرکزی ایران در آن دوران باشد.

کی‌کاووس پادشاه کیانی، بنا بر بندهش (بخش ۱۸، بند ۲۱۲) به آسمان پرواز می‌کند. در شاهنامه کیکاووس به‌یاری چهار عقابی که بر تخت می‌بندد موفق به پرواز می‌شود (تصویر ۲).

«از آن پس عقاب دلاور چهار

 بیاورد و بر تخت بست استوار»

این داستان همسانی‌هایی با اسطوره باستانی اتانا دارد که در آن اتنا، پادشاه شهر سومری کیش در آغوش یک عقاب به آسمان(بهشت) پرواز می‌کند. (تصویر 3)

بسیاری از پژوهشگران شاهین را نماد نشسته بر بیرق‌های نیروی نظامی هخامنشی می‌دانند (ن. ک: پورداوود، ۱۳۸۶: ۲۹۶؛ و ملک زاده بیانی، ۱۳۴۵: ۲۰). گزنفون در آنابازیس از شاهینی زرین با بال‌های گشوده برفراز یک نیزه یاد کرده که در دوره هخامنشی پیشاپیش لشگریان حمل می‌شده (1839:1.10.12 ,Xenophon)

به گفته او در کوروپدیا این پرچم هنگامی که سپاه در جایی فرود می‌آمد بر فراز خیمه شاه افراشته می‌شد ( 8.3.12:1914 ,Xenophon). به گزارش هرودوت ایرانیان باستان گرداگرد این درفش در آتش دان‌ها آتش مقدس می‌آفرخته‌اند (‌7.40 :1987 ,Herodotus).

رسم پادشاهان روم باستان بر آن بود که هنگام حرکت، شاهین ها بر فراز سر آنان پرواز می‌کردند و هرجا که شاه فرود می‌آمد آنها نیز فرود می‌آمدند و نزد سلاطین عرب از علایم بزرگی این بود که هنگام حرکت موکب، شاهین ها را بر فراز خود به پرواز در آورند (قلقشندی، ۱۹۱۰: ۵۸).

۲. پرنده بهرام (وارِغنَ):

 پرنده ‌ای که در نوشتارهای باستانی اوستا وارغن نامیده شده همان باز یا شاهین است (کریستن سن، ۱۳۶۷: ۲۵۴). نام این پرنده برگرفته از واژه وَرِثرَغنَ است که از وریتره‌هن در زبان‌های هندو_ایرانی آمده و در پارسی میانه به ورهرام و بهرام (نام خدای جنگ) بدل شده (510 :1989 ,Gnoli).

بهرام در هفتمین تجلی خود به کالبد وارغن به دیوان یورش می‌برد. وارغن در میان پرندگان تندترین و در میان بلندپروازان سبک پروازترین است (بهرام یشت، کرده ۷، بند ۱۰). در میان جانداران تنها اوست که خود را از تیر پرّان تواند رهانید. اوست که سپیده‌دمان شهپر‌آراسته به پرواز درآید. اوست که در تنگه‌های کوهساران، بر ستیغ کوه‌ها، در ژرفای دره‌ها و بستر رودها، بر شاخسار درختان شهپر بپساود و به بانگ مرغان گوش فرا دهد (بهرام یشت، کرده ۷، بندهای ۲۰ و ۲۱).

پری از مرغ وارغن بزرگ شهپر بجوی و آن را بر تن خود بسای و بدان پر جادوی دشمن را ناچیز کن. کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد، هیچ مرد توانایی او را از جای به در نتواند برد و نتواند کشت. آن پر به او پناه دهد و بزرگواری و فرّ بسیار بخشد (بهرام یشت، کرده ۱۴، بندهای ۳۵ و ۳۶).

او در بهرام یشت «مرغکان مرغ» نامیده شده، تعبیری چون موبدان موبد یا شاهنشاه و نشان برتری داشتن وارغن بر تمامی پرندگان.

۳. نماد فره:

 فره ایزدی (خُوَرَ، خُوَرنَ) شکوه و فروغی برآمده از پشتیبانی خداوند است که به شاه دادگر و نیکوکار داده می‌شود، اما اگر دل به غرور و گناه بسپرد فره ایزدی به سان وارغن از او می‌گریزد.

«چنان شاه پالوده گشت از بدی

                              که تابید از او فره ایزدی»          «فردوسی»

بگردد همی از ره بخردی

                               ازو دور شد فره ایزدی»          «فردوسی»

فره ایزدی به پیکر وارغن از جمشید می‌گریزد، زیرا او دهان به دروغ آلوده است. این فر را نخست مهر، دوم فریدون و سوم گرشاسپ برگرفتند و به شهریاری رسیدند. اژیدهاک و افراسیاب در گرفتن آن ناتوانند و این فره ایزدی همیشه از آن تیره‌های ایرانی باقی می‌ماند (زامیاد یشت، بندهای ۳۴ – ۶۴).

بر تاج برخی شاهان ساسانی چون خسرو پرویز (تصویر 4)، اردشیر سوم (تصویر 5) و پوراندخت (تصویر 6) بالهای وارغن دیده می‌شود که نشانی از فرهمندی شاه و حمایت بهرام خدای جنگاوران از اوست.

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. پورداوود، ابراهیم (۱۳۸۶)، فرهنگ ایران باستان، تهران: اساطیر.
  2. ملک زاده بیانی، ملکه، (۱۳۴۵)، شاهین نشانه فر ایزدی، مجله بررسی های تاریخی، سال هفتم، شماره 1
  3. Xenophon, (1839), Anabasis, transl. by Edward Spelman, New York: Harper & Brothers
  4. Xenophon (1914), Cyropaedia: The Education of Cyrus, Miller, Walter, ed., London: William Heinemann Ltd.
  5. Herodotus, (1987), The History, transl. by University of Chicago Press.
  6. قلقشندی، شهاب الدين أحمد، (۱۹۱۰) صبح الاعشى في صناعة الإنشا، قاهره امیریه
  7. کریستن سن، آرتور، (۱۳۶۷)، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: امیرکبیر
  8. Gnoli, Gherardo, (1989), Bahram in old and middle Iranian texts, Encyclopaedia Iranica 3, New York: Routledge & Kegan Paul.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نقش برجسته قوچ- مصر

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر 6 تمدن باستانی

نگاهی به کهن الگوی نقش بز کوهی در بین‌النهرین، مصر، آناتولی، یونان، هند و نوشتارهای سامی

بز کوهی را ایرانیان نزدیک به یازده هزار سال پیش اهلی نموده‌اند. از آن زمان این جانور به عنوان پیشرو گله، نماد قدرت و مظهر فراوانی گله و محصول در هنر ایران نقش گردیده است. بز کوهی به سبب شباهت شاخ‌هایش به هلال ماه ستایش گردیده و او را در ارتباط با باران دانسته‌اند.

شاخ‌های بلند بز نر در آثار هنری نشانی از جنگاوری و نیروی باروری است. بز نهمین تجلی ایزد بهرام است. برای مردمان میان رودان او جانور ویژه خدای حاصلخیزی تموز بوده است. مصریان خنوم، خدای رود نیل را با سر قوچ تصویر می‌کرده‌اند. آگنی خدای آتش و پذیرنده قربانی‌ها در اندیشه ودایی همواره بر پشت بز کوهی تصویر می‌شود. برای یونانیان نیز بز کوهی نماد آمالتیا و نیروی محافظ کودکان است.

نقش بز کوهی در اندیشه و هنر تمدن‌های باستان

 

1. میان رودان:

مردمان میان رودان بز کوهی را تجسم باروری انسان‌ها و گله‌ها می‌دانستند (هال، ۱۳۸۰: ۳۵). بز در ارتباط با خدای حاصلخیزی سومری تموز (یا دوموزی) چوپان، معشوق زمینی اینانا (یا ایشتار) است (71 :1990 ,McCall) و در کنار او که در میان رودان شخصیت مرکزی اسطوره چرخش فصل‌ها است نقش می‌شده (تصویر 1).

نقش بز نگهبان ایستاده در دو سوی گیاه زندگی بر روی مهرهای سومری هزاره سوم پ.م نیز تصویر گردیده است (تصویر 2). این بن‌مایه را در آثار کشف شده در گورستان شاهی اور هم می‌توان باز یافت (تصویر 3 و 4).

شاه اکدی شارگالی شاری (۲۳۰۰ پ.م) بر روی یک مهر استوانه‌ای به سان ایزد یا پهلوانی نقش شده که پیش یک بز کوهی زانو بر زمین زده و از کوزه‌ای که در دست دارد بدو آب می‌دهد (تصویر 5).

نقش بز کوهی در بسیاری از عاج کندهای آشور نو در حال خوردن برگ‌های گیاه زندگی تصویر شده (تصویر 6). پیشکش نمودن بز کوهی به عنوان قربانی نیز در هنر آشوری بارها دیده می‌شود (تصویر 7و8).

 ۲. مصر:

مصریان خنوم خدای رود نیل را با سر قوچ تصویر می‌کردند (تصویر 9)، خنوم انسان‌ها را از گل و بر روی چرخ سفالگری می‌سازد (تصویر 10). او گاه به عنوان خدای برکت‌بخش کوزه‌ای در دست دارد که از آن آب به بیرون فوران می‌کند. مصریان خدای آمون را نیز گاه با سر قوچ تصویر می‌کنند (تصویر 11). یک کشتی مرمرین یافته شده از گور توت عنخ آمون در تبس با سر دو بز کوهی آذین شده (تصویر ۱۲) و دسته یک کوزه فلزی از تل بستا نیز به سان بز ساخته شده است (تصویر 13).

۳. آناتولی و سوریه:

از هوروزتپه ترکيه (حدود ۲۰۰۰ پ.م) تندیسی مفرغی یافت شده که نقش دو بز کوهی تنومند را با شاخ‌های بلند تصویر می‌کند (تصویر 14)، نقش یک جعبه آرایش زنانه از اوگاریت سوریه (پایان هزاره ۲ پ.م) ایزدبانویی است که گیاهانی را به دو بز کوهی خوراک می‌دهد (تصویر 15). در میان عاج کندهای فنیقی سوریه نیز می‌توان قوچ‌های محافظ گیاه زندگی را دید (تصویر 16).

۴. هند:

آگنی خدای آتش و پذیرنده قربانی‌ها در اندیشه ودایی همواره بر پشت بز کوهی نقش می‌شود (تصویر 17). گفته شده که آگنی خود در قالب جانورانی چون بز و قوچ در می‌آید تا در مراسم مذهبی قربانی شود. قربانی بز در برابر آتش برای آگنی از مهم‌ترین مناسک دین هندو است (324 :1989 ,Keith). بز کوهی از همراهان شیوا است که در تندیس‌ها او را در یکی از دستان خود گرفته است. پوست بز کوهی سیاه بر دوش زاهدان هندی نشانی از شیوا است (هال، ۱۳۸۰: ۳۵).

سنگ نگاره‌ای از هنر قندهار مردی نشسته بر پشت بز کوهی را میان سه زن در حال نوشیدن نشان می‌دهد (تصویر 18). این اثر را می‌توان حاصل تاثیر روایت‌های ساتیری یونانی در هنر هند دانست.

۵. یونان:

 از آکروتیری (۱۷۰۰ پ.م) در جزیره ترا، تندیسی به نقش بز کوهی زرین یافت شده (تصویر ۱9). هنرمندان مینوسی نقش بز کوهی را در نقش برجسته‌های کاخ كنوسوس کرت (تصویر 20) تصویر کرده‌اند. نقش بز کوهی در زیورهای مینوسی نیز دیده می‌شود (تصویر 21).

بر روی یک کوزه یونانی از ۶۰۰ پ.م  نقش دو بز کوهی در کنار یکدیگر چنان ترسیم شده‌اند که در نگاه اول جانداری با هشت پا و دو سر به نظر می‌رسد (تصویر 22). بز در اساطیر یونانی ارتباط نزدیکی با دیونوسوس خدای مِی خواری و عشرت و پیروانش ساتیرها دارد (هال، ۱۳۸۰: ۳۵) بنابراین معمولا در کنار ساتیرها تصویر می‌شود (تصویر 23).

آمالتیا (تصویر 24) در اندیشه یونانی ایزدبانویی به نقش بز کوهی است که پس از تولد زئوس از او چون دایه‌ای نگهداری می‌کند و او را شیر می‌دهد (484 :1914 ,Hesiod). نام او به معنای خدای بانوی مهربان و مکان زندگیش در کوهستان آیگایون (به معنای بز کوهی) در کرت، نشان از وجود یک نیروی مادینه محافظ کودکان به نقش بز کوهی در اندیشه مینوسی دارد. اشاره به استفاده زئوس از آاِگیس (سپری نفوذ‌ناپذیر ساخته شده از پوست آمالتیا) در برخی روایت‌های اساطیری نشان دیگری از ویژگی محافظت‌گر نقش بز کوهی است (9-446 :1987.Homer ).

6. نوشتارهای سامی:

در کتاب مقدس بارها به شوفار (سازی بادی ساخته شده از شاخ بزيا قوچ) اشاره شده (سفر خروج،۱۶:۱۹ ).

یهودیان در یوم کیپور بزی برای یهوه قربانی می‌کنند، آنگاه خاخام دست بر سر بز دیگری که عزازیل نام دارد می‌نهد و گناهان جامعه‌اش را بر می‌خواند و او را در بیابان رها می‌کنند و باور دارند که او گناهانشان را با خود می‌برد (536 :1992 ,Wright).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. McCall, Henrietta, (1990), Mesopotamian Myths (Legendary Past Series), Austin: University of Texas Press.
  2. Keith, A, B, (1989), The Religion and Philosophy of the Vedas and the Upanishads, Delhi: Motilal Banarsidass.
  3. Hesiod, (1914), Theogony, Ed. M. A. Cambridge, London: Harvard University Press, William Heinemann Ltd.
  4. Homer (1987), The Iliad, Translated by Martin Hammond, London: Penguin Classics.
  5. Wright, David, P., (1992), Anchor Bible Dictionary, Ed. David Noel Freedman et al, New York: Doubleday.

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

ریتون فلزی اشکانی به شکل بز کوهی

نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

نگاهی به اشکال مختلف کهن الگوی نماد بز کوهی در فرهنگ‌های کهن ایران

نماد بز کوهی در آثار بازمانده از فرهنگ‌های ایران گاه به شکل پازن و کَل با شاخ‌های تیز و خمیده و بلند، گاه به گونه بز اهلی با شاخ‌های کوتاه و هم راستا، و گاه به سان قوچ یا گوسفند وحشی با شاخ‌های خمیده و پیچان تصویر می‌شود.

بیشتر نمونه‌های بازنمایی این جانور در هنر ایران با شاخ‌هایی بلند و پیچان و شمشیرگون است. این شاخ‌ها سلاح ویژه بز نر است که در طبیعت گاهی به بیش از یک متر می‌رسد و بلندیشان از نیروی بیشتر و توانایی او برای غلبه بر همنوعانش حکایت می‌کند. از آنجایی که نرهای پیروز می‌توانند گروهی متشکل از پنج تا پانزده بز ماده را تصاحب کنند، اهمیت شاخ‌های بلند و ارتباطشان با مفاهیمی چون جنگاوری و باروری آشکار می‌شود.

 نماد بز کوهی در آثار هنری ایرانیان باستان

1. دوره نوسنگی:

بز کوهی و قوچ از آغاز جایگاه برجسته‌ای در هنر ایران داشته‌اند، از این رو در میان کهن‌ترین پیکرک‌های یافته شده در ایران می‌توان نمونه‌هایی از بازنمایی این جانوران را دید. در آثار به جا مانده از گنجدره کرمانشاه (هزاره ۹ و ۸ پ.م) بز با بدنی کشیده و شاخ‌های گرد کوتاه تصویر شده (تصویر 1). آغاز اهلی کردن بز و نیز آغاز احتمالی سفالگری در این منطقه، می‌تواند دلیل روی آوردن هنرمندان گنجدره به ساخت پیکرک‌هایی از این جانور باشد.

سند بسیار مهمی که تقدس بز کوهی در اندیشه مردمان دوره نوسنگی ایران را آشکار می‌کند پس از کاوش ساختمانی بزرگ (احتمالا یک نیایشگاه) در تپه شیخی آباد هرسین (۹۸۰۰ – ۷۶۰۰ پ.م) کشف شد. در کف این تالار چندین سر بز کوهی با شاخ‌های بلند قرار داده شده (تصویر 2). چه این بزها نماد خدای مورد پرستش مردم منطقه باشند و چه برای این خدا قربانی شده باشند، به جا نهادن سرها در کف این اتاق نشان دهنده اهمیت آیینی بز کوهی است.

در تل تولایی اندیمشک (میانه هزاره ۷ پ.م) آثاری از اقامت فصلی یک جامعه کوچ‌رو (احتمالا دامپرور) یافت شده که پیکرک‌هایی سفالی از بز ساخته‌اند (تصویر 3).

از تپه سنگ چخماق شاهرود (میانه هزاره ۶ پ.م) پیکرک سفالین خوش ساختی از یک قوچ فربه با شاخ‌های گرد در دست است (تصویر 4). یک گردن آویز سنگی دیگر از قوچ در این تپه یافت شده که شاید در کنار استفاده به عنوان زیور، کارکرد حفاظت‌گرانه هم داشته است (تصویر 5).

بر روی سفال‌های قرمز رنگ چشمه على شهرری نیز می‌توان نماد بز کوهی را با طرحی ساده دید (تصویر 6)، یکی از این سفالها دو بز بسیار ظریف را با طرحی خطی و انتزاعی تصویر می‌کند (تصویر 7)

2. صخره کندها و غارنگاره‌ها:

گرچه سنگ نگاره‌ها، صخره کندها و غارنگاره‌ها از مهم‌ترین آثار بازمانده از دوران‌های گذشته‌اند، اما پراکندگی جغرافیایی، نبود پژوهش‌های کافی علمی، آشفتگی تاریخ گذاری‌ها و نیز محافظت نشدن در برابر آسیب‌های زیست محیطی و انسانی سبب شده آمار و شناخت دقیقی از این هنرهای کهن در دست نباشد. با این وجود می‌توان به یقین بیان داشت که موضوع بیشتر سنگ نگاره‌ها و غارنگاره‌ها در هنر ایران بز کوهی با شاخ‌های بلند هلالی است. دلیل بررسی این آثار در یک بخش جداگانه، نبود سالیابی‌های قابل استناد درباره بیشتر این مکان‌ها است.

 در میان نقش‌های بازمانده بر دیوار غارهای لرستان از جمله میرملاس، دوشه و هومیان نماد بز کوهی بارها تکرار شده است (تصویر 8).

نماد بز کوهی با شاخ‌های بسیار بلند را بر سنگ نگاره‌های جربت خراسان (تصویر 9) نیز می‌توان در اندازه‌ها و شکل‌های گوناگون باز یافت(Vahdati, 2011; 180).

موضوع اصلی سنگ نگاره‌های کوه‌های پیرامون گلپایگان (مکان‌هایی چون کوچری، غرقاب و صالح پیغمبر) نیز بز کوهی است (تصویر 10). در یکی از این نگاره‌ها انسانی بر پشت یک بز بزرگ سوار شده است (تصویر 11).

نماد بز کوهی در سنگ نگاره‌های تیمره خمین (تصویر 12) و بسیاری دیگر از محوطه‌های باستانی ایران نیز بارها به شیوه‌های گوناگون تصویر شده است.

3. دوره مس سنگی:

پرتکرارترین نماد جانوری بر سفالینه‌های اسماییل آباد قزوین نماد بز کوهی است که گاهی ایستاده و گاهی در حال دویدن و در برخی نمونه‌ها در گله‌های پرشمار تصویر شده است (تصویر 13-19). بر روی یک کوزه سفالی از تل باکون مرودشت شاخ‌های بلند و مواج بز کوهی شکوهی ویژه بدو بخشیده (تصویر 20). نماد بز در هنر این تپه باستانی بسیار پرتنوع است (تصویر 21).

نماد بز کوهی در هنر تپه حصار ارتباط نزدیکی با گیاهان دارد. بر سفالینه‌های این منطقه خوشه‌های گیاهی دیده می‌شود که از زمین رسته و تا زیر شکم بز رسیده است. در میان شاخ های بلند و برگشته بز نیز گل‌هایی از روبرو ترسیم شده (تصویر 22-25).

بر کوزه‌ای از سیلک III یک چلیپا (شاید به نشان ستاره) در میان شاخ بزها قرار دارد (تصویر ۲6). الهام بخش این نقش شاید دیدن ستاره‌ای از میان شاخ‌های بز ایستاده بر ستیغ کوه بوده باشد. روی یکی دیگر از این سفال‌ها نقشی دیده می‌شود که بر همبستگی بز کوهی با آب و باروری تاکید می‌کند. در این نگاره جویباری از دم بز آویخته و بر زمین جاری شده است (تصویر 27). بز بر روی سفالینه‌های این دوره با صلابت و استواری و به سان نگهبانی برای زمین تصویر شده (تصویر 28-30).

همین نقش را بر سفالی از لایه VI تپه گودین کنگاور (هزاره ۴ پ.م) نیز می‌توان دید (تصویر 31). از همین دوره در تپه گیان نهاوند تکوکی در دست است که آبریز آن به سان سر بزکوهی است (تصویر 32)

 ۴. دوره مفرغ:

در هنر جیرفت نیز بزکوهی گاه با شاخ‌های راست نوک تیز و گاه با شاخ‌های خمیده دیده می‌شود (تصویر 33 و 34).

بیشترین نمونه‌های نماد بز کوهی را در دوره مفرغ ایران می‌توان بر روی سفال های شهرسوخته پی گرفت. به جز سفال مشهور به پویانمایی شهرسوخته (روایتگر داستان درخت آسوریک، در پست گیاهان مقدس ایران باستان) ظرف‌های بسیاری در این تپه ساخته شده که تداوم حرکت را در قالب قاب‌های پی در پی تصویر می‌کنند. بر روی برخی از آنها بز کوهی در حال جستن و دویدن است (تصویر 35). یکی از این سفال‌ها گله پرشماری از بزها را نشان می‌دهد، ماده‌ها با شاخ‌های کوچک در بالا (شاید گونه ای تلاش برای دورنمایی) و نرها با شاخ‌های بلند و برگشته در پایین تصویر شده‌اند (تصویر 36).

نماد بز کوهی بر روی سفال کمترلان (I) در لرستان (۲۶۰۰ پ.م) نیز با ریش بلندی شبیه به خوشه گندم است (تصویر 37).

5. عیلام:

 بزکوهی پرکاربردترین نقش سفال‌های شوش (I) است. بر روی آبخوری‌های شوش بز در میانه ایستاده، و شاخ‌های بلندش را برای محافظت گرداگرد زمین و آب (تصویر 38) یا زمین و گیاه (تصویر 39) حلقه کرده است.

حضور گروهی درنا (پرنده‌ای که با آمدنش نوید بهار می‌آورد) بر بالای ظرف می‌تواند نماد رسیدن زمان سرسبزی زمین و نشان دیگری از ارتباط این تصاویر با باروری و برکت خیزی باشد. هنرمندان شوش برای افزودن به بار آیینی این نگاره‌ها دم بز کوهی را به سان خوشه گندم تصویر کرده‌اند.

در برخی نمونه‌ها گروهی از بزهای کوهی شاخ‌های بلندشان را همچون سپری به گرد زمین حلقه کرده‌اند و شاید از کشتزار یا رمه در برابر یورش یک جانور وحشی نگاهبانی می‌کنند (تصویر 40). گاه شاخ‌های بز برای تاکید بر نیرومندیش چنان بلند ترسیم شده است که از پشت او به زمین می‌رسد (تصویر 41). اهمیت این شاخها چنان است که گاهی بدون تصویر کردن بز کوهی تنها از شاخ او برای نشان دادن نیروی محافظ زمین و آب استفاده شده (تصویر 42). نقش سفالینه ای از شوش II (۳۰۰۰-۳۲۰۰پ.م) آشکارا بز کوهی را در مقام یاور نیروهای بارورکننده قرار می‌دهد. بز در اینجا همراه ایزد یا ایزدبانویی است که از شانه‌هایش آب بر زمین جریان دارد (تصویر 43).

در میان شاهکارهای فلزکاری پیشا عیلامی نیز نماد بز کوهی باشکوه و قدرت بازنمایی شده. یکی از این آثار تندیس بز سیمین نشسته‌ای است که چهره‌اش از طلا ساخته شده (تصویر 44) و دیگری آویز سیمینی است از یک بز ایستاده با شاخ‌های بلند عمودی (تصویر 45).

تندیس زرین شاهی از عیلام میانه که بزی را به خدایش پیشکش می‌کند نشان می‌دهد عیلامیان نیز بز کوهی را جانوری مناسب برای قربانی به شمار می‌آورده‌اند (تصویر 46). اثری دیگر از این دوران نیایشگری را در میان دو بز کوهی نشسته تصویر می‌کند (تصویر 47).

یکی از مهم‌ترین یافته‌های دوره عیلامی از تپه چغامیش خوزستان جامی از قیر (تصویر 48) است که دسته‌اش به سان بزی ایستاده بر روی دو پا شكل گرفته. در این دوره نماد بز کوهی را در آذین‌های دیواری چغازنبیل (تصویر 49) و مهرهای عیلامی نیز می‌توان باز یافت (تصویر 50 و 51).

6. دوره آهن:

در میان پیکرک‌های کوچک مفرغی مارلیک نمونه‌های متفاوتی از نماد بز و قوچ را می‌شود دید (تصویر 52 و 53). این نقش بر جام‌های زرین و سیمین مارلیک نیز تکرار شده (تصویر 54 و 55). سر و شاخ‌های بز در یکی از این جام‌ها جداگانه ریخته‌گری و سپس بر روی بدنه پرچ گردیده است (تصویر 56). نماد اصلی جام زندگی مارلیک نیز بز کوهی است (تصویر 57). هنرمند مارلیک در این جام مراحل گوناگون زندگی این جانور را در چهار قاب (زایش و کودکی، میانسالی، مرگ و باززایی) به تصویر درآورده است.

 بز کوهی در سفال‌های دوره آهن باباجان لرستان، گل‌های پربرگی را در میان شاخ‌هایش محافظت می‌کند (تصویر 58).

در مفرغ‌های لرستان نماد بز کوهی نقش پررنگی دارد. در برخی آثار دو جانور وحشی (شاید پلنگ) از دو سو به بز حمله کرده‌اند، در حالی که گویی بز با شاخ‌های بلندش بر آنها سیطره دارد (تصویر 59 و60). ارتباط بز کوهی با ایزد‌بانوان در این آثار آشکار است. در یک تندیس مفرغي (تصویر 61) بز بر روی سر یک خدای بانو ایستاده است.

یک لگام مفرغی لرستان با نقش ایزدبانویی که شاخ‌های دو بز را در دست گرفته آذین شده است (تصویر 62). همین شخص را با شاخ (یا کلاه شاخ دار) و گوشوارهای بلند در آثار دیگر نیز می‌توان در کنار نماد بز کوهی دید (تصویر 63). نماد بز بر تندیسک‌های رازآمیز مفرغی لرستان نیز بسیار دیده می‌شود (تصویر 64). بزهای زانو‌زده را به عنوان دسته چاقو تیزکن هم به کار گرفته‌اند (تصویر 65). بر روی یک سرگرز مفرغی از این دوره چند سر بز نصب شده است (تصویر 66).

یکی از شاهکارهای هنری یافته شده از غار کلماکره لرستان تکوکی سیمین با نقوش گیاهی زرکوب است که با سر یک بز نشسته آذین گردیده (تصویر 67). نمونه‌ای همسان این اثر در موزه میهو بدون ذکر مکان کشف نگهداری می‌شود که باید آن را نیز متعلق به گنجینه کلماکره دانست (تصویر 68).

در میان آثار دو مجموعه ارزشمند از فلزکاری نیمه نخست هزاره اول پ.م ایران که در موزه میهو(تصویر 69-73) و مجموعه محبوبیان (تصویر 74-76) نگهداری می‌شوند نماد بز کوهی نقشی پررنگ دارد. این آثار متاسفانه در کاوش‌های غیرعلمی کشف و از کشور خارج شده‌اند و اطلاعات کاملی از آنها در دست نیست، اما نگارنده با دلایل تاریخی و سبک شناختی بیشتر اشیاء این دو مجموعه را آثار قاچاق شده از غار کلماکره لرستان می‌داند (ن. ک: طاهری، ۱۳۹۴: ۲۴۹). از شاخص‌ترین این آثار می‌توان به بزهایی ایستاده در دو سوی درختان نخل بر روی یک کشتی، بز نگهبان گیاه زندگی و تکوکی با نماد بز ایستاده بر سر شیر غران اشاره کرد.

نماد بز کوهی در هنر مانایی نیز حضور چشمگیری دارد. تکوک‌های سفالی این منطقه گاه با سر قوچ ساخته شده‌اند (تصویر 77). نماد بز کوهی را در عاج كندهای زیویه هم می‌توان باز یافت (تصویر 78). قطعات زرینی به نماد بز کوهی (تصویر 79) در چند موزه جهان پراکنده است که به اشتباه آویز خوانده می‌شوند، اما این تکه‌ها در اصل نقوش سینی نقره‌ای زیویه بوده‌اند که اکنون از آن جدا شده‌اند. روی برخی از کوزه‌های سفالین زیویه نیز بز در برابر گل نیلوفر زانو زده است (تصویر 80).

نماد بز کوهی بر روی آجرهای لعاب دار نیایشگاه مانایى قالايچی بوکان نیز رسم شده (تصویر 81).

از آثار بازمانده از هنر شمال باختری ایران در دوره آهن که مکان کشف آنها مشخص نیست، می‌توان به تکوکی سفالی از یک بز کوهی جنگجو (تصویر 82)، تندیس مفرغی یک بز ایستاده (تصویر 83)، یک دسته ظرف نقره ای (تصویر 84) و یک پایه بخوردان از مفرغ (تصویر 85) اشاره کرد.

7. دوران هخامنشی، پارتی و ساسانی:

جام‌ها و تکوک‌های زرین بسیاری از دوره هخامنشی با سر بز یا قوچ در دست است (تصویر 86-88). شاید بهره‌گیری پیشینیان از شاخ قوچ به عنوان ظرفی ابتدایی برای نوشیدن، سبب گردیده بعدها از فرم شاخ برای ساخت جام استفاده شود یا سرهای بز کوهی بر روی تکوک‌ها نقش گردد. این کاربرد آذینی می‌تواند به نگهبانی آیینی بز کوهی از آب نیز وابسته باشد. بخش زیرین برخی از این تکوک‌ها به سان نیم تنه بز کوهی است که روزنی در زیر گردن دارد (تصویر 89). این مکان را با انگشت شست می‌پوشانده‌اند و به هنگام نیاز با برداشتن انگشت شراب را درون جام‌های کوچکتر می‌ریخته‌اند.

هنرمندان هخامنشی نماد بز کوهی و قوچ را برای آذین دسته کوزه‌ها (تصویر 90 و 91) و لبه جام‌ها (تصویر 92) نیز به کار برده‌اند. نمونه‌های فلزی ظریفی از سر بز با شاخ‌های پیچان در این دوره به عنوان آذین یا دسته ظرف ساخته شده است (تصویر 93-95). از این بن‌مایه برای ساخت دستبند یا آرایه‌های پوشاک هم بهره برده‌اند (تصویر 96 و 97).

دسته یک شمشیر هخامنشی تزیین زرینی به سان دو بز کوهی پشت به هم دارد (تصویر 98). بازنمایی این جانور را در هنر پازیریک هم می‌توان دید (تصویر 99). استفاده از گردن آویزهای رنگارنگ ساخته شده از خمیر شیشه به سان سر قوچ احتمالا با کاربرد حفاظت در برابر قوای شر در دوره هخامنشی نیز رایج بوده است (تصویر 100 و 101).

وجود چند تکوک فلزی یا سفالی آراسته با نیم تنه بز کوهی از دوره پارتی نشان دهنده پایداری این سنت در هنر ایران است (تصویر 102 و 103).

ساسانیان هم جام‌هایی با نماد سر بز کوهی ساخته‌اند (تصویر 104و 105). یک بن‌مایه رایج بر روی بشقاب‌های سیمین ساسانی قوچی است که شال یا دستاری به گردن دارد و در کنار گیاه زندگی ایستاده است (تصویر 106 و107).

یکی از آثار ارزشمند هنری بازمانده از دوره ساسانی چنگالی سیمین است با دسته‌ای به سان سر یک بز کوهی (تصویر 108).

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. Vahdati, A. A., (2011), A Preliminary Report on a Newly discovered Petroglyphic Complex Near Jorbat, the Plain of Jajarm, Northeastern Iran

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

چاقو تیز کن مفرغی به شکل بز کوهی

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

بز کوهی نخستین جانور اهلی، در باور ایرانیان باستان به عنوان نگهبان و نیز نماد بهرام، ماه و کوه ستایش شده است.

بز کوهی از انگاره‌هایی است که از غارنگاره‌ها و صخره کندهای پیشا تاریخی تا امروز همواره جایگاه برجسته و محوریش را در هنر ایران حفظ کرده، تا جایی که می‌توان گفت این نقش در هنر هیچ سرزمینی به اندازه ایران تکرار نشده است.

تصویر بز در کنار درخت زندگی از رایج‌ترین نقش‌مایه‌های هنر خاور باستان به شمار می‌آید. این حیوان پرزور از دیرباز مظهر قدرت به شمار می‌رفته و همواره حیوان جلودار رمه بوده (پوپ، ۱۳۳۸: ۱۰). بز کوهی به سبب زندگی بر بلندای کوهساران و شباهت شاخ‌هایش به هلال ماه نیز ستایش گردیده و او را در ارتباط با باران و باروری دانسته‌اند. شاخ‌های بز مظهر نیروی فرا‌طبیعی، الوهیت، سلطنت، قدرت، پیروزی، فراوانی گله و محصول، زاد و ولد و باروری است (کوپر، ۱۳۷۹: ۲۱۸).

اهمیت بز کوهی در باورهای ایران باستان

 

 1. نخستین جانور اهلی در ایران:

ارتباط انسان و بز کوهی در حدود یازده هزار سال پیش در امتداد رشته کوه‌های زاگرس در باختر ایران به گونه چشمگیری دگرگون شد. پژوهش‌های تازه نشان می‌دهد بز کوهی که از دیرباز در این ناحیه شکار می‌شده، توسط ساکنان کوهپایه‌های زاگرس به تدریج اهلی و خانگی گردیده است.

زدر و هسه با مطالعه استخوان‌های بزهای اهلی شده که در تپه گنج دره کرمانشاه یافت شده‌اند، آثاری از کشتار انتخابی نرهای جوان و زنده نگهداشتن ماده‌ها در حدود یازده هزار سال پیش را کشف کردند که مشابه رفتار یک دامدار امروزی با گله‌های اهلی خود است .(Zeder, 2008: 12)

سنگ نگاره از شکار بز کوهی- تیمره

بدین ترتیب مدیریت رمه و پیشرفت تکنیک‌های تولید خوراک، منبع غذایی پایداری را در اختیار کارورزان ساکن ایران نهاد و سبب گسترش جوامع انسانی در این اقلیم گردید. انسانی که برای زمانی بس دراز گردآورنده و جستجوگر خوراک بود، پس از این کشف تازه سبک زندگی بسیار متفاوتی را آغاز کرد. این جایگاه بنیادی می‌تواند مهمترین دلیل تکرار نقش بز کوهی در هنر ایران باشد.

بز کوهی در نوشتارهای اوستایی اهمیت بسیار دارد و آزا نامیده می‌شود. بندهش از پنج سَرده بز چنین نام می‌برد: خربز، گوسپند، پازن، رنگ و پز (بندهش، بخش ۹، بند ۹۵). رَد و سرور بزها بز کوهی سپیدمو با سر فروهشته است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۲۵

از سوی دیگر بز کوهی و قوچ از ابتدای اهلی سازی جانوران تا امروز پیش رو گله‌ها بوده‌اند، تبعیت رمه از بز پیش رو، مکان برجسته‌ای برای او در اقتصاد دامپروری ایجاد می‌کند.

نمادهای باستانی روی سفالینه های تل باکون

2.نماد ایزد بهرام:

هشتمین و نهمین تجلی ایزد بهرام، قوچ دشتی با شاخ‌های پیچ دار و بز کوهی نر با شاخ‌های تیز بوده است. در بهرام یشت آمده: «بهرام اهوره آفریده به کالبد قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچ در پیچ به دیوان یورش می‌برد» (بهرام یشت، کرده ۸، بند ۲۳).

سبب این نمادپردازی را می‌توان خوی جنگنده بز کوهی حتی پس از اهلى شدن – در برابر فرمانبری گوسفند – دانست که با ایزد جنگجو و دلاور بهرام نزدیکی می‌یابد.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو

3. بز نگهبان:

در میان زیورهای آیینی لرستان، گردن بندهای مفرغی مارلیک، آویزهای شیشه‌ای باختر ایران و حتی آثار دوره هخامنشی بارها نقش بز کوهی به‌سان یک طلسم محافظ دیده می‌شود. قدرت باروری بز کوهی نر و ارتباطش با ایزدان برکت بخش می‌تواند سبب استفاده از این زیورها به ویژه برای زنان باشد.

شاید به همین سبب باشد که در اوستا آمده به مادرانی که فرزند مرده به دنیا آورده‌اند باید شیر بز خورانده شود (وندیداد، فرگرد ۵، بند ۵۲). در اسطوره آفرینش ایرانی شیر بز سپیدمو خوراک مشی و مشیانه است (بندهش، بخش ۹، بند ۱۰۳).

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

4.نماد ماه:

شاخ‌های بلند و خمیده بز کوهی نزدیک‌ترین تصویر به هلال ماه به شمار می‌رود.

در اوستا یکی از صفات ماه «سبزی رویاننده» است و ماه سرچشمه و ناظر بر زندگی و زایندگی بر زمین دانسته شده است. در آثار اوستایی – ودایی آمده است که رویش و نمو گیاهان، زایش و بالش مردم، نعمت و برکت و کاستی و فزونی آب، بستگی به ماه دارد و تخمه گیاهان و رویش در ماه است (رضی، ۱۳۷۱: ۱۲۹). به اعتقاد ایرانیان باستان ماه سرچشمه عسل بوده است و عسل عامل تطهیر کننده و نگهدارنده میوه‌ها و حفاظت کننده از مرگ و میر پنداشته می‌شد. از اینرو ماه را نگهبان میوه‌ها و گیاهان قلمداد کرده‌اند (ورمازن، ۱۳۸۳: ۱۸۱).

شمایل نگاری

5. نماد کوه:

یکی از دلایل اهمیت بز کوهی نزد مردمان خاور باستان می‌تواند بلند پروازی و قله نشینی او باشد. بزها را انسان همواره در افراشته‌ترین تیغه‌ها و قله‌ها و دشوارترین مسیرهای کوهستانی دیده است.

در نیرنگستان و دادستان دینیگ بز جانوری دانسته شده که شایسته قربانی برای خدایان است (118 :1908 ,Anklesaria). این توصیه نیز شاید به سبب جایگاه زندگی بز در کوهستان‌ها باشد، زیرا کوه همواره نماد بزرگی و رفعت و جایگاه خدایان دانسته می‌شده است.

کاشی با نقش اساطیری تهمتن و جادو
شمایل نگاری

6. بز آسمانی (♑):

نماد دهمین برج در آبام گرد آسمانی جدی (بزغاله) است (اکرمی، ۱۳۸۰: ۲۹). این برج را به‌سان بزی زانو زده و گاه با دمی چون ماهی تصویر می‌کنند.

شمایل نگاری

منابع

برگرفته از کتاب “نشانه شناسی کهن الگوها در هنر ایران باستان و سرزمین‌های هم‌جوار” نوشته دکتر صدر الدین طاهری

 

  1. پوپ، آرتور اوپهام، (۱۳۳۸)، شاهکارهای هنر ایران، ترجمه پرویز ناتل خانلری، تهران: فرانکلین
  2. کوپر، جی. سی. (۱۳۷۹)، فرهنگ مصور نمادهای سنتی، ترجمه ملیحه کرباسیان، تهران: فرشاد
  3. Zeder, M. A., (2008), Domestication and early agriculture in the Mediterranean Basin: Origins, diffusion, and impact, Proceedings of the National Academy of Sciences.
  4. رضی، هاشم، (۱۳۷۱)، آیین مهر یا میتراییسم، تهران: بهجت
  5. ورمازن، مارتین، (۱۳۸۳)، آیین میترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران: چشمه. Anklesaria, T.D., (1908)
  6. اکرمی، موسی، (۱۳۸۰)، گاه شماری ایرانی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی

مطالب مرتبط در بلاگ هنداکو

نتیجه ای یافت نشد

صفحه ای که به دنبال آن هستید پیدا نشد. دوباره جستجو کنید یا از نوار منوی بالا برای یافتن مطلب خود استفاده نمایید.

اشتراک خبرنامه

0
    0
    سبد خرید
    سبد شما خالی استبازگشت به فروشگاه